03-09-2013, 11:36 PM
iranbanoo نوشته: مشکل این نوع بحث این است که هر کس وضعیت خود را نسبت به دیگری وخیم تر میبیند.
یعنی مردان ,مردان را میفهمند و زنان ,زنان را:))
احساس کردم تمامی دوستان تجربه های شخصی را ملاک قرار داده اند که تا حدودی درست هم هست.به هر حال چون خود را در وضعیت ایده آل نیافته ایم دیگری را به راحتی متهم میکنیم!! اما این واقعیت را برای ما برملا نخواهد کرد.
پس اجازه دهید من هم یافته های شخصی خود را که با لجاجت دنبال کردم تا مسائلی دست کم برای خودم ثابت شود را گواه سخنانم کنم.
در اینکه پذیرش مسئولیت های اصلی زندگی به دوش مرد است جای هیچ گونه بحثی نیست.سخت است...وقت گیر است...انرژی بر است....و برنامه های ذهنی فرد را به کل واژگون میکند....
حالا فرض کنید یک زن بخواهد از قالب هایی که شما از ان با نگاه منتقدانه و تمسخر امیز یاد میکنید خارج شود و بخواهد از نقش تحمیلی جامعه فاصله بگیرد و در یک کلام ((مردانه)) زندگی کند!!
فکر میکنید بعد از پدر ومادر-خانواده-سیستم گند حکومتی و سیاسی- و جامعه بزرگترین مانع زنان در این نوع از زندگانی کیست؟؟
-به زرس قاطع میگویم مردان....
مردان دشمن شماره یک زنان نیستند.اما خودشان حاضر نیستند نه زنان را درک کنند و نه حاضرند قدمی از موضع خود کناره گیری کنند تا زنان اجازه ی بروز خود را بدهند.اینکه بگویید زنان باید خود شان, خودشان را ثابت کنند خیلی به طنز میناید.
چون من خودم روزگاری اینطور فکر میکردم و زنان آشنایم را که با وجود توانایی های بالقوه ای که در انها سراغ داشتم را تسلیم در برابر خواست جامعه میدیدم سرزنش میکردم انهم با همین استدلال!
اما وقتی به طور واقعی درگیر این سیستم شدم متوجه شدم که زنان شاید به قول مهربد ((هیچ کاره اند)):))
متوجه شدم زنانگی و مردانگی جدا از اینکه از بدو هوشیاری با ما عجین شده گویا توجیه هم شده.و زن خواه ناخواه شده جنس درجه دو و این هم برای مرد و هم برای زن توجیه شده و جا افتاده.اگر زن بخواهد سرکشی کند و از این وضعیت فاصله بگیرد با چنان حرکتی سرکوب میشود که تا اخر عمر هوس مردانگی به سرش نزند.
مسلما تنها راه رهایی من این است که مردان مخاطبم در تعریف مردانگی-زنانگی ذهنشان تجدید نظر کنند.
اما این راه که مرا به گونه ای دیگر ترسیم کنند نه تنها کارم را به سامان نمیرساند که هردو درگیر نا بسامانی دیگری خواهیم شد.
در همین بحث تحصیل و کار:
زنان زیادی هستند که علاقه دارند دربخش صنعت و یا بازار(به معنای عام)شرکت داشته باشند.اما حتی در دوران کار اموزی مردان هستند که در اولویتند.در خود دانشگاه ها تمرکز اموزش بر مردان است. در بازار موقع استخدام و تحویل کار مردان در اولویتند.و اگرمردی پیدا نشود که کار را تحویل بگیرد مطمئن باشید ترجیح داده میشود که منصب خالی بماند تا اینکه وجود ننگین یک زن در ان اعمال اثرکند!
به نظر شما چند زن انقدر احمق هستند که مثلا رشته ی صنعتی اینچنین را به روانشناسی بالینی ترجیح دهند؟
این دسته از زنان احمق خیلی کم هستند و از بین این زنان احمق خیلی خیلی کمتر یافت میشوند که کارشان را با وجود تمامی مشکلات و موانع به ثمر برسانند.(کدام ثمر؟؟)
اینها را مشاوران تحصیلی میدانند و زن را در همان موقع انتخاب رشته از درگیرکردن خود منصرف میکنند.
بهتر:))
مردان رقیبی کمتر دارند.کارشان را با وجود رقیبان کمتر میابند.و خوب بالطبع موقع پول در اوردن ناله میکنند که تا کی باید وجود انگل وار زنان را تحمل کنند!
زنان کجا هستند؟ در خانه....
