07-26-2013, 04:37 PM
نقل قول: آیا اگر خشونتی به مردان اعمال میشه در نتیجه مستقیم فمنیسم و یا دست آورد فمنیسم هست؟عوارضِ نخواندن گویا خیلی بیشتر از آنهاییست که فکر میکردم: سه چهارم از مردانی که موردِ خشونتِ جنسی قرار گرفتهاند در تماس با مراکزِ مربوطه با این سخن روبرو شدهاند: ما تنها به زنان سرویس میدهیم. و مواردِ پرشمارِ دیگر که مثلا کسی اساسا به خشونتی که علیه مردان اعمال میشود توجهی ندارد. یکبار دیگر پیشنهاد میشود که پستها را بخوانید.
نقل قول:ختنه دختران اثرات منفی بسیاری رو سلامتشون داره و کلا فلسفه ختنه دختران قطع شهوتشون هست. در صورتیکه پسران به این دلیل که غریزه جنسیشون از بین بره ختنه نمیشن. معتقدن که برای سلامتیشون مفیده. حالا جدا از درستو غلطش. و خیلی از دکترها که اتفاقا مرد هم هستن ختنه پسران رو بدون عوارض میدونن. حالا جدا از همه این حرفا آیا ختنه پسران و اینکه تبلیغی علیه ختنه پسران صورت نمیگیره در نتیجه فعالیتهای فمنیستها و یا دست آورد فمنیستها هست؟:e408:
نقل قول:ختنهی مردان، باعث کاهشِ لذتِ جنسی مردان تا چهار برابر میشود، در روابطِ جنسیِ آنها موجبِ اختلال میشود، ارگاسم را در آنها به تاخیر میاندازد چنانکه مردانِ ختنه شده سه برابر بیشتر از مردانِ ختنه نشده دچار ناتوانی در ارگاسم میشوند، موجب میشود که حساسترین بخشِ الت جنسیشان زدوده شود (منبع). در سال حدود 117 کودک تنها در آمریکا به خاطرِ ختنه میمیرند، 3/4 از حساسیتِ آلتِ جنسیِ مردان در اثرِ ختنه از بین میرود، اکثرِ ختنهها بدونِ بیهوشی انجام میشود (55 درصد) (منبع).
تعددِ مردانی که ختنه شدهاند : بیش از یک میلیارد و سیصد میلیون. یعنی بیش از 34 درصد از مردان ختنه شدهاند.(منبع)
تعدادِ زنانی که ختنه شدهاند: 125 میلیون. یعنی چیزی در حدودِ 3.5 درصد.(منبع)
از دستاوردهای فمنیسم یکی این است که اینجا به طور مبسوط توضیح دادهام که چگونه یک فمنیست در بیبیسی وقیحانه تلاش میکند مشکلاتِ عدیدهای که هم برای مرد و هم برای زنان در استانهای شمالی وجود دارد را به نامِ زنان تمام کند و اگر تبلیغاتِ اینچنینی باعث نمیشود که به مشکلاتِ هر دو همزمان پرداخته شود، به زنان بیشتر توجه شود، مشکلاتِ مردان را نبینند و ناعدالتی پیش آید، پس بحثی باقی نمیماند. خواهش میکنم قدری حوصله کرده و بخوانید و بعد سخن بگویید، انصافا حوصلهی ما دارد سر میرود:
نقل قول:پیش از آنکه این پست را بدهم، باید بگویم که زنانِ کشاورزِ شمالِ ایران، که من از نزدیک با روشِ زندگیشان آشنا شدهام(از جمله در کردستان، گیلان، مازندران و خلخال)، حقیقتا زحمتکشترین زنانی هستند که من تاکنون دیدهام و در هیچ حالتی نمیتوان بدانها گفت که زیستِ انگلوار دارند. اینان براستی هرکدام به اندازهی یک مرد برای زندگی مشترکِ خود تلاش میکنند. بله، اگر برخی از موارد از جمله از حفاظتِ اعضای خانواده در برابرِ خطراتِ بیرونی یا پشتیبانی از اهلِ خانه در محیطهای مردانه را که به طور خاص برای مردان تعریف شدهاند، این زنان کمتر از مردانِ خود تلاش نمیکنند.
