05-25-2015, 07:49 AM
Dariush نوشته: ما روی زمین زندگی میکنیم و به قوانین این جهانی برای زیستن در آن نیازمندیم؛
منشاء امر قدسی مگر چیزی بجز این جهان است؟! ما توافق داریم که محمد جاعل وحی بود نه حامل آن، مسأله این است که دین همچون هر نهاد اجتماعی انسانی دیگری تحت پروسهای است که در آن همهی هنجارها و ارزشها از طریق میزان هماهنگی که با نیازهای عینی افراد و جوامع باورمند و پایبند به آنها دارند مورد گزینش بسیار بیرحمانهای قرار میگیرند که در آن عناصر مخرب، ناکارآمد و اضافی حذف میشوند و آنچه باقی میماند کارآمدترین ایده در بازهی بلندمدت است. برای بار چندم تکرار میکنم که بیشمار مذهب بجز اسلام در خاورمیانه وجود داشتهاند، اما فقط اسلام از والدینتان به شما میراث رسیده.
Dariush نوشته: نخست آنکه ما تا پیش از این به تصریح شیخ مطهری گمان میکردیم
که علم به سبب عینیت بخشیدن به ذهنیتهای مذهبی است که
ارزشمند شده و نه بر عکس، چطور شد اینجا ناگهان این گناه هم
به پای مدرنیته نوشته شد؟!
گناه عدم صداقت به اندازهی شیخ مطهری و تمارض به نگاه غیرایدئولوژیک گناه مدرنیته است.
Dariush نوشته: اینجا شما بینیازی انسان آسیایی به دین را به شکلی جالب به سایز کیر
و رنگ پوستاش مرتبط کردید
هیچ قوم یا ملتی از امر قدسی، حقیقت والا، مناسک نمادین و نظام ارزشی مشترک بینیاز نیست، گروههای انسانی ِ دارای ضریب هوشی بالا و همگرایی اجتماعی بالا از همه کمتر به آن نیاز دارند(نژاد زردپوست)، گروههای دارای ضریب هوشی بالا و همگرایی اجتماعی پایین در مرحلهی بعدی هستند(سفیدپوست نوردیک)، گروههای دارای ضریب هوشی پایین و همگرایی اجتماعی پایین بعد میآیند(سیاهپوستان)و گروههای دارای ضریب هوشی متوسط و همگرایی اجتماعی پایین از همه بیشتر به آن نیز دارند(بشر سفیدپوست مدیترانهای).
شما هرگز قادر نخواهید بود حتی تمدنی آتهایست یا حتی فاقد امر قدسی معرفی بکنید. دلیل این امر در جهانبینی شما این است که اسلاف ما تا همین ده سال پیش جملگی ذاتباوران ابلهی بودند بیهیچ بینش عقلانی و محکوم به زیستن تحت آنچه جامعهی آنها به ایشان تحمیل کرده بود(پای پلیاستیشن و تبلت خانهسازی بازی کردن و خود را از لایبنیتز آکویناس و لایبنیتز باهوشتر انگاشتن عارضهی روانی مرد مدرن است).
توضیح من این است که در غیاب سیستم منسجمی که افراد و گروههای فاقد روابط خویشاوندی نزدیک را از طریق باور مشترک، آرمان و هدف مشترک، مناسک نمادین و برچسب هویتی بسیار قدرتمند و تبعیضگر به هم وصل نکند هیچ جامعهای توان رشد فراتر از چند ده نفر را نخواهد داشت و آنهم به دلیل شاخص خویشهمسری بالا کیفیت بسیار ناچیزی خواهد داشت. همهی انواع تمدن دارای امر قدسی هستند، میزان عمق و شدت این امر قدسی هم رابطهی مستقیم دارد با اینکه چقدر نیاز به همکاری دارند و چقدر پیش از پیدایش کشاورزی و امکان زندگی دهها هزار نفر کنار هم، زمانی که ما هنوز شکارگر-گردآورنده بودیم چقدر وابسته به همکاری اعضا بوده و …
نژاد هم بسیار فراتر از رنگ پوست است، کمابیش همهی ویژگیهای ظاهری، رفتاری و خلقی گروههای انسانی تحت تاثیر محیط جغرافیایی و درپی آن تحت تاثیر نژادشان است.
Dariush نوشته: با اینکه مسالهی بزرگی چون تمدن کهنبله مصر و سومری که هرچه از تمدنشان باز مانده یا تصویر و پیکر خدایان در معابد است و یا برکشیدن انسان والا به جایگاه الهی مثال خوبی از تمدن غیردینیست. :e057:
مصر و فنقیه و سومر در سرزمینهای آفریقایی و آسیای میانه، که شکوه و عظمتشان
همچنان پس از هزارهها در نظرها جلوهگری میکند، که اولین مخترعان ِ زبان
و اولین به کارگیرندگان ریاضیات و اولین بهرهگیرندگان از علم پزشکی بودهاند
در این پاسخ ِ شما حل میشوند
ضمناً پیش از مدرنیته، هر تمدنی که حکومت دینی نداشته از اثرات آن بیبهره نبوده، همانطورکه هر کشوری که دین را به جایگاه دستورالعمل دولتی فروکشیده الزاماً از فواید آن بهرهای نمیبرد.
منهم خواستار دین حکومتی نیستم، خواستار حکومت دینام.
Dariush نوشته: از شما میپرسم که نظرتان در مورد جامعهی
کردهای خاورمیانه چیست؟ چه چیزی آنها را اینچنین به هم پیوند زده است که
پس از سدها سال ستیز دولتهای تا دندان مسلح همچنان به حیات فرهنگی
خویش ادامه میدهند؟ آیا آن عنصر دین است؟...
