10-02-2012, 05:23 PM
Mehrbod نوشته: آری، سودمندی تیرهگرایی در همان پدافندی از خود و دسته خود است، جنگهای تیرهای نمونهای از آن.خوب دین هم دقیقا همینگونه است و شاید موثرتر،مساله آنچنان جهان آرمانی و اینها نیست،وقتی ما میگوییم دین فرگشتیک بوده و چه بسا باعث همبستگی در جنگ و... اما امروز باید حذف شود همینطور است برای کشور و میهنپرستی و میهندوستی.
ما داریم «در عمل» سخن میگوییم، اگر نه در جهان آرمانی ذهنی شاید «خویش» هم نباشد و همه با هم یکسان و هنباز (مشترک) باشند!
همینطور این نتیجه اش نمیشود نتیجه اش کومونیست و اشتراک و اینها،لزومی ندارد چنین چیزی.فقط خرد را جایگزین احساس میکنیم،مثل همان سیستم مثلا خدمات اجتماعی و مالیات بجای کمک یک عده از روی ترحم.
Mehrbod نوشته: این تنها چیزی است که تو بنام اخلاق داری میگویی. من چنین اخلاقی نمیبینم، برای من دوستم باارزشتر از یک بیگانه در خیابان است.اخلاق که من و تو ندارد مهربد جان،وقتی میگویم باید و اخلاق منظور درست و نادرست است،وگره دوست داشتن زوری که نداریم(البته داریم ولی مزخرف و دروغ است).آنچه من میگویم اینست که بر اساس آنچه میگویی (بر اساس empathy) مشکلی در کمک به سگ و گربه نزدیک بما و مردن میلیونها نفر انسان در دور دست نیست.
برای چه باید هر دو را یک اندازه دوست داشته باشم؟
اخلاقیات همزیستی هم چنانکه پیشتر گفتهایم در این کوتاه میشود: همزیستی آشتیآمیز = peaceful coexistence
در جایی از آن نیامده ما باید دیگران را یک اندازه دوست داشته باشیم! یا همه فرهنگها برایمان یکی باشند!! یا بی میهن باشیم!!!
"باید" من "باید" چگونگی عمل است نه چگونگی حس ما نسبت به دوست یا یک نفر غریبه.ما ممکن است حسمان چی دیگری باشد اما چیز دیگری را اخلاقی بدانیم و عمل کنیم.
Mehrbod نوشته: دوستی قرار هم نیست امروز فسخ نشود، میتواند بشود میتواند نباشد.چطور متناقض میشود؟
من هم گفتم همه اینها قراردادی است. هتا پیوند خویشاندی هم قراردادی است، بگوییم کسی فردا با دانش ژنتیک آمده و
ژنش را دگراند، آیا باز هم پیوند ژنتیکیای که با پدر و مادر خود داشت مایهی وِیژه بودن آن میشود، زمانیکه هتا ژناش دیگر از آنها هم نیست؟
از سوی دیگر من که گفتم فرق ندارند، اگر با یکدیگر «فرقی» نداشتند که دستهبندیهای گوناگون نمیشدند. روشنه که با
هم فرق دارند، ولی همگی از یک جنس هستند که همان همپیوندگی (association) میان گرههای شبکه باشد.
این میشود بر پاد سخن بالاترت بر اینکه «میهندوستی» قراردادی میباشد، ولی «دوستی» قراردادی نیست،
ولی چنانکه میبینیم هر دو قراردادی بوده و هر دو خود به خود در یک شبکه طبیعی (natural network) ساخته میشوند.
دوستی متفاوت است با میهن و دولت و اینها که قرار دادهای اجتماعی هستند.دوستی چیزی عینیست،میهن مفهومی انتزاعیست که با سیستم حکومت و اینها باید تقویتش کرد که بر نیافتد.
من البته در امروز ایران بنظرم میهن و میهن دوستی اخلاقی و خوب است،ولی مشکلات آنرا جدی میدانم مخصوصا در طولانی مدت،این سیستم
"خویش
خویشاوندان
نزدیکان
دوستان
همسایگان
همشهریان
هماستانان
هممیهنان
همگونگان (=بشریت)
همزیستان (=جانوران)
"
را برای اخلاقی بودن یا نبودن میهنپرستی (یا میهندوستی) ناکافی و بعضا بی ربط میدانم.کلا سخن من بیشتر همان کارایی و توجیه سیستم بالاست تا بطور خاص خود میهن و ایراندوستی و اینها
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound