05-31-2013, 07:05 AM
وقتی در بحث با فمینیستها مبحث کنترل غیرمستقیم زنان بر همهی عرصههای زندگی فردی و اجتماعی در جوامع سنتی را مطرح کرده، و از تداوم این کنترل تا جوامع امروزی صحبت میکنید، یکسره منکر وجود آن میشوند. چارهای هم ندارند، برای معتبر باقی نگاه داشتن تز «مردسالاری» که در آن سرکوب و استثمار سیستماتیک زنان بطور دائم با هدف بهرهوری از ایشان به سود مردان در جریان است، و نظم بنیادین جامعه بر مبنی سلب اختیار از زن و اهدای مجانی و نامشروع و ناخواستهی آن به مرد شکل گرفته، باید همهی انواع کنترل، اختیار و نقش احتمالی که زن در جامعه، خانواده و نیز زندگی شخصی خود ایفا میکرده و میکند را تماما و یکسره انکار کرد تا بتوان مدعی شد که زنان، تا همین ماه قبل که سمینار ما برگذار شد، موجوداتی بودهاند نگونبخت و تحت کنترل و اختیار و سیطرهی نامشروع و ظالمانهی مردان و از هرگونه حق، امتیاز و احترامی محروم. همهی آنچه این ایدهها را نفی میکنند، یا اتفاق نیافتادهاند، یا وجود نداشتهاند، یا برای اثبات وجود آنها مدرک کافی نیست، یا اگرهم بودهاند برای فریب زنان طراحی شده بودند. میبینید که بازی را پیش ورود به آن باختهاید، همه چیز گواه مردسالاریست، حتی مزایایی که زنان بطور انحصاری از طریق بهرهکشی از رنج مستقیم و عینی مردان از آنها برخوردار بودهاند.
تصویر زیر یکی دیگر از نمونههای انکارناشدنی این کنترل همه جانبهی زنان است بر زندگی اجتماعی. از موج دوم به بعد، در فمینیسم نظریهای مطرح شد بنام «سقف شیشهای»، که برطبق آن، «مردسالاری» چشمانداز ترقی را پیش چشم زنان نگاه میدارد برای کنترل بیشتر، موثرتر و گستردهتر، اما با همهی ابزار ممکن از صعود حقیقی آنها جلوگیری میکند و مانع از جلوتر رفتن آنها از یک نقطهی خاص میشود. این نظریه زمانی علم شد که زنان با وجود حضور گسترده در دانشگاهها، علاقهای به کار در رشتههایی که در آنها تحصیل کرده بودند نشان نمیدادند و بجای آن ترجیح میدادند شوهر پولدار گیر بیاورند(به گوشتان آشناست؟)، در نتیجه برای رفع تقصیر از آنها(چراکه زنان هرگز مسئول موقعیت خود در جامعه نیستند)و نیز تداوم نبرد کاذب با تبعیض خیالی و «برابری» هرچه بیشتر، این نظر را اختراع کردند که لابد سقفی هست نامرئی برای همه، که به انحای آشکار و پنهان گوناگون جلوگیر پیشرفت زنان در اقتصاد، سیاست و دیگر ارکان جامعه میشود. فعلا این را داشته باشید.
اغلب ما در خانوادههای سنتی بزرگ شدهایم(و اگر زن نباشیم)میتوانیم گواهی بدهیم که هرچه «پدر» خانواده در میآورد یکسره در اختیار «مادر» خانه بود. دخل خانه را یک نفر پر میکرد، دیگری خالی. تمام مخارج جزئی خانه را او کنترل میکرد و هیچکدام از مخارج کلی خانواده بیرضایت و صلاحدید او صورت نمیگرفت. این یکی از امتیازهای مکتوب در قانون و شرع و فرهنگ و اخلاق برای زن است که دسترسی مستقیم و دائم به دسترنج مرد داشته باشد، حق مشابهی برای مرد قائل نشدهاند، و گویا همین کافی نبوده، حتی حق و اختیار دارایی خودش را هم از او گرفتهاند! تصویر زیر به ما نشان میدهد که چگونه این وضعیت نه فقط به سود مردان دگرگون نشده و این «کنترل غیرمستقیم» با گسترش حضور و سیطرهی کنترل مستقیم زنان تخفیف نیافته، بلکه چه بسی دو چندان شده، و همه عرصههای اجتماعی را نیز تحت تاثیر خود قرار داده.
