Philo نوشته: 1. به لحاظ معرفت شناختی/روش شناختی:
در تقسیم بندی مردان به دسته های آلفا، بتا، امگا و بازیکن دو ایراد به نظرم می رسد،
نخست اینکه معلوم نیست که در عمل بازیکن ها چگونه از آلفاها قابل تشخیص هستند. اینکه آلفاها ذاتا چنین و چنان اند و بازیکن ها مقلد آنها هستند، کمکی به تشخیص این دو تا از هم نمی کند. از همین رو اساسا نمی توان مطمئن بود که آلفایی وجود دارد، ممکن است همه کسانی که به نظر آلفا می آیند بازیکن باشند..
اتفاقا وجه تفکیک مشخص است: آلفای طبیعی مردیست میان مردان و زنان هر دو آلفا، «رهبر مردان، دلبر زنان». بازیکن دریافته که برای دلبری از زنان نیازی نیست بطور کلاسیک در میان مردان خود را اثبات بکنید و میتوان مستقیما به مبنع آغازین رفت. بازیکن مقلد مرد آلفا نیست به نوعی کارشناس اوست، یعنی رفتار او را همینطور کورکورانه تقلید نمیکند، بلکه «دلیل» اثرگذاری رفتار او را بازشناسی میکند وسپس بر مبنای آن نسخه رفتار میکند.
Philo نوشته: دوم اینکه هنوز بر من معلوم نیست جای دادن تعدادی از مردان در دسته امگاها قرار است چه گره ای را بگشاید، به نظر می رسد امگا زائد است و میشد همین ها را هم در میان بتاها جای داد.
اوه «امگا» اتفاقا جالبترین بخش از تقسیم بندی مردان بر مبنی جایگاهشان در هرم قدرت اجتماعیست، مردان بتا فقط بازندهی جنسی هستند، در تمام دیگر عرصههای زندگی اجتماعی خود موفق و ممتاز میباشند و زنان هم ایشان را بسیار «دوست» دارند، فقط آنها را سکسی نمییابند، در جایگاه یک دوست افلاطونی مرد بتا احتمالا در نظر زن بهترین آدم دنیاست، در جایگاه معشوقه است که دردسر و دستانداز شروع میشود. مرد امگا اما مردیست که نه فقط برای زنان جذابیت جنسی ندارد، بلکه برای آنها چندشآور و ترسناک است، و بجز تا لحظهای که زن را نترسانده برای او مطلقا نامرئیست. بتا میتواند با پیشرفت در هرم قدرت اجتماعی خود را برای زنان «بامصرف» بکند(همان تطابق دادن خودتان با معیارهای زنان که آلیس گفت)، و اگر زیاد متوقع هم نباشد وقتی نوبتش رسید و زن از آلفاسواری خسته شد، برود خواستگاری لاشی ۲۷-۲۹ ساله و چند سالی زندگی خوبی داشته باشد و بچهدار هم بشود. مرد امگا ولی تفالهی جامعه است، همان ده درصد کف جامعهی مردان که در طول تاریخ هرگز تولید مثل نکرده و هرگز تولید مثل نخواهد کرد. اینها مردان بیچارهای هستند که مشکلات روان شناختی دارند، در کودکی مورد تجاوز قرار گرفتهاند، دچار فوبیاهای اجتماعی هستند و ... پس :
آلفا: خواستنی از هر نظر
بتا: خواستنی از نظر نوار بهداشتی عاطفی / کارت اعتباری
امگا: خواستنی از هیچ نظر
Philo نوشته: با فرض اینکه ما می خواهیم اخلاقی و شرافتمندانه زندگی کنیم، صرف نظر از عواقب پیش گرفتن چنین روشی در زندگی، نباید زنان و عواطف آنها را (از آنجا که آنها انسان اند و اخلاق هم قرار است در روابط میان انسان ها کاربرد داشته باشد) نادیده و شوخی بگیریم.
راهی برای اطمینان از اینکه در سخن یک زن در زمان t "گه تست"ی در کار است/نیست وجود ندارد (این هم یک ایراد معرفت شناسانه دیگر است)، و همانطور که در "بازی : آموزش" هم گفتم نمی توان احتمال اینکه گاهی گه تستی در کار نیست را نادیده گرفت، و همین احتمال عدم وجود، حکم می کند که سخن زن را جدی بگیریم، زیرا که باید از نادیده گرفته شدن احتمالی عواطف او بر حذر باشیم.