اما آیا اینها به معنای این است که مردانِ کشاورزِ شمال، اینطور نیستند؟ به طورِ مطلق چنین نیست. اما موضوعِ سخن این است که رسانهی بیبیسی ( که همراه با صدای آمریکا، رادیو فردا و منوتو عملا تبدیل به تریبون فمنیستها شده) مقالهای منتشر کرده است این عنوان: زنان شالیکار برنج میکارند، درد درو میکنند. تصویرِ نخستینِ این مقاله هم این است که در آن مردانی نشستهاند زنانی که مشغول کار هستند را تماشا میکنند:
فایل پیوست 2210
همین ابتدای سخن باید یک چیز را مشخص کنم و آن اینکه تمامِ این مشکلاتی که در این مقاله برای زنان گفته شده، اگر برای مردان بیشتر نباشد، به هیچ وجه کمتر نیست. به سببِ اینکه من با این کار از نزدیک آشنایم، توضیح میدهم که شالیکاری در گیلان و مازندران شاملِ چند مرحله است :
1- تشکیلِ خزینههای شالی: در این مرحله بذرها را در یک محیطِ موقتی میپاشند و از آن نگهداری میکنند تا جوانههای برنج به اندازهی حدودا 5 تا 15 سانتیمتر برسند. در این مرچله کارها برعهدهی هم زن و هم مرد است.
2-آمادهسازی شالیزار پیش از کشتِ برنج: این مرحله شاملِ شخم زدن، هموار کردن، مرز کردن( شالیزارها در شمال به هم پیوسته هستند و هر سال باید مرزبندیها را نو کرد و آنها را از علفها پاکسازی کرد؛ اینکار با بیل انجام میشود و بسیار طاقتفرساست) و کاشتِ زمین که با وسیلههایی چون تیلر یا تراکتور انجام میشود. این مرحله، معمولا چند روز به طول میانجامد و تماما برعهدهی مردان است.
3- کشتِ برنج یا همان نشا: بیشترین فعالیتِ زنان در همین مرحله است و تصویری که مشاهده میفرمائید مربوط به همین مرحله است. در اینجا هم آنطور که در عکس میبینید مردان بیکار نیستند، آنها باید جوانههای برنج را به طورِ دائم برای زنان فراهم کنند و این یعنی بارکشی مداوم که به هیچ وجه راحت نیست. البته کاری که زنان میکنند هم راحت نیست، آنها ساعتها خم میایستند و این وضعیت بسیار ناجور است. اما این موضوع در استانِ گیلان اینطور است. در استانِ مازندران، مردان هم همچون زنان در زمانِ نشا کار میکنند.
4-داشت: در این مرحله باید به آبرسانی شالیزار و یک یا دو مرحله پاکسازیِ آن از علفهای پرداخت. وظیفهی آبرسانی تماما برعهدهی مردان است و شگفتآور است که هر سال تعدادی از مردان در همین نزاعهای بر سرِ آب کشته میشوند! موضوع این است که شما اگر شالیزاری داشته باشید در آنجا، یک سهمیهی آب برایتان تعیین میشود، معمولا هفتگی. شما اگر یک لحظه غفلط کنید و نگهبانی ندهید، سهمیهی آب شما دزدیده میشود و همین موضوع باعث نزاعها بسیار در شالیزارها شدهاند. وظیفهی پاکسازیِ علفهای هرز هم بر عهدهی هردو است و البته چندان هم کار سختی نیست.
5-برداشت: این مرحله حقیقتا یکی از طاقتفرساترین مراحل است. چرا که در اواسطِ تابستان انجام میشود که هوا بسیار گرم است و خورشید مستقیم است، شاخکهای برنج به طرز جنونآوری باعثِ خارش میشوند که در آن وضعیت انسان را تا مرحله خودکشی میرسانند حقیقتا. و همچنین در این قسمت از وسیلهای ارهمانند استفاده میشود که به شدت تیز است و در یک غفلتِ کوتاه ممکن است انگشتِ خود را از دست بدهید. آنانکه با این وسیله چند روز کار کنند تقریبا محال است که چندبار دستِ خود را نبریده باشند. این بخش نیز تماما بر عهدهی مردان است و در اینجا هم مردان باید دقیقا همچون زنانی که در قسمتِ کاشت ساعتها خم میمانند، یک روزِ تمام خم بمانند با این تفاوت که در این موقع طولِ روزها بیشتر است. عکسهای زیر را ببینید:
البته پس از بریدنِ برنج، جمعکردن و آماده کردنِ آن برای کمباین یا خرمنکوب زدن، نیز هست که بر عهده زن و مرد است و البته چندان هم کار سختی نیست. ضمن اینکه امروزه به واسطه دستگاههای جدید نیازی به جمعاوری نیست.