این تصویریست هولناک که وجود سقف شیشهای را یکسره تائید میکند، اما برای مردان! در حالی که فمینیستها چهار دهه است عامدانه و آگاهانه دربارهی «دستمزد نابرابر» دروغ میگویند، دادهها را جعل میکنند، تمام تحقیقات مستقل در اینباره را یا عملا فلج میکنند یا اگر نتوانند لقب «ضدزن» و «پراکنش نفرت» میدهند، اطلاعات زیر نشان میدهند چگونه زنان در ثروتمندترین و قدرتمندترین کشور تاریخ بشر، کمابیش ۹۰٪ ثروت را کنترل میکنند و تقریبا تمام قدرت خرید در اختیار آنهاست. حتی اگر هم دروغهای فمینیستی دربارهی دستمزد کمتر زنان برای کار برابر حقیقت داشتند، و جهانی وجود داشت که در آن به راستی چیزی، کسی، نه حتی بطور سیستماتیک، بلکه چه بسی به طور غیرمستقیم باعث پیشرفت زنان میشد بجز خودشان، باز هم اهمیتی نمیداشت. اگر یاوههای فمینیستی دربارهی «مزیت مردی» درست بود و همهی مشاغل پردرآمد و مرغوب نیز در اختیار مردان بود باز هم(از منظری اقتصادی)مهم نبود، چون در پایان روز، تمام آن «درآمد نابرابرانه بیشتر» و «آن ثروت برآمده از مزیت» و آن دستگاه نامرئی مانع پیشرفت، همهی آنچه دارند را یکجا تقدیم «خانم» میکنند، و این اوست که دربارهی نحوهی خرج شدن «درآمد» تصمیم میگیرد.
این تصویر را به دقت برسی بکنید، این سقف شیشهای شماست، خوب آنرا تماشا بکنید. به شما نشان میدهد که چگونه در هرکجای دنیا که باشید، هرجور زنی را که پیدا بکنید، پس از سالها تلاش برای طی کردن نردبان لغزان پیشرفت، آنهمه جانی که کندید و تلاشی که کردید، اینهمه توانی که اکنون بکار میبرید، همهی آنچه دارید، هرچقدر هم که زیاد باشد، و هرچقدر هم که نسبت به آن محق باشید، شب که به خانه میروید، اختیار آن با کسی بجز خودتان خواهد بود، تنها امیدی که میتوانید داشته باشید آنست که از تمام خانهها و ماشینها و حساب بانکیهایی که دستکم نصفنصف با پول شما، اما یکسره به اختیار و توسط خانم تهیه شدهاند به هنگام طلاق تکه استخوانی هم به شما برسد :
[ATTACH=CONFIG]1987[/ATTACH]
تصویر زیر یکی دیگر از نمونههای انکارناشدنی این کنترل همه جانبهی زنان است بر زندگی اجتماعی. از موج دوم به بعد، در فمینیسم نظریهای مطرح شد بنام «سقف شیشهای»، که برطبق آن، «مردسالاری» چشمانداز ترقی را پیش چشم زنان نگاه میدارد برای کنترل بیشتر، موثرتر و گستردهتر، اما با همهی ابزار ممکن از صعود حقیقی آنها جلوگیری میکند و مانع از جلوتر رفتن آنها از یک نقطهی خاص میشود. این نظریه زمانی علم شد که زنان با وجود حضور گسترده در دانشگاهها، علاقهای به کار در رشتههایی که در آنها تحصیل کرده بودند نشان نمیدادند و بجای آن ترجیح میدادند شوهر پولدار گیر بیاورند(به گوشتان آشناست؟)، در نتیجه برای رفع تقصیر از آنها(چراکه زنان هرگز مسئول موقعیت خود در جامعه نیستند)و نیز تداوم نبرد کاذب با تبعیض خیالی و «برابری» هرچه بیشتر، این نظر را اختراع کردند که لابد سقفی هست نامرئی برای همه، که به انحای آشکار و پنهان گوناگون جلوگیر پیشرفت زنان در اقتصاد، سیاست و دیگر ارکان جامعه میشود. فعلا این را داشته باشید.
