11-04-2014, 08:36 PM
Ouroboros نوشته: میتوانید باشید چون به یکسری چیزها اعتقاد دارید، پس در ارتباط با دیگران به طور ناخودآگاه میروید درپی دریافتن نظر و عقیدهی آنها راجع به نظرات و عقاید خودتان، و این مطمئنترین راه است برای درافتادن به انزوای مطلق اجتماعی. ۹۹٪ آدمها احتمالا عقایدی متفاوت با همان شما خواهند داشت و احساس بر خطا بودن، تنها بودن و پذیرفته نشدن از سوی دیگران و ... را در شما پدید میآورند و از چشمتان میافتند، ۱٪ آدمها کاملا شبیه خودتان خواهند بود و احساس خاص بودن را در شما تهدید میکنند، و بیآنکه بدانید از ایشان کینه به دل میگیرید. پس باختباخت است. به جای اینکه اجازه بدهید ذهنتان ناخودآگاه بگردد دنبال «وجوه اشتراک و تفاوت»، خودآگاه بروید دنبال یافتن یک چیز جالب راجع به آن آدم. بیاندیشید «این یک آدمیزاد است با عواطف و عقدهها و آرمانها و تجربیات یک انسان، و من میخواهم ببینم جالبترین آنها کدام است». این باعث میشود یک کنجکاوی دربارهی دیگران نشان بدهید و احساس مهم بودن را در ایشان تحریک بکنید، به سرعت و دقت بیشتری آنها را بشناسید، احساس صمیمیت را تشدید بکنید، با سکوت دربارهی خود و دعوت طرف مقابل به سخن گفتن به طور غیرمستقیم مختصات قدرت را به سود خودتان تغییر بدهید(طرف ضعیف همواره خود را برای طرف قوی توضیح میدهد و میکوشد نظر مساعد او را جلب بکند) و ... پس به جای تلاش برای برچسب چسباندن روی آدمها، و «این مسلمان است»، «آن فمینیست است» و ... بکوشید ازشان حرف بکشید.
Nikzad Mehrazmanesh نوشته: موافقم .اتفاقا آدمی هستم که حواسم هست ممکن است کسی عقایدش مثل من باشد ولی منشش نچسب و دوست نداشتنی، و دوستانم را از روی عقاید انتخاب نکرده ام و طیف رنگارنگی از قشرهای مختلف اجتماع هستند تا جایی که با بعضی هایشان در مورد عقایدم صحبت نمی کنم و یکیشان بعد دو سه سال آشنایی تا به خانه ما نیامد نفهمید من رمضان ها روزه نمی گیرم (با تعجب) حالی که از وقت گذرانی با آدم ها در لحظه دست می دهد وخصوصیات روانی و کاراکتر آنها معیار کشش من به سوی انهاست. از عقاید دوستانم خوداگه خبر دارم و با agree to disagree راحتم.
منظورم بیشتر خونگرمی و جوشیدن با مردم در سر صحبت باز کردن اولیه و مقدار و بسامد رفیق بازی بود.توان نامحدودی برای معاشرت نکردن و سرگرمی های تنهایی دارم، که بعضی وقتها فکر می کنم این توان است یا ضعف؟ معمولا در جمع ها تا مدتی نا مرئی هستم کم کم یخم باز می شود.
جالب است که امیر هم از تلاش خودآگاه برای معاشرت استفاده میکند. من گمان میکردم با توجه به مهارت او در سازش دادن خود و همچنین برونگرایی او دیگر تلاشی لازم نباشد.
البته اساسا آدم اهل حال خودش دربارهیِ عقایدش زیاد منبر نمیرود و طرف اگر خودش ضد حال نباشد مشکلی پیش نمیآید !!
در کل ولی من گمان میکنم انسانهای عادی مثل امیر (علیرغم تواناییاش در تمرکز و عمیق شدن و مکاشفه و...) یکچیزی متفاوت هستند از ما نیکزاد گرامی، حقیقتا یک انرژی دیگری دارند برای اینکارها و شاید هم برونگرایی و درونگرایی چرت و پرت است و ماجرا چیر دیگریست
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound