01-09-2014, 06:30 AM
Mehrbod نوشته: اینکه چیزی در سرشت آدمی باشد خودبهخود آنرا خوب نمیکند. در سرشت آدمی کشتن, دستدرازی, تجاوز, خودویرانگری و بسیاری چیزهای دیگر نیز هست.منم نگفتم که خوبه.
منظورم این بود که اینکه فکر کنیم با طراحی و سرکار آوردن یک نظام میشه مشکلات بشر رو بطور اساسی حل کرد، غیرواقعگرایانه است.
هر نظامی سرکار بیاد، بالاخره بخاطر این ماهیت و برآیند عمومی انسانها، دچار آفات و ناکارایی خواهد شد. اگر سرمایه داری یجور مشکل داره و جنایت میکنه، کمونیسم هم جور دیگه مشکل خواهد داشت و جنایت خواهد کرد، همچنان که بودند و کردند.
بشر نمیتونه با طراحی یک نظام و چیزی که خودش میسازه و کنترلش میکنه، جلوش خودش رو بگیره!!
مردمی هم که تحت نظام سرمایه داری زندگی میکنن، درواقع اکثریت اونا بقدر کافی علاقه و اعتقاد به سرمایه داری دارن، ولو اینکه خلافش رو اظهار کنن. بهرحال درکل اکثریت یا حداقل خیل عظیمی از اون اجتماع با نظام سرمایه داری بحد کافی سازگار هستن. وگرنه اگر آدمها ماهیتا طوری باشن که نظام سرمایه داری رو به هیچ وجه پذیرا نباشن، سرمایه داری هم نمیتونه درست و حسابی پابرجا بمونه. نمونش خود من که اینقدر جدیت دارم در این زمینه که هیچ نظام سرمایه داری و سرمایه داری نمیتونه به این راحتی از من کار زیاد بکشه و استثمارم کنه. چرا؟ چون مثلا حتی ازدواج هم نکردم و دنبال مادیات نیستم و نذاشتم نقطه ضعف و مایهء اجباری داشته باشم؛ بنابراین خیلی سخت تره نسبت به دیگران که بشه آدمی مثل من رو وادار به پیروی از سیستم و کار در شرایطی کرد که بهش راضی نیستم.
ولی مردم وقتی اکثریتشون عاشق و شیفتهء زندگی کلیشه ای و قدرتهای برونی و دست دوم هستن، وقتی دوست دارن خودشون داشته باشن و بیشتر داشته باشن، وقتی در اصل به اینکه چه بر سر دیگران میاد چندان اهمیتی نمیدن، یعنی خودشون رو ترجیح میدن، ...، در نتیجه این مردم درواقع نظام سرمایه داری رو میخوان یا پذیرا هستند.
این مردم حتی اگر تحت نظام کمونیسم هم برن بهرحال در ذات خودشون سرمایهدارمنش هستن، و این براحتی میتونه به شکلهای پنهان و پیچیده خودش رو در اجتماع و در ساختارهای حکومتی نفوذ بده. خودخواهی وجود داره، و هرجا و هروقت به شکلی که فرصتش رو داره بروز میکنه. حتی در نظامی گری، در فدا کردن امنیت و آزادی مردم، در اینکه اونا رو مجبور کنیم (مگه همین مزدک نگفت که تمام مردم در نظام کمونیستی باید سخت کار کنن و تنها شاید در آینده که وضع بهتر شد کارشون کمتر و تفریحاتشون بیشتر بشه؟)، در سیاست های غلط و غیرانسانی نسبت به کشورهای دیگر، و غیره و غیره.
بقول معروف همه یجورایی وسیله ها رو با بهانهء هدف توجیه میکنن.
اینکه شما آزادی و استقلال افراد رو در سطح وسیع ازشون بگیرید به بهانهء رقابت و پیشرفت و دشمن، و بجاش وعدهء بهتر شدن وضع در آینده رو بدید، آیا قابل قبوله؟
خب اگر شما آدمهای صادق و با فکر باز و بی طرف باشید شاید در شرایط خاص این حرفها تاحدی قابل پذیرش باشه، اما آیا واقعا اینطوره و شما اون آدمها هستید؟ منکه اساسا شک دارم.
مثلا شاید خیلی جاها سیاستمداران همون شوروی سابق هم آلترناتیوها و گزینه و راههای بهتری داشتن که با انسانیت بیشتر سازگار بود و به نفع عموم مردم خودشون در آینده هم میشد، اما بخاطر خودخواهی ها و غرور و منافع شخصی خودشون، اونا رو ندیدن یا کنار گذاشتن.
اگر نگیم همیشه، ولی حداقل خیلی وقتا انتخاب ها و گزینه های دیگری هم هست.
و کسی این گزینه ها رو شاید نمی بینه، یا همه یجورایی خودسانسوری و انکار میکنن، چون درواقع همه یا اکثریت شبیه هم هستن و یکسری خودخواهی ها و نگرشهای شخصی رو دارن؛ وگرنه هیچ چیزی در جهان اونقدرها بدیهی نیست. مثلا شاید شوری میتونست با آمریکا مصالحه های بیشتری هم بکنه، و شاید اگر این کار رو میکرد الان هنوز وجود داشت، گرچه ممکنه بود ساختار و رهبران و سیاستمدارن اون تغییر کرده باشن.