04-14-2013, 07:54 PM
خب اندکی از ترولهای کسل کننده فمنیستی فاصله بگیریم تا بتوانیم به علاقهمندیهای خود برسیم.
مهربد جان فعلا من چند واژهای که ایشان ساختهاند (یا نساختهاند اما از نظرِ من در این کتاب نو هستند ) را میاورم و بعد یکی دو پاراگراف از این ترجمه و همان پاراگرافها را از ترجمهی قبلیای که خواندهام میآورم تا هم روش نگارشِ ایشان و تاثیر این ترجمه را بسنجیم و ببینیم به کجا میرسیم.(دیرتر به مقایسه نظرات و روشهای ایشان و آشوری نیز خواهیم پرداخت)
یکی از برابرنهادههای ایشان برای واژه Dialectic است که ایشان دویچمِگوییک (dovičemguik)را پیشنهاد کردهاند.با این توضیح که :
فارغ از اینکه چقدر این واژهی دیالکتیک در فلسفه و ترجمههای فارسی متون فلسفی غربی برای همگان آشناست ، قدری به نظرتان این واژه عجیب غریب نیست.کاری ندارم که از کارگاهِ واژه سازی پارسی به راحتی میتوان (و باید) چنین چیزهایی را ساخت.اما برای من هنگامِ خواندنِ این کتاب واژهی دویچگوییک قدری ناجور است و ترجیح میدهم همان دیالکتیک را میآورد.آشوری هم همان دیالکتیک را پیشنهاد کرده.
واژه دیگر آخشیجگویی است . مثلا برای principle of contradiction (که قبلا آنرا اصل امتناع تناقض ترجمه میکردند) اصلِ آخشیجگوییناپذیری را پیشنهاد داده.خب این جور واژهها اصلا در دهانِ آدم نمیچرخد.خیلی گنده و ناموزون است! میشد آنرا به دو یا سه واژه شکاند که قدری آدم راحتتر باشد. یعنی بعضی از این وند ها را همینطور بیمهابا به کار برده ، مثلا intelligible را اندراندیشهآمدنی ترجمه کرده که خب نامانوس است.همین را آشوری فهمپذیر یا عقلیاب ترجمه کرده.
مینو گروی که برای Idealism پیشنهاد داده به نظرم این زیباست. اما گاهی همین مینوگروی را با واژههای عربی جمع میزند که ناخوشایند است مثلا problematic idealism را به مینوگروی احتمالی یا مینوگروی اشکالی برگردانده.خب شما واژهی ایدهالیسم که از زبانی همخانواده با پارسی است و کمتر از احتمالیِ عربی آشنا نیست به گوشِ ما، به پارسی سره برگرداندهاید، اما احتمالی را رها کردهاید؟! این کار را زیاد کرده است که قدری مایه سردرگمی آدم میشود مثلا برونآختهی حسها برای object of sense !
برای واژهی interest ، اندارستی را برگزدیده.نظرت چیست؟
پارادوکس را پارادخشی معنا کرده. همین را آشوری ناسازه ترجمه کرده که به نظرم خیلی قشنگ تر است.
اینها را داشته باش تا کم کم جلو برویم.
مهربد جان فعلا من چند واژهای که ایشان ساختهاند (یا نساختهاند اما از نظرِ من در این کتاب نو هستند ) را میاورم و بعد یکی دو پاراگراف از این ترجمه و همان پاراگرافها را از ترجمهی قبلیای که خواندهام میآورم تا هم روش نگارشِ ایشان و تاثیر این ترجمه را بسنجیم و ببینیم به کجا میرسیم.(دیرتر به مقایسه نظرات و روشهای ایشان و آشوری نیز خواهیم پرداخت)
یکی از برابرنهادههای ایشان برای واژه Dialectic است که ایشان دویچمِگوییک (dovičemguik)را پیشنهاد کردهاند.با این توضیح که :
نقل قول:[از «دو» همریشه با διά در یونانی + «ی» نسبت + «چمگویی» (شکل پهلوی :čimôvagîh نشانگر «منطق»)+ îk ، ik پسوند صفت ساز پهلوی که میتواند به جای اسم بنشیند]، دیالکتیک [تبصره : همچنین میتوان «دویچمورزیک» (دو+ی+چم+ورز+ئیک) را برابر «دیالکتیک» پیش نهاده.ولی برپایهی اصلِ رعایتِ اصل ، در این کتاب «دویچمگوییک» را ترجیح دادهایم]
فارغ از اینکه چقدر این واژهی دیالکتیک در فلسفه و ترجمههای فارسی متون فلسفی غربی برای همگان آشناست ، قدری به نظرتان این واژه عجیب غریب نیست.کاری ندارم که از کارگاهِ واژه سازی پارسی به راحتی میتوان (و باید) چنین چیزهایی را ساخت.اما برای من هنگامِ خواندنِ این کتاب واژهی دویچگوییک قدری ناجور است و ترجیح میدهم همان دیالکتیک را میآورد.آشوری هم همان دیالکتیک را پیشنهاد کرده.
واژه دیگر آخشیجگویی است . مثلا برای principle of contradiction (که قبلا آنرا اصل امتناع تناقض ترجمه میکردند) اصلِ آخشیجگوییناپذیری را پیشنهاد داده.خب این جور واژهها اصلا در دهانِ آدم نمیچرخد.خیلی گنده و ناموزون است! میشد آنرا به دو یا سه واژه شکاند که قدری آدم راحتتر باشد. یعنی بعضی از این وند ها را همینطور بیمهابا به کار برده ، مثلا intelligible را اندراندیشهآمدنی ترجمه کرده که خب نامانوس است.همین را آشوری فهمپذیر یا عقلیاب ترجمه کرده.
مینو گروی که برای Idealism پیشنهاد داده به نظرم این زیباست. اما گاهی همین مینوگروی را با واژههای عربی جمع میزند که ناخوشایند است مثلا problematic idealism را به مینوگروی احتمالی یا مینوگروی اشکالی برگردانده.خب شما واژهی ایدهالیسم که از زبانی همخانواده با پارسی است و کمتر از احتمالیِ عربی آشنا نیست به گوشِ ما، به پارسی سره برگرداندهاید، اما احتمالی را رها کردهاید؟! این کار را زیاد کرده است که قدری مایه سردرگمی آدم میشود مثلا برونآختهی حسها برای object of sense !
برای واژهی interest ، اندارستی را برگزدیده.نظرت چیست؟
پارادوکس را پارادخشی معنا کرده. همین را آشوری ناسازه ترجمه کرده که به نظرم خیلی قشنگ تر است.
اینها را داشته باش تا کم کم جلو برویم.
کسشر هم تعاونی؟!