02-09-2014, 06:22 PM
Ouroboros نوشته: درود. خوبی شما گرامی؟
نهی محکم و جدی و آخر به پیشنهاد دوستی پایان کار است، نه به چیزهای دیگر گهتست میتواند باشد، مثلا نه به سکس میتواند «مقاومت آخرین دقیقه» باشد. نه به قرار با شما گهتست میتواند باشد.
اینست که استادان(!)پییوای اغلب میگویند بهتر است در مرحلهی گشایش تا جایی که میتوانید پیشنهاد دوستی را عقب بیاندازید و دختر را در موقعیت روانی درستی قرار بدهید، و برای تصمیم گرفتن دربارهی اینکه آیا بدرد میخورید یا نه به او زمان بدهید. چون یک بار که پرسیدید «تلفنت رو میزنی تو گوشیم» و جواب گرفتید نه، دیگر چیز هوشمندانهی غیرملتمسانهای نمیشود گفت.. چرا من بعضی وقتها میگویم «چرا؟ گوشی به این خدایی»، ولی باز هم تا به حال نتوانستهام دختری را که یک بار برای دوستی به من نه گفته را به راه بکشم.
دربارهی اخلاقیات ماجرا دوست گرامی کسی به کار درست اهمیتی نمیدهد، واقعیت عینی آن بیرون همینست که میبینید. خود شما را دیدهام که عکس زنان خیکی ِ متلاشی شده با تابلوی «من به فمینیسم نیاز دارم تا مورد تجاوز قرار نگیرم» را با گیسخند و تمسخر اینجا منتشر کردهاید و به اوهام او خندیدهاید. مرد امگای درحال پافشاری هم چیزیست در همان حد.
درود بر امیرگرامی.زیر سایه ی دوستان روزگار می گذرانیم،
بله دوست عزیز،نه به پیشنهاد دوستی آن هم از نوع محکم اش برای هر مردی حجت است و بن بست،صرف نظر از اینکه آلیس می گوید:در حال سر و کله زدن با آن امگای مجنون است که البته خود پاسخ دادن به اس ام اس و شماره دادن و اینها نشان می دهد "نه" کذایی گفته شده یا خیر.در چنین مواقعی خیلی آسان می توان طرف را ایگنور کرد و به تکست هایش پاسخ نداد،نه اینکه سوژه ای درست کنیم برای خندیدن در جمع های خودمانی.من خود روزگاری قربانی ِ چنین وضعیتی بودم و تلاش می کردم با شعر های چه میدانم حافظ و سعدی و وحشی بافقی دلبری کنم،زهی خیال باطل،با سرعت نزدیک به نور زیباترین دختری را که در عمرم دیده ام از دست دادم، احتمال هم می دهم ماده ی دلخواه کلی به ریشم خندیده باشد،اما سالها بعد در مواجه با زنی مسن تر از خودم و البته زشت و غیر جذاب(از دید من) هیچ گاه چنین برخوردی نداشتم و مدتی پاسخ ندادن به اس ام اس ها کار خود اش را کرد.
اما درباره ی اخلاقیات،اگرچه من با این رویکرد(بازی) همراهم و بسیاری از نکاتی را که در میان سایت ها و کتاب ها خوانده ام در واقعیت لمس کرده ام و یادگیری ِ آنها بار ها مرا یاری کرده،اما همچنان معتقدم یک جای این جنبش می لنگد.اینکه من ِ مرد متمدن حاضر باشم برای محافظت از ماده ی خود عملی را انجام دهم که روزگاری آنرا تقبیح می کردم و دهان دیگری را خونین کنم با دی ان ای من نمی سازد،یا اینکه همان رفتار زشتی را در پیش بگیرم که دخترکان تین ایجر خرفت در مقابل مردانی که احتمالا ارزشی چندین برابر آنها دارند انجام می دهند.این مواقع من سعی می کنم بایستم،قدری با خود بیاندیشم که آیا من قدم در همان راهی نمی گذارم که روزگاری با آن مبارزه می کردم؟سعی می کنم حداقل یکبار هم که شده دختران به تخمم هم نباشند و برای آنها دک و پوز هم نوع دیگرم را به خون نکشم.نه دوست عزیز،اجازه بدهید که اینجا را با شما همراه نباشم.صد البته که آن دختر مرا به احتمال زیاد ول خواهد کرد،اما اگر خود را بازیکن می دانم و باور دارم که تا سوراخ بعدی یک چهارراه بیشتر فاصله نیست نباید تن به خواسته ی او بدهم،این بیش از آنکه نشانی از مرد بودن من داشته باشد نمایانگر بازی در زمینی است که قوانین آنرا دختران بی عقل وضع کرده اند،شاید من ببرم اما به چه قیمتی؟
همو که به نبرد با اهریمن برمیخیزد ، باید بر حذر باشد که در این فرایند خود به اهریمنی مبدل نگردد . و آنگاه که تو به مغاک مینگری مغاک نیز به تو مینگرد.
در مورد آن زنک فمینیست هم واضح است که من به آن عقیده ی منزجر کننده می خندم نه اینکه در ساک زدن برای دوست پسرش ناز می کند یا خیر.