02-25-2015, 09:53 AM
Alice نوشته: ولی چرا .. لیبرال دموکراسی باعث سقوط میشه؟
این پرسش خوبیست، پاسخ خوبی را هم شایسته است:
- چون به مرد فرزانه و نادان، شرور و خیرخواه، عادل و رذل و … به یک اندازه قدرت و نفوذ و حق دخالت میدهد. این توصیف واژهنامهای ِ فساد است.
- چون قدرت را نه به صالحترین، بهترین، قدرتمندترین، عادلترین یا کارآمدترین، که به محبوبترین واگذار میکند.
- چون مشروعیت قدرت به اینکه از کجا آمده ربطی ندارد، به این وابسته است که برای انجام چه کاری مورد استفاده قرار میگیرد. اینکه قدرت دولت از رأی مردم بیاید مشروع میشود دروغیست وقیحانه، مشروعیت قدرت وابسته به پیروی و پایبندی و حرکت آن در جهت فضایل بزرگ است.
- چون حقیقت، واقعیت، عدالت، شرافت، زیبایی و … مفاهیمی نسبی نیستند که در رأی عمومی مشخص بشوند. ساختن این پل روی آن دره یا لازم است، یا به صرفه است، یا درست است، یا اولویت دارد، یا ممکن است، یا نیست، رأی شما تأثیری در هیچکدام از آن مسائل ندارد.
- چون از منظر تاریخی ثابت شده که مردم میکوشند از طریق رأی دادن خود را ثروتمند بکنند و دولتهای ناکارآمدی که وعدههای چرب و نرم میدهند را انتخاب میکنند نه دولتهای واقعگرا را.
- چون مرد چاپلوس از صندوقها بیرون میآید نه مرد صادق. مرد مدرن بهخصوص که اهمیت بیشتری به «خوش بودن» میدهد تا به حقیقت، و هرگز حاضر نیست حقیقت دشوار یا نقش خود در آن را بپذیرد.
- چون از منظر تاریخی ثابت شده که زنان با دولت دموکراتیک ازدواج میکنند، و از قدرت رأی خود استفاده میکنند برای دریافت کمکهای ناروای مالی از دولت، استقلال اقتصادی و طلاق دستهجمعی از شوهران بتای خود، سقط جنین میلیونی بچههای ایشان، و سپس بزرگ کردن بچههای حرامزادهی مردان آلفا با مالیات محصول از دسترنج همان مردان بتا!
- چون از منظر تاریخی ثابت شده که حرکت در یک دموکراسی همواره از راست به چپ است، این حرکت گاهی کند میشود، اما هرگز متوقف یا معکوس نمیشود. آنچه امروز در آمریکا یا ایران «راست افراطی» تلقی میشود چپ رادیکال دویست یا صد سال پیش است.
- چون بوروکرات میانمایهای که از صندوق آرا بیرون میآید هیچ سرمایهگذاری شخصی در حکومت خود ندارد. سرنوشت یک پادشاه به اقلیم او گره خورده، اشتباه مکرر، ناکارآمدی سازمانیافته یا فساد نهادینهی او، به تباهی سرزمینش میانجامد و دارایی او را بیارزش میکند. اشتباه مکرر «رئیس جمهور» دست بالا یعنی دور بعدی شارلاتان دیگری به جای او خواهد آمد.
- چون مرد کهتر میکوشد که از طریق رأی، سیاست، ماده واحده و دستورالعمل حزبی خود را با مرد برتر برابر بکند.
- چون به مرد ضعیف ِ بزدل ِ ریاکار ِ درونتهی ِ منزوی ِ منحرف این امکان را میدهد که ضعف، بزدلی، ریاکاری، بیهدفی، انزوا و انحراف خود را از طریق «عمومی» جلوه دادن آن یا متقاعد کردن عوام فضیلت جا بزند.
و …
حالا پرسش حتی بهتر را بپرسید، اینکه آلترناتیو من برای آن چیست، تا به جوابهایی حتی جالبتر برسید. من اجازه میدهم راسل اگر خواست به این سوال جواب بدهد.
زنده باد زندگی!