09-07-2015, 09:36 PM
مستور می داری مرا از خلق ِ بد مستت
بگذار دستان ِ مرا در چشمه ی دستت
بگذار چشمم روبروی مستی ات باشد
شاید هلاکم وامدار هستی ات باشد
شاید سکوتم آخرین حد صدا باشد
شاید خودم مثل خودت مثل خدا باشد
حتما در این آیینه ها تکرارها حتمی است
یعنی سرِ تمارها بر دارها حتمی است
حتما در این آیینه ها تکثیر خواهم شد
مانند تو روشنترین تصویر خواهم شد
روشنترین آیینه تصویرِ تو در خویش است
هرکس تو را در خویش پیدا کرد درویش است
درویش یعنی بی خط و نشان بودن
یا در پی پیدا ترین راز ِ نهان بودن
در پیش استغناءِ او پس از فقیران شو
جامی بگیر و از جمیع باده گیران شو
سودی اگر خواهی در این بازار سود از اوست
تو هرچه می خواهی که باشی باش بود از اوست
بگذار دستان ِ مرا در چشمه ی دستت
بگذار چشمم روبروی مستی ات باشد
شاید هلاکم وامدار هستی ات باشد
شاید سکوتم آخرین حد صدا باشد
شاید خودم مثل خودت مثل خدا باشد
حتما در این آیینه ها تکرارها حتمی است
یعنی سرِ تمارها بر دارها حتمی است
حتما در این آیینه ها تکثیر خواهم شد
مانند تو روشنترین تصویر خواهم شد
روشنترین آیینه تصویرِ تو در خویش است
هرکس تو را در خویش پیدا کرد درویش است
درویش یعنی بی خط و نشان بودن
یا در پی پیدا ترین راز ِ نهان بودن
در پیش استغناءِ او پس از فقیران شو
جامی بگیر و از جمیع باده گیران شو
سودی اگر خواهی در این بازار سود از اوست
تو هرچه می خواهی که باشی باش بود از اوست