11-29-2013, 03:30 PM
Alice نوشته: بله ولی اصلا خوشم نیامد، نمیدانم شاید به خاطر ترجمهی آن بود. اصلا بازگردانی و ترجمه،ترجمه که قطعا تاثیر میزاره،مثلا من یاغی و افسانه سسیفس کامو رو به یکی پیشنهاد کردم،ترجمشو که برام خوند اینقد غیر قابل فهم بود که حالم به هم خورد:))))
هنری به قدر خود داستاننویسی میطلبد؛ کار هر کسی نیست. نکتهی دیگر این که هر اثری
که ترجمه بشود بخشی از کیفیت خود را از دست میدهد. برخی ناولها هم اصلا ترجمهپذیر
نیستند، مثل "بوف کور" صادق هدایت ؛ این اثر اگر ترجمه بشود بیشک شهید خواهد شد.
ولی باز هم با تمام این اوصاف وقتیکه به فرانسوی بازگردان شد، آندره بروتن استاد سورئالیسم
ادبی آن را شاهکار ادبیات معاصر یاد کرد.
---
مرسو "پوچگرای" واقعی به معنای تام کلمه بود. نه به عالم بالا باور داشت و نه اصلا معنی و
مفهومی برای زندگی قائل بود. اینکه با ماری ازدواج بکند یا نه اصلا مهم نبود. اینکه به پاریس
برود یا نه هیچ توفیری نداشت؛ اصلا اینکه محکوم به اعدام باشد یا نه! از دید کامو، مرسو همان
انسان طاغی و لاقیدی بود که جامعه آن را درک نمیکرد.
البته درک هر اثری مستقیما به خط فکری نویسنده باز میگردد؛ من آثار فلسفی کامو را چندان
نخواندهام و برای همین نمیتوانم درباره مرسو قضاوت درستی بکنم. بیگانه و طاعون و دیگر آثار
کامو هر یک حلقهی زنجیری برای خط فکری او هستند.
در نقطهی مقابل کامو، صادق هدایت قرار دارد. کامو خوشبین بود و به "زندگی" اصرار داشت.
هدایت ولی فقط و فقط به "مرگ" پافشاری میکرد. رد پای نهیلیسم چپگرا و ناقوس مرگ در تمام
آثار هدایت سرشار است. از صادق هدایت چه داستانهایی خواندی؟!
در ضمن کلا ترجمه های انگلیسی از دید من بهترین هستند هم به خاطر سابقشون در ترجمه آثاری از سایر زبان های اروپایی و هم اینکه فهمشون ساده تره.
من اصولا موقع فیلم یا کتاب خوندن احساساتی نمیشم ولی جایی که مورسو توی دادگاه میگه"میل احمقانه ای به گریه پیدا کردم وقتی که فهمیدم که این ادم ها چقدر از من متنفر هستند" ناخوداگاه اشکم در اومد:))))
من زیادی غرب زده هستم،تقریبا از ایرانی جماعت هیچی نخوندنم:))
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Tacitus-