12-03-2013, 11:23 PM
Alice نوشته: اگر روزی بتوانم شما را از نزدیک دیدار کنم و به منزل ما در گیلان بیایید برایتان سیرواویج و میرزا قاسمی هرچهای وای!! ، ایوان هم دارید؟
که دوست داشته باشید خواهم پخت. تازه من خوراکهای بومی سرزمینها دیگر ایرانشهر را هم مانند گیلان
میدانم و هر خوراکی که سفارش بکنید برایتان آماده خواهم کرد. تنها به شرط اینکه شبها روی ایـوان لم بدهیم
و با بوی خوش درختها و رُستنیها و نَـم باران که ویلان و سیلان در هوا پراکنده هستند از یادمانهای جوانیتان
بمن بگویید و به پرسشهای بی شمار من دربارهی زندگانی و کیهان و آسمانها در آن شب رازناک پاسخ بدهید.
در شب های تابستان چه مزه ای می داد،
با فرانگریستن ستاره ها ، نَرمـبادی خنک،
کمی درددل جیرجیرک ها ،
بوی هیزم سوخته و اِتِر سبزه زار ...
:e408:
براستی باید مــُرد تا از این رنج رَست!
•
پارسیگر
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد