09-17-2014, 05:04 PM
بسم الله الرحمن الرحیم
این نوشته در مورد اثبات «تجرد علم» می باشد.بسیاری از ملحدین قائل هستند به اینکه در عالم چیزی به جز ماده وجود ندارد، فلذا بنده نوشته ای را در اینباره آورده ام.لازم به ذکر است که این نوشته از تفسیر شریف المیزان نوشته حضرت علامه سید محمد حسین طباطبائی قدس سره ذیل(آیه 5سوره بقره)می باشد.
«1- یكى از آثار مادیت كه در همه مادیات هست، این است كه امر مادى قابل انقسام است، چون مادى آن را گویند كه داراى ابعاد ثلاثه باشد، و چیزى كه داراى بعد است، قابل انقسام نیز هست، ولى علم، بدان جهت كه علم است بهیچ وجه قابل انقسام نیست، (مثلا وقتى ما زید پسر عمرو را تصور مىكنیم این صورت علمیه ما قابل انقسام نیست بشهادت اینكه نیم زید نداریم).
2- اثر مشترك مادیات این است كه در حیطه زمان و مكان قرار دارند، و هیچ موجود مادى سراغ نداریم كه از مكان و زمان بیرون باشد، و علم، بدان جهت كه علم است، نه مكان مىپذیرد، و نه زمان، بدلیل اینكه مىبینیم یك حادثه معین، و جزئى، كه در فلان زمان، و فلان مكان واقع شده، در تمامى مكانها، و زمانها قابل تعقل است، و ما میتوانیم همه جا و همه وقت آن را با حفظ همه خصوصیاتش تصور و تصدیق كنیم.
3- اثر سوم و مشترك مادیات این است كه مادیات بتمامیشان در تحت سیطره حركت عمومى قرار دارند، و بهمین جهت تغیر و تحول، خاصیت عمومى مادیات شده است، ولى مىبینیم كه علم، بدان جهت كه علم است در مجراى حركت قرار ندارد و بهمین جهت محكوم باین تحول و دگرگونى نیست، بلكه اصلا حیثیت علم ذاتا با حیثیت تغیر و تبدل منافات دارد، علم عبارتست از ثبوت، و تحول عبارتست از بى ثباتى.
4- اگر علم از چیزهایى بود كه بحسب ذاتش تغیر مىپذیرفت، و مانند مادیات محكوم به تحول و دگرگونگى بود، دیگر ممكن نبود یك چیز را و یك حادثه را در دو وقت مختلف با هم تعقل كرد، بلكه باید اول حادثه قبلى را تعقل كنیم بعد آن را از ذهن بیرون نموده حادثه بعدى را وارد ذهن سازیم، در حالى كه مىبینیم كه دو حادثه مختلف الزمان را، در یك آن تعقل مىكنیم، و نیز اگر علم، مادى بود، باید اصلا نتوانیم حوادث گذشته را در زمان بعد تعقل كنیم، براى اینكه خودتان گفتید:
هر چیزى در آن دوم غیر آن چیز در آن اول است.
پس این وجوه و وجوه دیگرى كه ذكر نكردیم، دلالت دارند بر اینكه علم، بدان جهت كه علم است مادى نیست، و اما آنچه در عضو حساس و یا بگو در دماغ پیدا میشود، و آن فعل و انفعالى كه در این عضو حاصل مىگردد، ما در باره آن حرفى نداریم، چون تخصصى در آن نداریم، اما شما هم دلیلى ندارید كه این فعل و انفعالهاى طبیعى همان علم است، و صرف اینكه در هنگام مثلا تصور یك حادثه، در دماغ عملى صورت مىگیرد، دلیل بر آن نیست كه تصور، همان عمل دماغى است.»ترجمه المیزان،ج1،ص81
اما پس از نقل دلائل متقن حضرت علامه،بنده حقیر پاسخ به یک شبهه ای که در اینباره گفته می شود می دهم.لازم به ذکر است که امثال این شبهات سبب بطلان دلائل متقن نیست بلکه فقط یک شبهه است و نهایتاً در اثر تأثیر این شبهات( حداکثر تأثیر این شبهات) اقرار فرد به لاادری بودن مطلب خواهد بود.
و اما شبهه.گویند اگر علم همانطور که گوئی متجرد است و نه مادی پس چرا انسانی علمی را فراموش می کند یا در اثر آسیب دیدن مغز در ادراک او خلل ایجاد می شود.در پاسخ گوئیم نفس انسان اگر چه مجرد است ولکن برای اجراء افعالش نیاز به جسم و ماده دارد فلذا با مجرد بودن آن تناقضی ندارد.»