اینهم شوالیهگری مضحک و «والامنشی» کاذب است زیرا
رفتاری را که زن میپسندد و «
به آن پاداش میدهد» را غیراخلاقی تلقی میکند زیرا با کد انتزاعی و مبتنی بر «الههسازی» از ایشان تطابق ندارد، به عبارتی دیگر، زن غلط میکند از مرد/رفتاری که با معیارهای من تضاد دارد خوشش بیاید، که در واقع خشنترین نوع زنستیزی مردان بتاست که «زنان» را در قالب موجودی اساطیری تا مرز خدایی بالا میکشند، اما از خود «زن» به عنوان موجود انسانی بیزارند و او را بخاطر عواطف، امیال و غرایزی که دارد تحقیر و وادار به پذیرش نقشی کاذب از «مادر فداکار» تا «همسر وفادار» و ... میکنند.
خبر بد برای شما: زنها این نقوش تحمیلی و مضحک را نمیخواهند، و منظورشان از «زنستیزی» و «شیء انگاری» و ... کل جنبش فمینیستی از اساس، انکار همین خیالپردازیهای رقتانگیز مرد بتاست که قالبی خشک، ایدهآل و دستنیافتنی بر او تحمیل میکند و اسمش را میگذارد «احترام». این چیزی بجز انکار زن عینی، چنان که هست، و جایگزن کردن او با زن ذهنی، چنانکه شما گمان میکنید باید باشد نیست. اگر لحظهای از فلسفیدن خسته شدید و خواستید برگردید روی زمین سخت، در پاسخهای ما به گهتست زنان هیچ حقی از کسی ضایع نمیشود و زن اگر یک وقت ناراحت شد یا به او برخورد، هیچ چیز بتای در عذرخواهی به وقت ارتکاب اشتباه نیست. اما تا به حال حتی یک بار برای من پیش نیامده که گهتست زنی را با شوخی و مزاح و ... پاسخ بدهم و جواب بدی از او دریافت بکنم. اگر پیش بیاید، بلافاصله از او دلجویی و حتی چه باک، عذرخواهی میکنم. من اما احساس میکنم شما از این نگرانید که این کار حقیقتا جواب بدهد، و وادار بشوید ایزدبانوی مقدس ِ ذهنی را دور بیاندازید و زنان را همانطورکه هستند، بپذیرید. زنها علاقهای به پایبندی به اخلاقیات مضحک مردانه ندارند، میخواهند خوش بگذرانند و شاد باشند و از زندگی لذت ببرند.
undead_knight نوشته: هدف اصلی بازی چیزی بیش از "گاییدن" نیست،این رو از هر آماتوری بپرسید هم میدونه، اینکه چه "کسانی" رو بگایید، چه "کارهایی" بکنید تا شرایط همیشه برای گاییدن فراهم باشه و یا "گاینده"! جذابی باشه.... نیست
اینهم فرافکنی اهداف اصلی و فرعی خودتان به بازیست.
بازی صرفا یک ابزار است که میتوانید از آن برای «گاییدن» یا «دوست شدن» یا «ازدواج کردن» بهره بگیرید، استفادهای که از آن میکنید به خودتان مربوط است. خود من شده از بازی برای دلربایی از دختری زیبا و مهربان که او را متریال رابطهی بلند مدت دیدهام بهره بردهام و داوطلبانه زنان دیگر را دک کردهام و تعهدم را به پای او ریختهام. پس اینهم اتهام کذب و تلاش نرمی برای ترولیدن است، هدف بازی برانگیختن حداکثر میزان جذابیت در زنان است. اینکه پس از پدید آمدن جذابیت چه میکنید به خودتان مربوط است. اما اینکه مرد اگر بتواند بیهیچ هزینهای به سکس برسد ، طبیعتا چنان میکند و خرج اضافی(تعهد، پایبندی، وفاداری و ... خرج اضافیست)نمیکند تقصیر من یا بازی نیست، و البته حقیقت دارد.
Dariush نوشته: پس از مدتها هنوز نتوانستهام از عهدهی تحلیلِ و درکِ آن برآیم!
مدلی که ایشان از روابط جنسیتی ترسیم میکند یکسری تز و گمانهی محض است،
شما به جای اینکه آن را مورد انتقاد و یا دستکم تشکیک و شبهه قرار بدهید تا کارایی
آن بهتر شود، بطور پیشفرض و اتوماتیک آنرا حقایق دهری در نظر میگیرید و میکوشید
رابطه با دوست دخترتان را به هر نحو ممکن با این مدل توجیه کنید؟! من با خیلی
از فرضیههای ایشان مخالفم، علاوه بر اینکه تمایلی هم به نقد آن ندارم. ولی مثلا رفتار
ملموسی که به شخصه آن را بارها تجربه کرده ام و از درک شما هم خارج است را به
عنوان مثل میاورم:
زمانیکه دوست پسرم برای من گل میخرد (از هدیه ولنتاین و روز تولد و روز دختر و...
