02-25-2013, 09:24 PM
undead_knight نوشته: راستش من همون موقع هم که خبرش رو خوندم با خودم گفتم عجب وحشی ای بوده دختره:))
ولی الان که این مطلب رو دیدم به نطرم به جای چاقو باید با شاتگان مقابله به مثل کرد!
نکته:حس انتقام چقدر سریع بوجود میاد:)
با کینهجویی راه به جایی نمیبریم, باید خونسرد و واکاوانه نگریست که چگونه میشود تا جای شدنی هردو جنس را از دیدهایِ «حقوقی» و «فرهنگی» به یکدیگر نزدیکاند.
russell نوشته: در مورد دوم که گفتی سخنت را تا حدود زیادی قبول دارم شاید نکتهای که من متوجه نمیشوم و جا ماند توان ذخیره این احساسات و تجمعشان باشد.در لحظه شاید هم سرخوردگی و هم خشم بتوانند بشکل خشونت بروز پیدا کنند ولی سخن من درباره این دیدگاه (شاید بتوان نامش را فرویدی گذاشت) که این احساسات کم کم جمع میشوند و یکباره بیان میشوند و برای جلوگیری از آن هم مثلا میشود سوپاپ گذاشت که هر از چندی فشار را بیاورد پایین یا مثلا این انباشت خشونت را دولت کنترل کند.عادت و چگونگی برخورد با خشم یا بیان خشونت را قطعا میشود کنترل اجتماعی کرد ولی انباشت خود خشم را من شک دارم.
مثلا در همین ایران خودمان میبینیم که تا مکانیزم درست تحریک نشود (مثل آزادی خواهی و چشیدن آزادی) میشود تا مدت زیادی مردم را سرخورده کرد ولی طغیان و خشونت هم در رفتار آنها مشاهده نکرد.
انباشتگی خشم در زندگی شخصی که بسیار میبینیم, مرا به یاد داستانی از نویسندهیِ ترک «عزیز نسین» میندازد که
روزنامهها در سرخبر مینویسند «مسافری راننده اتوبوس را بر سرِ اعتراض به نداشتن گذربرگهاش (بلیط) کشت!», ولی زمانیکه
نویسنده بزیبایی در زندگی کس ما را فرومیبرد و یک گذشتهنما (flash-back) میرود میبینیم که این ریشهیِ خودش را از هزار
و یک بدبختی که از نشت کردن آبِ دستشویی خانه تا بیپولی و سر و کله زدن با صاحبخانه و زن و بچه و نداری و... بوده
گرفته و سرانجام در یک کنش پایانی, در چهرهیِ خشم بسیار در برابرِ بازخواستِ رانندهیِ اتوبوس از نداشتنِ گذربرگه تُهیده!
روزنامهها و رسانهها امروز براستی هم همینگونهاند, شما در خبرها میشنوید بهمان کس بهمان کار نابخردانه و دور از باور را بر سر هیچ و پوچ کرد, ولی هرگز
نمیخوانید چرا و خاستگاه این رفتار بژرفی چه بوده, بگونهای که همین دُژبرداشتِ نادرست که خشم! و نمیدانم آفندگری یک چیزی سرشتین است را ذهن مردم پدید آوردهاند.
در زندگی بیرونی اگر کسی کُنشی از روی خشم بکند شما پیش میروید و پرس و جو میکنید یا وی را میشناسید, ولی تلویزیون یک چیزی به شما نشان داده و بتندی رد میشود,
این پدیدهیِ نوی رسانهها هر چه پیش میرویم به برداشتهایِ دروغین و نادرستِ ما از پیرامون زندگی امان میافزاید و از چند دههی پیش نیز روندی رو به افزایش داشته است.
.Unexpected places give you unexpected returns