نظر من در این مورد، پیوندهای قومی و خانوادگی است.
یک مثال خوب برای درک بهتر ماجرا غیرت و تعصب جنسی بسیار شدید میان دامداران، و عکس آن میان کشاورزان است. نر انسان طبعا غیرتمند است، اما اقوام دامدار (مثل کردهای «بدنام» به قتل ناموسی) بسیار بیش از اقوام کشاورز (مثل شمالیهای بدنام به بیغیرتی) به ان نیاز دارند، زیرا مرد برای گذران زندگی باید هر روز خانه را ترک بکند حال آنکه خانههای کشاورزی در مجاورت و نزدیکی زمین ساخته میشوند. دائم پارانویا داشتن و مراقب غریبهها بودن و رفتار زنان را کنترل کردن برای یکی انگیزهی بسیار بالاتری داشته تا دیگری.
دربارهی چالش مطروحه، خودتان پاسخ خودتان را دادید، وانگهی بحث اینجا برقرار کردن پیوندهای اجتماعی و بنا نهادن تمدن فراتر از روابط قوم و خویشیست.
در مثال کردها چون خویشگزینی بالایی دارند(«ازدواج فامیلی و قومخویشی») و در دل امن کوهستان از رقابت با دیگر اقوام و گروهها دورتر هستند شاید نیاز کمتری به سیستم ارزشی و هویت مشترک با یکدیگر داشته باشند، کلاً اغلب روستاها هم تا چند دهه پیش همینطور بودند همه یک نسبت فامیلی با هم داشتند، مذهب نیاز تمدن شهرنشین است. در عین حال و دقیقاً به همین دلیل، بسیار قومپرست و قبیلهگرا هستند، مقاومت ایشان در برابر داعش مقاومت مرد قومپرست ِ غیرتی در برابر مرد اسلامگرای جهادیست نه مقاومت مرد مدرن ِ آزادیخواه ِ سکولار. اما کمکهای خارجی را از آنها بگیرید خیلی زود شکست میخورند، چون عصبیت دینی قویتر از عصبیت نژادی-قومیست و داعش از هفتاد و دو ملت رزمنده میگیرد(حتی از میان کردان)و نیازی به تولید آنها از طریق طبیعی(بچهدار شدن و پروراندن او تحت فرهنگ قومی)ندارد. دلیل محو شدن گروههای انسانی فاقد مفهوم خدا همین بوده!
پس هرچند اتهام شما درست است و من آشنایی چندانی با با اکراد ندارم اما برایم جالب است که شما این مردم بدنام به ارتکاب قتلهای ناموسی و ختنهی زنان و مشارکت در کشتارهای ارامنه را که اگر سهوا بهشان بگویید لُر سرتان را با پیتحلبی میبرند فاقد ارتباط عمیق و ناگسستنی با فرهنگشان تلقی میکنید!؟ یا میخواهید بگویید این ارتباط هست اما الزاما نیازی به مذهب ندارد؟ همانطورکه گفتم رواداری مذهبی کردها، اگر واقعیت داشته باشد، ثمرهی خویشگزینی بالا و تعصبات قومی بسیار شدید، قرار نگرفتن در مجاورت مستقیم گروهی دارای همان پیوندهای قومی بعلاوهی مذهب مشترک است و ... بوده. مسئله اینست که قومی که محدود و محتاج به خویشگزینی برای حفظ عصبیت خود است از قومی که با پایهگذاری مذهب مشترک از این مانع تا اندازهای که میشود عبور کرد گذشته، شکست میخورد و در آن جذب میشود. پرسش حالا اینست که شما باید نشان بدهید چرا این شکست چیز بدیست.
Dariush نوشته: ما برای اخلاقورزی نیازی به فروفرستاده شدن کتاب از آسمانها
نداریم، چنانکه اخلاقیات ِ دینی نیز در واقع صحه گذاشتن بر همین اخلاقیاتی بوده که پیش از
آن به طور طبیعی در بشر بوده است.
تا اندازهای درست اما بیمورد است.
صحه گذاشتن به شماری از آنها و محدود کردن شماری دیگر بوده. عصبیت قومی در عربستان پیش از اسلام بسیار بالا بود، اما این باعث چالش مداوم و سایش این اقوام با یکدیگر میشد. محمد اسلام را آورد و از این طریق اقوامی را که در شرایط عادی بر سر یک شتر هم را سلاخی میکردند متحد کرد و ایشان را به آقایی عالم رساند. حالا چالشهای قومی میان این افراد به پایان نرسید و پس از مرگ محمد ادامه یافت، اما همان میزان عصبیت هم برای غلبه بر ایران و روم کافی بود(که به خاطر داشته باشید خودشان هم دین داشتند و فقط دینشان از نفسافتاده و پیر بود).
همه چیز طبع بشر خواستنی نیست، ما باید معیاری بیرونی برای سنجیدن آنها داشته باشیم و تنها معیار اخلاقی عینی که وجود دارد تمدن است، هر گرایش و اشتیاق و نیاز طبیعی که به افزایش تمدن میانجامد خوب است، هر چه به کاهش تمدن میانجامد بد. بر این مبنی، و به عنوان یک مثال، تجاوز جنسی ولو برآمده از تمنای جان و گرایش طبع شما باشد مذموم است چراکه به نا-امنی میانجامد و نا-امنی مدنیت را دشوار میکند.
زنده باد زندگی!