فکتور بگیرید، فقط یک شاخه گل ساده) با تک تک سلولهای وجودم شاد و سرمست
میشوم! ولی امیر میگوید "هدیه دادن" خطرناک است، چه هنوز میان بازیکنان محل
اختلاف و گمانهزنیست و یا ذاتا بتاست، چون موقیعت مرد را در نظر زن پایین میکشد؛
شما هرگز نمیتوانید درک کنید که به جای «غیب شدن» در مواقع لزوم، همین گل چه
میزان در آینده و رابطهی همسرتان با شما اثر میگذارد.
من اکنون با خودم میاندیشم چطور عشقیست که بازیکن جای پای کبک قدم میگذارد،
ره و رفتار خویش فراموش کرده، تمامی حرکات حتی کوچکترین عملکرد او را تحت الشعاع
می گیرد...!
Alice نوشته: مدلی که ایشان از روابط جنسیتی ترسیم میکند یکسری تز و گمانهی محض است،
شما به جای اینکه آن را مورد انتقاد و یا دستکم تشکیک و شبهه قرار بدهید تا کارایی
آن بهتر شود، بطور پیشفرض و اتوماتیک آنرا حقایق دهری در نظر میگیرید و میکوشید
رابطه با دوست دخترتان را به هر نحو ممکن با این مدل توجیه کنید؟!
اتهام ناوارد است، زیرا تمام اعتبار بازی از آزمون و خطای عملی آن برمیآید و تک تک تکنیکها، روتینها و مفاهیم مطروحه به بوتهی آزمایش گذاشته میشوند و اگر کار نکردند با بیرحمی تمام خط میخورند. کل حرف ما هم همینست که بیایید بازی را بیازمایید و اگر جواب داد برای شنیدن بیشتر برگردید، اگرنه ببخشید که وقتتان تلف شد.
Alice نوشته: زمانیکه دوست پسرم برای من گل میخرد (از هدیه ولنتاین و روز تولد و روز دختر و...
فکتور بگیرید، فقط یک شاخه گل ساده) با تک تک سلولهای وجودم شاد و سرمست
میشوم! ولی امیر میگوید "هدیه دادن" خطرناک است، چه هنوز میان بازیکنان محل
اختلاف و گمانهزنیست و یا ذاتا بتاست، چون موقیعت مرد را در نظر زن پایین میکشد؛
شما هرگز نمیتوانید درک کنید که به جای «غیب شدن» در مواقع لزوم، همین گل چه
میزان در آینده و رابطهی همسرتان با شما اثر میگذارد.
ببینید ما در بازی به این میگوییم «خودمحوری زنان»، و بر طبق آن شما طوری رفتار میکنید که گویا «شما» سنجهی حقیقی بودن، درست بودن و حتی واقعی بودن چیزها هستید و اگر بازی «روی من کار نمیکند»، پس لابد اصلا کار نمیکند. یک واقعیت اینست که بازی برای دلربایی از دختران جوان، زیبا و معمولی طراحی شده که استفادهی آنها از اینترنت محدود است به فیسبوک و سایتهای اخبار خوانندگان و ایمیل و فالگیری، نه دخترانی که در انجمنهای مهجور سرهنویسی میکنند و با مردان وارد بحث و جدل میشوند! شما همانقدر نمایندهی «نرمالی» برای جنس خود هستید که قند سیاه میتواند نمایندهی باقی همجنسانش باشد، احتراما.
افزون بر تمام اینها، شما به دوستپسرتان علاقه ندارید چون برایتان کادو و گل میگیرد، به او علاقه دارید و به همین دلیل عمل او مبنی بر ابراز علاقه را قدر میشناسید و مایهی خوشحالیتان میشود. کل هدف ما نیز همینست که مرد بتا بداند گل خریدن باعث ایجاد علاقه نمیشود و راهی برای حل مشکلات و خریدن اشتیاق زنان و ... نیست، تنها ابراز علاقه است و تنها زمانی قدر دانسته میشود که علاقه متقابلا وجود داشته باشد. بتای خیکی ِ خجالتی همکلاسیتان اگر هر هفته دو دسته گل رز خونین هم برایتان ارسال بکند و صدها قصیده و غزل عاشقانه برایتان بسراید و ... باز هم علاقهای در شما ایجاد نخواهد شد، پس گل و هدیه و .. باقی بتابازیهایی که تحت نام «رمنس» بازشناسی میشوند تنها از مردی پذیرفتنی و خواستنی هستند که پیشتر به او علاقه دارید. مردان اما اینرا نمیدانند، یا دستکم بخش بسیار بزرگی از آنها، و گمان میکنند اگر گل بخرند و شام بخرند و کادو بخرند بالاخره دختر او را میبیند و میخواهد و «محبت» او را متقابلا پاسخ میدهد. ما به آنها میگوییم که از این خبرها نیست.
