07-20-2013, 09:42 PM
viviyan نوشته: همون موقع گفتم بیا که و اینکه شوخی کردم از قدیم گفتن تعارف اومد، نیومد دارهویوی جان، مرا نترسان از این حرفها. من از تعارف و اینها هیچ هراسی ندارم. اگر حقیقتا مایل هستی که بیایی، از راههای ارتباطی دیگری که هست میانمان، هماهنگ کنم باهات؟
mosafer نوشته: من تازه پیامتون رو دیدم شرمنده بابت تاخیر + قبلتر گفتم به خودتون که پسرم شدیدا به من وابسته هست و این وابستگی باعث شده مکانهایی که من نباشم رو با سختی بپزیره چندین سال پیش همسر یکی از دوستانم غرق شد در دریا خیلی عذاب کشید دوست من از همون زمان یک ترسی دارم از دریا در یکی از سفرهای جنوب هم یک اتفاق باعث شد تا وحشت از دریا رو خودش حس کننبه باورِ من بچهها بیش از اینکه از ما الگو بگیرند، از خوشان الگو میگیرند. به نظرم بهتر است آنها را در جمع دیگرِ بچههایی که در حالِ شنا هستند(مثلا در استخر) ببرید و به او بازیهای شادمانهی دیگرِ بچهها در آب نشان دهید. بچهها، به خصوص پسرها، حاضر نیستند پذیرندکه در برابرِ دیگرِ دوستان و هم سن و سالهای خود کم بیاورند و زمانیکه دیگر دوستانشان را میبینند که بی هیچ ترسی در آب غوطه میخورند، مطمئنا اعتماد به نفسِ بیشتری پیدا میکنند و ترسشان کمتر میشود. اما تا آنجا که میتوانید از تاکید و زیرِ نظر گرفتن پرهیز کنید و او را به خود واگزارید؛ تنها از دور او را در نظر داشته باشید. اگر در فشار قرار گیرد ممکن است فکر کردن و رها کردنِ آن هراسها برایش غیرممکن شود. یادم هست پدرم در ده سالگی که از شنا کردن خیلی میترسیدم، مرا به رودخانهای برد و گفت شنا کن، گفتم برادرم کجاست؟ گفت او دیروز همینجا یک ساعت شنا کرد! چند لحظه بعد خود را درونِ رودخانه یافتم و پی بردم که چه اندازه ترسم از شنا و غرق شدن بیجهت بوده.
در ضمن، دریا برای شروع خیلی زیاد است! از استخرها یا روخانههای کمعمق شروع کنید خیلی بهتر است.
کسشر هم تعاونی؟!