11-01-2013, 01:21 AM
Philo نوشته: از ابهام موجود در واژه فرهنگ که بگذریم، چرا وقتی من در فرهنگ x رشد کرده ام، بار گناهان مردم x در 3000 سال پیش (ابهام حتی در تعیین زمان مبدئی که ما باید از آن به بعد بارهای گناهان را به دوش بکشیم در این جا مشهود است) به دوش من می افتد؟
توجه کنید که برهان شما به این شکل است:
فرهنگ جوامع مثل بدن انسان است، و افرادِ کل تاریخ این جوامع، مثل سلول های بدن انسان هستند. چون سلولهای بدن تاوان اشتباهات همدیگر را می دهند (مثلا مجازات سلول های معده، در حالی سلول های دست دزدی کرده اند)، پس افراد جوامع هم تاوان اشتباهات همه افراد در کل تاریخشان را باید بدهند.
و این یک تمثیل است، از من نخواهید زندگی ام را بر پایه یک تمثیل قرار دهم.
بدبختانه این چیزها به این نیست که تنها شما چگونه مینگرید, به اینه که دیگران چگونه میبینند.
در روند فرگشت هم میسَهد که یک شماری رانه در ما پدید آمدهاند که از روی ریشه حق را میکوشم به حقدار بدهیم, اینجور که دریافت ما از فرایافت خاوندی تا اندازهای باید
ژنتیکی هم باشد و تنها زائیده فرهنگ نیست. اگر کسی یک سیب دست اش داشت, ما آنرا ناخودآگاه از آنِ وی میدانیم و اگر کسی از وی بگیرد آنرا کاری نادرست و فرومنشیک برمیشماریم.
این حس با پیشرفت شهرمندی دامنهیِ بزرگتری یافته, چیزیکه در گذشته تنها مرزمند به همان پوشش و زیور و گسترهیِ زندگی بود, کم کم به خانه و کاشانه و
میبینیم "ابزار فرآورش" نیز فرگشته و تاریخ هم با ماندْگاری خود شده ابزاری در اینکه بکوشیم حق را همچنان به حقدار بدهیم, گرچه داستان به چند هزار و اندی سال پیش بازگردد.
پس اینجا تنها نگرش من یا شما نیست, برای اینکه همهیِ ما بتوانیم
به پذیرش و یکزبانی برسیم, نیاز به بازرسی تاریخ و خاستگاه چیزها هم میرود, مگر آنکه راهِ نوینی که پذیرش همگان باشد پیدا کنید.
پارسیگر
.Unexpected places give you unexpected returns