04-20-2013, 06:46 PM
Nâxodâ_Mehrbod نوشته: اگر هم در این میان از جام زهرآگین مینوشیده بوده باشد, بیگمان تا پایان اش را بتنهایی ننوشیده و میتوانیم بروشنی
ببینیم که در میان گساردن و آشامیدن توجهش به کار دیگری گرفته شده و کس دیگری نیز به جام لب زده است.
این هم یک گزارهیِ رسا.
این نوشته را چه کسی نوشته؟! از کجا آمده؟! "منبع"؟!!
هتا اگر در پارسیک کهن (منظورم سده های 6 تا 8 است، نه پارسیک هخامنشیان!) از چنین ساختار زمانی ای بهریده می شده است (که به نگر من دور از درستی و "حقیقت" است)، در پارسیک امروزین، این ساختار زمانی بَهرِشی (استفاده ای) نخواهد داشت!؛ همچنانکه بسیاری از ساختارهای خشک و بی بَهرش زبان پارسیک (داشتن جنسیت برای نام ها در زبان پارسیک هخامنشیک!، صرف شدن زاب ها به همراه جنسیت نام ها!، داشتن پسوند "اَندی" در پایان کارواژه های پارسیک مدرن نخستین و ...) از آن جداییده شدند! کنون باز هم می گویید که در زبان پارسی، 18 ساختار زمانی هست؟!!!!!!
Nâxodâ_Mehrbod نوشته:شما گویی میمون ها و شمبانزه ها را بسیار می دوسید!!!!! :e405: زیرا که این چندمین بار است که این سخنتان زا باز می گویید!! دل استوار باش که نه تنها این ساختارنخست اینکه من میدانم شما در پیِ سادگی زبان برای میمونها هستید و میخواهید یک پارسیک ساده بسازید که هتا شامپانزههای ِ خویشاوند ما آمدمها هم بتوانند به آن بسخنند ستوده جان! (:
دیگر اینکه این اندازه این ساختار لعنتیِ «می+بن گذشته+بوده+باشیدن» پیچیده بود که مغز من اکنون از ساختن یک گزاره درد میکند و میروم بجا ماندهیِ روز را بیاسایم!! (((:
«می+بن گذشته+بوده+شدن» بیخود و نارسا ست بلکه ساختار "داشته ام+می+نوشیده+بوده ام" نارساتر و بیخودتر است و به نگر می توان با ساختار بیخود (
Future Perfect Continuous (will+have+been+verb+ing در انگلیش، همسنجید! نه در زمان آن، بلکه در نارسا و کم کاربرد بودن آن (هرچند که من هنوز هم می گویم که ساختارهایی که شما بر آن ها پا می فشارید هیچ کاربردی ندارند و در پارسیک امروزین نیستند.)شما که خود هوادار سادِش (=ساده سازی؛ سادیدن-->ساد--> ساد+ش) زبان بودید، کنون نمی دانم چه شده که نگرتان 180 درجه دگریده است!! همه ی زبان های جهان، نخست دستور زبان پیچیده ای داشتند (در همسنجی با جایگاه کنونی خود) و کم کم و آهسته آهسته، ویژگی های دشوار در دستور زبان خود را کنار گذاشتند، زبان پارسیک و یا زبان انگلیش، نمونه های بسیار خوبی در این باره هستند که 3 چرخه ی دگرگونی داشته اند (کهن --> میانه --> امروزین) و هتا برخی زبان شناسان می باورند که زبان پارسیک، 4 دوره ی دگرگونی داشته است (کهن --> میانه --> نو --> امروزین). نکته ای که نباید فراموشید این است که درست است که دستور زبان بیشتر زبان ها، در گذر زمان، رو به سادگی گذاشته ولی با واژه سازی و افزایش واژه ها، زبان ها پیچیده تر شده اند و فراگیری [واژه های بسیار] آن ها به زمان بیشتر خواهد نیازید.
کنون سخن من این است که چرا باید به جای واژه سازی و زدایش واژگان "عجق وجق" بیگانه، به جان زبانمان بیافتیم و چندین ساختار زبانی بیخود و کم کاربرد و "تخماتیک" (با پوزش!!) را به زبانمان بیافراییم و بگوییم زبانمان، زبانی ست که در زمینه ی ساختارهای زبانی، بی کم و کاست است؟!!!!!! به جای بازی با واژگان و شوخی، بهتر نیست چند شوند فرنودیم برای این سخنانت بیاوری؟!!
با سپاس!
,Living in a world which everybody is a sheep or a wolf
...!I'd rather be a shepherd
!Let them shred one-another! ... I do play my own flute
...!I'd rather be a shepherd
!Let them shred one-another! ... I do play my own flute