6- تبدیل خوشههای برنج به شلتوک یا دانههای برنج: اینکار معمولا با کمباین یا خرمنکوب انجام میشود و نسبت به بقیه چندان دشوار نیست. این هم تماما برعهدهی مردان است. اینکار به شکلِ عکسِ زیر انجام میشود :
دوستان دقت کنید که تمامِ آن بیماریهایی که گفته شده در کمینِ زنان است، در کمین مردان نیز هست. من خود مردانِ بسیاری دیدهام که در اثرِ کارِ سخت در شالیزارها دچار انواعِ دیسک کمر، مشکلاتِ تنفسی، سرطانهای ناشی از سموم، رماتیسم و غیره شدهاند. نکتهای که باید بدان اشاره کنم این است که اساسا کار در آن شرایط بسیار سخت و ناجور و ناسالم است و مسلم است که منجر به انواعِ بیماریها میشود.
اکنون میتوانید بروید آن مقاله را بخوانید. فقط به دو مورد از اطلاعاتی که نویسنده داده اشاره میکنم:
ابراهیم قربان نژاد، مسئول برنج جهاد کشاورزی استان مازندران با اشاره به اینکه زنان بیشترین نیروی کار در شالیزارها هستند، در خردادماه سالجاری به روزنامه کلیک خراسان گفته "زنان شمالی بیش از ۷۵درصد نیروی کار شالیزارها را تشکیل میدهند که دستمزد پایینتر، دقت و سرعت عمل بیشتر از دلایل رغبت مالکان به نیروی کار زنان است."
میروید در آن لینک و میبینید پس از کلی روضه و نوحه چنین گفته شده :
یکی از کارشناسان مسئول در وزارت جهاد کشاورزی در این باره می گوید: از ۲۰۸ هزار بهره بردار شالیزار در مازندران، ۱۲هزار نفر زن هستند که این تعداد فقط مالکیت ۶ درصدی زنان را نشان می دهد و بقیه به عنوان کارگر در شالیزارها به تولید مشغول اند.
یعنی کسوشعرتر از این من جایی ندیدهام. یعنی زنانی که میروند در شالیزارهایی که شوهرشان کار میکنند، کارگر هستند! و بعد در آماری که معلوم نیست از کجا میآید، میگوید که 75 درصد از کارگرانِ شالیزارها زن هستند. اول اینکه معلوم نیست منظورش از کارگر چیست (احتمالا همان کارگری که گفتم را میگوید) و بعد هم این موضوع اصلا واقعیت ندارد، زنان در مرحله کاشت، به عنوانِ کارگر در شالیزارهای دیگران کار میکنند، اما در مراحلِ دیگری که برعهدهی مردان است نیز مردان به همان نسبت ( و بر اساسِ آنچه من دیدهام بیشتر از زنان) به عنوان کارگر به شالیزارهای دیگران میروند. دستمزدها هم فرقی نمیکند معمولا. یعنی دستمزد بر اساسِ زن یا مرد بودنِ کارگر سنجیده نمیشود و تنها گفته میشود که مثلا نرخِ کارگر امروز فلانقدر است.
آمار زنان شالیکار در این استان(گیلان) نیز بیش از مردان است.
مرجع؟
تمامِ این مقاله این است که «زنان در معرضِ .... هستند»، «زنان مبتلا به .... میشوند»، «زنان برنج میکارند، رنج درو میکنند»و.... در حالیکه در هیچکدام از این حالتها اگر وضعِ مردان بدتر نباشد، بهتر هم نیست.
در موردِ سلطهی فمنیستها بر این رسانهها نیز شواهد و قرائن بسیارند و شما تنها میتوانید دقایقی را در سایتهایشان بگذارنید و مقالاتِ فمنیستهایی چون «شادی صدر» و دیگران را بخوانید. برای نمونه در برنامهای که اخیرا از بیبیسی دیدم، با عنوانِ «دیدبان» از بیبیسی پرسیده شده بود که چرا بیشتر میهمانانِ برنامههای شما مرد هستند. مجری برنامهی پرگار (که اتفاقا نامِ کوچکِ او نیز داریوش بود) میگفت که ما ابتدا تمامِ گزینههایی که از زنان میتوانند در برنامههای ما حضور داشته باشند را بررسی میکنیم و اگر موردی را نیافتیم آنگاه به دنبالِ مردان میرویم و چنان از فضای مردسالار و زنستیز میگفت که گویی حقیقتی ازلی را بیان میکند. در صدای آمریکا هم کافیست یک بار برنامهی خیابانِ زندگی را نگاه کنید که مملوست از «فمنیسم». شبکه منوتو هم که هیچ!
کسشر هم تعاونی؟!