05-19-2015, 08:19 PM
Russell نوشته: لبته من تنها بخاطر
اختلاف نظر نیست که علاقه به بودن و نوشتن ندارم، اینجا موافق نظر من هم هستند.
بلکه؛ من از ابتدا احساس میکردم که برای چیزی بیشتر از شبنشینی مجازی اینجا هستیم.
آیا من تنها کسی هستم که دلتنگی دوستان برای آن محیط با عصبیت بالای اینجا را درک میکنم و با ایشان همدردم؟
آنچه کاربران را همدل و «خوشبخت» نگاه میداشت را به گمانم من اولین نفر بودم که به چالش کشیدم و از میان بردم(آغاز آن بحثهای زنامرد بود، فرود آن بحثهای کمونیستی بود و فراز آن این بحثهای اخیر). اینجا یک فضای کاملا «سنتی» بود با مذهب ِ مذهبستیزی، پذیرای مخالفان نه چندان جدی که حیات جمع را تهدید نمیکردند(مسلمانان گاهی به گاهی) و ... من میان «مومنان» تفرقه انداختم و با فریب حقیقت آنها را منحرف کردم. آن پنجاه شصت صفحهی آغازین پاتوق شب نشینی نزدیکترین چیزیست که هر کدام از ما میتواند از یک جامعهی همدست و همدل و همفکر(بخوانید به یک دین!)تجربه بکند. هیچ چیز شرمآوری در علاقه به شبنشینی مجازی وجود ندارد، بلکه فریاد خفهی چیزی والا، ژرف، کهن و به سکوت وادار شده در جهان واقعیست. ما همهی آنچه جهان را ارزشمند، زیبا و خواستنی میکند را داشتیم، یک دشمن خارجی، عنصر بیرونی متحدکننده، «لولوخرخره کبیر»، یک سلسلهمراتب غیر-رسمی میان اعضا به نحوی هریک بر مبنی تواناییهای خود وظیفهای بر عهده داشتند، یک هدف مشترک، یک ایمان عمیق و خالصانه به حقانیت رسالتمان و ... در این چند سال ما شاهد یک مدل کوچک از تجربهی برساختن یک جامعهی انسانی بودهایم، از عضویت تا سقوط، من نیز نقش یک چپگرای انقلابی را در این انجمن بازی کردهام، پیامبر دروغین، «فتنه»، نقشی که یهودی در غرب بازی میکند!
دلیل بیزاری من و مهربد و شما از اشتیاق تلویحی دوستان به حفظ فضای «صمیمی» و شبنشینی در اینجا آنست که خودمان دیگر قادر به آن نیستیم: عیش ممکن نیست، پس بیهودگی بدیهی به نظر میرسد!
زنده باد زندگی!