Ouroboros نوشته: نه دخترانی که در انجمنهای مهجور سرهنویسی میکنند و با مردان وارد بحث و جدل میشوند! شما همانقدر نمایندهی «نرمالی» برای جنس خود هستید که قند سیاه میتواند نمایندهی باقی همجنسانش باشد، احتراما.
خب من بیرون از اینجا هم فعالیتهای ادبی/هنری فراوان دارم، چه بسا در محاوره هم ناگهان
به لفظ قلم گویی میپردازم؛ اینست که دوستانم را از زمرهی فرهیختگان و باسوادان برگزین
میکنم، چه آنلاین و چه آفلاین! :) خودتان «قند سیاه»، تازیانه فراموش نشود!
Ouroboros نوشته: افزون بر تمام اینها، شما به دوستپسرتان علاقه ندارید چون برایتان کادو و گل میگیرد، به او علاقه دارید و به همین دلیل عمل او مبنی بر ابراز علاقه را قدر میشناسید و مایهی خوشحالیتان میشود. کل هدف ما نیز همینست
نیازی نیست از جانب من قضاوت و تحلیل کنید، دوست پسر من از هر نظر خواستنی و
تکرارنشدنی بود، کاملا مطابق با معیارهای من. احساساتی هم که به او داشتم برای
خودم محفوظ است و لزومی نمیبینم اینجا بگویم، تنها هدف من از طرح این موضوع
این بود که بگویم تزهای شما مستقیما در راستای تعامل با زنان میرود، حال آنکه من
به نمایندگی از دختران تصریح میکنم، از این خبرها نیست. برای دوست دخترانتان وقت،
هزینه و مایه بگذارید تا آیندهی رابطهتان روشنتر و هموارتر باشد.
نقل قول:این چیزی بجز انکار زن عینی، چنان که هست، و جایگزن کردن او با زن ذهنی، چنانکه شما گمان میکنید باید باشد نیست.
نقل قول:(تازه اینها فقط زنانی هستند که صداقت فکری پذیرفتن اشتیاق باطنی خود را با صدای بلند داشتهاند!)
"اون هایی که صداقت فکری ندارند" به نظر من جز اون دسته ای هستند که "عینیت"شون انکار میشه:))
یک ایراد تکنیکال و علمی که من به بازی میگیرم اینه که نمیتونه موفقیت هاش رو نمیتونه "آماری" بکنه و همیشه فقط توی "ویترین" نمونه های موفق رو میزاره.
این کار از نظر من شیادی هست،درست مثل متودهای "موفقیت نامحدود" یا "خود روان درمانی" یا "خود یاری" که با هدف قرار دادن نقطه ضعف افراد مستاصل، ضعیف و مشکل دار، باعث تشکیل "باورمندان سرسخت" میشند ولی فقط افراد محدودی به نتایج دلخواه میرسند که این موفقیت رو هم میشه به قانون اعداد بسیار بزرگ نسبت داد.
+موقعی که داشتم دنبال آمار میگشتم به این برخوردم:
Pickup artist strategies appeal to dangerous combo of sexist couples, KU researchers say - KU News
تکنیک های "بازی" زمانی بهترین کارکرد رو داره که "سکسیت" بودن در هر دو طرف توی اوجش باشه:))
Ouroboros نوشته: دوست گرامی چه راه طولانی آمدهاید از «مرد خاورمیانهای همینست»، زیاد وقتتان را با پاسخ نمیگیرم، فقط بگویم که جنبش یک پدیدهی حقوقیست، یک بازیکن امروز اگر اتهام تجاوز دروغین بخورد یا زنی بگوید «اتفاقی حامله شدم» ما به جنبش مراجعه میکنیم، اما گمان کردهاید جنبش حقوقی میتواند معیارهای زیباییشناسی زنان را دگرگون بکند؟ فمینیسم زنان چاق را در نظر شما زیباتر کرده؟ شما امکان دیدن این تصویر بزرگتر را از دست دادهاید چراکه در این ماجرا سرمایهگذاری شخصی زیاد دارید: زنان تمام عمرتان به شما دروغ گفتهاند، اکنون در این «امگا» گوشهای دیروز خودتان را میبینید، از سخیفی آن منزجرید، ذرهای وجاهت اخلاقی در آن نمیبینید و ... من اینجا بودهام که شما هستید. جای چندان دلپسندی نیست، خودتان هم آنرا نمیدانید. بگذارید مدتی سپری بشود و این خشم به جا کمی شعلههایش فروکش بکند. بازی سخیف است، زنمحور است، تسلیم قانونگذار ظالم شدن است..
