07-20-2013, 05:52 PM
من که موفق نشدم باید فکر دیگری کرد
مامانم نشسته دعا میکنه که بره نجف:l
یادمه وقتی کوچیک هم که بودم میرفتیم مشهد هی خودم و مجبور میکردم حس خاصی داشته باشم:l
حالا که فکر میکنم میبینم من هیچ وقت اون جور که باید مذهبی نبودم نمیدونم از تنبلی بود یا چیز دیگه فرقی که خود الانم با خود اون موقم دارم اینه که اون موقع عذاب وجدان داشتم حالا ندارم:))
مامانم نشسته دعا میکنه که بره نجف:l
یادمه وقتی کوچیک هم که بودم میرفتیم مشهد هی خودم و مجبور میکردم حس خاصی داشته باشم:l
حالا که فکر میکنم میبینم من هیچ وقت اون جور که باید مذهبی نبودم نمیدونم از تنبلی بود یا چیز دیگه فرقی که خود الانم با خود اون موقم دارم اینه که اون موقع عذاب وجدان داشتم حالا ندارم:))