07-19-2013, 09:23 PM
Alice نوشته: من این روزها وقت و انرژی چندانی برای مسافرت آن هم از نوع صعب و خطیرش را ندارم؛ ولی پسرجانبه گمانم آندد که تو را مادربزرگ خوانده بود، رویت تاثیر داشته آلیس
دونفر میخواهی برای چه؟ کولهات را ببند، کفشهایت را پا کن و بتنهایی به ناشناختهها و ناکجاها قدم بگذار.
هرچند مسافرت با دوستان فرحبخش است، ولی ارمغان «تنهایی» تفکر و مکاشفت است؛ در این اوغات
خطیر زندگیات تنها بودن و تنها زیستن چراغ راه تاریکیها خواهد.
برای تنهایی زمان بسیار داشته و دارم و تنها کافیست اراده کنم. دوستانِ من هر یک به رهی رفته و یا به کاری دچار و بالاجبار گویا خودم با خودم باید عازمِ سفر شوم.
شاید فرتورهایی که از آنجا میگیرم اینجا هنباز کردم. پیش از این میگفتی سفر را دوست میداری آلیس؟ چه شد؟ بیا، قول میدهم خوش بگذرد؛ آنچنان هم صعب نیست، تنها قدری هیجان دارد.
کسشر هم تعاونی؟!