اغلب ما در خانوادههای سنتی بزرگ شدهایم(و اگر زن نباشیم)میتوانیم گواهی بدهیم که هرچه «پدر» خانواده در میآورد یکسره در اختیار «مادر» خانه بود. دخل خانه را یک نفر پر میکرد، دیگری خالی. تمام مخارج جزئی خانه را او کنترل میکرد و هیچکدام از مخارج کلی خانواده بیرضایت و صلاحدید او صورت نمیگرفت. این یکی از امتیازهای مکتوب در قانون و شرع و فرهنگ و اخلاق برای زن است که دسترسی مستقیم و دائم به دسترنج مرد داشته باشد، حق مشابهی برای مرد قائل نشدهاند، و گویا همین کافی نبوده، حتی حق و اختیار دارایی خودش را هم از او گرفتهاند! تصویر زیر به ما نشان میدهد که چگونه این وضعیت نه فقط به سود مردان دگرگون نشده و این «کنترل غیرمستقیم» با گسترش حضور و سیطرهی کنترل مستقیم زنان تخفیف نیافته، بلکه چه بسی دو چندان شده، و همه عرصههای اجتماعی را نیز تحت تاثیر خود قرار داده.
این تصویریست هولناک که وجود سقف شیشهای را یکسره تائید میکند، اما برای مردان! در حالی که فمینیستها چهار دهه است عامدانه و آگاهانه دربارهی «دستمزد نابرابر» دروغ میگویند، دادهها را جعل میکنند، تمام تحقیقات مستقل در اینباره را یا عملا فلج میکنند یا اگر نتوانند لقب «ضدزن» و «پراکنش نفرت» میدهند، اطلاعات زیر نشان میدهند چگونه زنان در ثروتمندترین و قدرتمندترین کشور تاریخ بشر، کمابیش ۹۰٪ ثروت را کنترل میکنند و تقریبا تمام قدرت خرید در اختیار آنهاست. حتی اگر هم دروغهای فمینیستی دربارهی دستمزد کمتر زنان برای کار برابر حقیقت داشتند، و جهانی وجود داشت که در آن به راستی چیزی، کسی، نه حتی بطور سیستماتیک، بلکه چه بسی به طور غیرمستقیم باعث پیشرفت زنان میشد بجز خودشان، باز هم اهمیتی نمیداشت. اگر یاوههای فمینیستی دربارهی «مزیت مردی» درست بود و همهی مشاغل پردرآمد و مرغوب نیز در اختیار مردان بود باز هم(از منظری اقتصادی)مهم نبود، چون در پایان روز، تمام آن «درآمد نابرابرانه بیشتر» و «آن ثروت برآمده از مزیت» و آن دستگاه نامرئی مانع پیشرفت، همهی آنچه دارند را یکجا تقدیم «خانم» میکنند، و این اوست که دربارهی نحوهی خرج شدن «درآمد» تصمیم میگیرد.
این تصویر را به دقت برسی بکنید، این سقف شیشهای شماست، خوب آنرا تماشا بکنید. به شما نشان میدهد که چگونه در هرکجای دنیا که باشید، هرجور زنی را که پیدا بکنید، پس از سالها تلاش برای طی کردن نردبان لغزان پیشرفت، آنهمه جانی که کندید و تلاشی که کردید، اینهمه توانی که اکنون بکار میبرید، همهی آنچه دارید، هرچقدر هم که زیاد باشد، و هرچقدر هم که نسبت به آن محق باشید، شب که به خانه میروید، اختیار آن با کسی بجز خودتان خواهد بود، تنها امیدی که میتوانید داشته باشید آنست که از تمام خانهها و ماشینها و حساب بانکیهایی که دستکم نصفنصف با پول شما، اما یکسره به اختیار و توسط خانم تهیه شدهاند به هنگام طلاق تکه استخوانی هم به شما برسد :
[ATTACH=CONFIG]1987[/ATTACH]
زنده باد زندگی!