زنان سرکش چه وضعی دارند؟
بگذارید وضعیت یک دوست را بگویم که به عنوان یک زن تمام عیار تحسینش میکنم.
تهدید هایی که از طرف مردان بازار در یافت میکند-یک زن بی شخصیت و اراذل و اوباش (چون موقع بازاری صحبت کردن از واژگان مردانه استفاده میکند که معمولا با پوزخند مردان طرد میشود)-چک هایی که حتی نمیتواند با صدای زنانه اش مجبور به پاسشان کند-در ازای کار باید پیشنهاد سکس مردان را با یک لبخند تهوع اور رد کند- موقع کارهای حقوقی ودرگیری در ادارات دولتی از یک حیوان همحقوقش پایین تر است و اگر خواهد مردانه کارش را پیش ببرد در اخر بیلاخ هم تحویلش نمیدهند و اگر بخواهد زنانه کارش را پیش ببرد باید از بسیاری از حقوقش چشم پوشی کند.....و.....ببخشید پیشنهادتان برای این زن مرد صفت چیست؟بهتر نیست یک شوهر پیدا کند و از یک بار فرصت زندگی اش نهایت لذت را ببرد؟؟
یا بهتر نبود زمان را به عقب برگرداند و همان رشته ی مامایی را انتخاب کند و سرش را با الت های زنانه سرگرم کند و پول با عزت در بیاورد؟
1-آنچه من از تجربیات شخصی بیان کردم آنچنان عام هستند که نه تنها مردان بلکه خود شما هم میدانید چقدر در ایران همهگیر است.
2-آنجا که میگویید اگر زنی بخواهد از قالبهای از پیش تعین شده و نرمهای و عرفهای جامعه در تعریف و نگاه جایگاه زن خارج شود، راهی بس دشوارتر از مردان در پیش دارد، حرف حساب است و جواب ندارد.جایی که زن سیگار به لب یک پتیاره و سلیته (درست نوشتم؟) شناخته میشود ، زنی که تمام هزینههای تابوشکنی را به جان خود میخرد، از نظر من یک قهرمان است.
3-من قدری دچار وجدان درد میشوم از اینکه سعی میکنم شما را به زور وادار کنم مثل خودم نگاه فراجنسیتی داشته باشید . اما از این گذشته چیزی که مورد اعتراض من ( و دیگر دوستان در این جستار) است استانداردهای دوگانه است. این وضع به شکلی مبتذل و احمقانه از غرب به ایران نیز سرایت کرده است. مثلا هماینک این همه داد و فریاد برای نسرین ستوده به راه افتاده ، یک صدمش برای مردانی که از روز اول انقلاب اسلامی در زندان بودند (هنوز هم هستند) براه افتاد؟(مردانی را میشناسیم که 30 سال است در زندانهای جمهوری اسلامی هستند . جز اینکه بخواهید مثل آن دوستمان بگویید زندانبانها مرد هستند! چرا یک حادثه ناگوار برای یک زن تراژدی میشود ولی تراژدیهای هر روزه که بر مردان میرود مورد کمترین توجه هم قرار نمیگیرد؟
4-ناهنجاریهای موجود محصول چندین عامل است.بخشی از آن از سوی سیستم است که ربطی به مردان و زنان ندارد.بخشی از سوی سنتها ست که بازهم ربط چندانی به مردان و زنان امروزی ندارد و صرفا به دلیل آنکه زیر پا گذاشته نشده و از سوی حاکمیت حمایت میشوند همچنان دنبال میشوند.یعنی گویی همه در انتظار این هستند کسی بیاید بگوید دیگر این کار را نکنید چون خوب نیست تا اینها هم دست از آن بردارند. همین دو دسته بخش عمدهای از ناهنجاریها را باعث میشوند.پس از اینها بخشی از گرفتاریها زیر سر خود زنان و مردان است. اینجا محل بحث اساسی است.آنجا که ما میگوییم بیاییم همه بندها و زنجیرهایی که به دست و پایمان بسته شده را بگشاییم تا در سایه آزادی همه رها باشیم، فمینیست ( که شوربختانه برخی از مردان هم به غفلت با آنها همدست شدهاند) میگویند "هرچه میکشیم از مردان است"،"زنان یگانه مظلومان و ستم دیدگان هستند" و در یک اشارههایشان سراسر بر زنان است. ما هم ناچار شدهایم اینجا نشان دهیم چنان که اینان میگویند هم نیست و براستی جامعه مردان چندین برابر جامعه زنان هزینه میپردازند.
عریانتر از این دیگر نمیتوانم بگویم.
کسشر هم تعاونی؟!