12-05-2012, 05:57 PM
٭٭
فَرداشت ("قضیه") اویلر:
یال: رَجی (خطی) که دو کُنج کنار هم را به هم پیوند می دهد.
همچنین:
مکعب = کاب
مکعب مستطیل = درازکاب
hypercube = hyperwürfel = hyperkubus = فراكاب
مکعب مستطیل = درازکاب
hypercube = hyperwürfel = hyperkubus = فراكاب
فَرداشت ("قضیه") اویلر:
شمار یالها - شمار رُخها + شمار کُنجها = ٢
یال: رَجی (خطی) که دو کُنج کنار هم را به هم پیوند می دهد.
همچنین:
دهخدا می نویسد که واژهی "قاب" که با آن بازی (قاب بازی) می کنند: " استخوانی خرد در پاچه ٔ گوسفند و غیره . محرف کعب عرب است . (آنندراج )"
---
فرهنگ نامه های ریشه شناسی هم ریشهی cube را در هندو اروپایی می دانند و به این استخوان پیوند می دهند.
---
فرهنگ نامه های ریشه شناسی هم ریشهی cube را در هندو اروپایی می دانند و به این استخوان پیوند می دهند.
C. I. keu-b-:
a. In Anwendung auf Biegungen am Körper, sich im Gelenk biegen:
gr. κύβος `Höhlung vor der Hüfte beim Vieh; Wirbelknochen - Würfel' (daraus lat. cubus; κύβωλον `Ellbogen' Poll. entweder von κύβος mit Suff. -ωλο- oder Umbildung von κύβιτον ds. - aus lat. cubitum - unter Einwirkung von ὠλένη);
----
.Unexpected places give you unexpected returns