این نوشته در مورد اثبات «تجرد علم» می باشد.بسیاری از ملحدین قائل هستند به اینکه در عالم چیزی به جز ماده وجود ندارد، فلذا بنده نوشته ای را در اینباره آورده ام.لازم به ذکر است که این نوشته از تفسیر شریف المیزان نوشته حضرت علامه سید محمد حسین طباطبائی قدس سره ذیل(آیه 5سوره بقره)می باشد.
«1- یكى از آثار مادیت كه در همه مادیات هست، این است كه امر مادى قابل انقسام است، چون مادى آن را گویند كه داراى ابعاد ثلاثه باشد، و چیزى كه داراى بعد است، قابل انقسام نیز هست، ولى علم، بدان جهت كه علم است بهیچ وجه قابل انقسام نیست، (مثلا وقتى ما زید پسر عمرو را تصور مىكنیم این صورت علمیه ما قابل انقسام نیست بشهادت اینكه نیم زید نداریم).
2- اثر مشترك مادیات این است كه در حیطه زمان و مكان قرار دارند، و هیچ موجود مادى سراغ نداریم كه از مكان و زمان بیرون باشد، و علم، بدان جهت كه علم است، نه مكان مىپذیرد، و نه زمان، بدلیل اینكه مىبینیم یك حادثه معین، و جزئى، كه در فلان زمان، و فلان مكان واقع شده، در تمامى مكانها، و زمانها قابل تعقل است، و ما میتوانیم همه جا و همه وقت آن را با حفظ همه خصوصیاتش تصور و تصدیق كنیم.
3- اثر سوم و مشترك مادیات این است كه مادیات بتمامیشان در تحت سیطره حركت عمومى قرار دارند، و بهمین جهت تغیر و تحول، خاصیت عمومى مادیات شده است، ولى مىبینیم كه علم، بدان جهت كه علم است در مجراى حركت قرار ندارد و بهمین جهت محكوم باین تحول و دگرگونى نیست، بلكه اصلا حیثیت علم ذاتا با حیثیت تغیر و تبدل منافات دارد، علم عبارتست از ثبوت، و تحول عبارتست از بى ثباتى.
4- اگر علم از چیزهایى بود كه بحسب ذاتش تغیر مىپذیرفت، و مانند مادیات محكوم به تحول و دگرگونگى بود، دیگر ممكن نبود یك چیز را و یك حادثه را در دو وقت مختلف با هم تعقل كرد، بلكه باید اول حادثه قبلى را تعقل كنیم بعد آن را از ذهن بیرون نموده حادثه بعدى را وارد ذهن سازیم، در حالى كه مىبینیم كه دو حادثه مختلف الزمان را، در یك آن تعقل مىكنیم، و نیز اگر علم، مادى بود، باید اصلا نتوانیم حوادث گذشته را در زمان بعد تعقل كنیم، براى اینكه خودتان گفتید:
هر چیزى در آن دوم غیر آن چیز در آن اول است.
پس این وجوه و وجوه دیگرى كه ذكر نكردیم، دلالت دارند بر اینكه علم، بدان جهت كه علم است مادى نیست، و اما آنچه در عضو حساس و یا بگو در دماغ پیدا میشود، و آن فعل و انفعالى كه در این عضو حاصل مىگردد، ما در باره آن حرفى نداریم، چون تخصصى در آن نداریم، اما شما هم دلیلى ندارید كه این فعل و انفعالهاى طبیعى همان علم است، و صرف اینكه در هنگام مثلا تصور یك حادثه، در دماغ عملى صورت مىگیرد، دلیل بر آن نیست كه تصور، همان عمل دماغى است.»ترجمه المیزان،ج1،ص81
اما پس از نقل دلائل متقن حضرت علامه،بنده حقیر پاسخ به یک شبهه ای که در اینباره گفته می شود می دهم.لازم به ذکر است که امثال این شبهات سبب بطلان دلائل متقن نیست بلکه فقط یک شبهه است و نهایتاً در اثر تأثیر این شبهات( حداکثر تأثیر این شبهات) اقرار فرد به لاادری بودن مطلب خواهد بود.
و اما شبهه.گویند اگر علم همانطور که گوئی متجرد است و نه مادی پس چرا انسانی علمی را فراموش می کند یا در اثر آسیب دیدن مغز در ادراک او خلل ایجاد می شود.در پاسخ گوئیم نفس انسان اگر چه مجرد است ولکن برای اجراء افعالش نیاز به جسم و ماده دارد فلذا با مجرد بودن آن تناقضی ندارد.»