شما اگر میتوانید به زنان یکسره بیاعتنا باشید خوشا به سعادتان، نیازی به آموختن قوانین نانوشتهی آنها ندارید، نیازی ندارید به «ورطهای» که من افتادهام سقوط بکنید، من اما سعی کردم، نتوانستم. دو ماه تجرد و «به راه خود رفتن» همانا، تا سرحد جنون به افسردگی درافتادن همانا... هیچ شرمی هم در این نیست که من برای زندگی سالم و آسوده نیاز به دریافت عشق و سکس و پذیرش روانی و عاطفی از سوی زنان دارم، و برای بدست آوردن آن در مقیاسی که نیاز دارم هم بازی ضروریست. به گمانم مرد بزرگ پاول ایلام بود که به پییوای گفته بود «معتادان به کس» و «گدایان کس» و ... این حقیقت دارد، نقد من به بازی هنوز اینجاست و شوالیه به آن لینک داده که تغییر نظر ایدئوژیک دادهای.. نه بدبختی اینجاست که «نظرم» آنقدرکه باید تغییر نکرد، من زنان را همچنان زیبا و خواستنی و سپوزیدنی مییابم و نمیتوانم بدون همنشینی، دست انداختن، بیرون رفتن و لاسیدن با آنها زندگی بکنم، یا دستکم زندگی شادی بکنم. جنبشی هم که نتواند این امیال را به رسمیت بشناسد و آنها را موکول به بعدا بکند و مردی که میخواهد در این وضعیت نابسامان گلیم خود را از آب بیرون بکشد را شرم بدهد که دختر شانزده ساله شدهای برای من کارآیی بسنده ندارد. شما میخواهید بستر را دگرگون بکنید، این هیچ تضادی ندارد با نجات یافتن و زیستن و لذت بردن فضای کنونی، اگر میخواهید «قوانین» واقعا حاکم را دگرگون بکنید، باید نخست آنها را بیاموزید و تحت آنها به پیروزی برسید.
با اینهمه، خشم شما، که پر آن متوجه منهم شد موجه است و حرجی بر شما نیست، خاصه آنکه درونمایهی سخنتان درست هم هست، بله من وا دادهام و ترجیح میدهم از آنچه دربارهی رسوایی سیستم کنونی میدانم برای حداکثری کردن نفع شخصی خودم بهرهبرداری بکنم، مسئولیت اخلاقی من نسبت به آن امگای مفلوک چیزی فراتر از همینها که اینجا مینویسم نیست. پس من پرچم استوار «زنستیزی» را به شما میسپارم، که جانشین بسیار صالحی هستید. اما بدانید که من هرچند شمشیر و سپر زمین گذاشته باشم به اردوی دشمن نپیوستهام، و دستکم دورادور همواره برای پیروزی شما شادی میکنم.
به گمانم اینجا سوء تفاهم بزرگی پیش آمده،من هیچ در پی انکار "بازی" نیستم و نخواهم بود،بسا که اعتقاد دارم اکنون تنها راه عملی برای برون رفت از این منجلابی که مردان گرفتار اش شده اند همین است.نقد دوستان پی یو ای همچنان پابرجا و درست است که خطاب به مدافعان حقوق مردان می گویند:" شما تا به حال چه کار مثبتی کرده اید؟دست کم ما(PUA ها) روزی دو دختر را از دم تیغ می گذرانیم و بنیان رفتار هایمان هم بر پایه نادیده انگاشتن زنان و دیدن آنها همانگونه که هستند و نه همانگونه که ما می خواهیم است."بله ما راه درازی در پیش داریم و از اندک هم خیلی کمتریم و صدایمان هم فعلا به جایی نمی رسد،اینها همه درست است و منطقی.نخستین روزهایی که من با مطالب PUA ها(از قضا با خواندن نوشته های شما) مواجه شدم،اولین واکنش ام این بود که اینها مشتی لات مجازی هستند که عقده های جنسی اشان را برای جلب نظر مردان و زنان به دروغ واگویی می کنند و چه بسا به جای هزاران شریک جنسی تا به حال دست شان هم به سینه ی زنی نخورده.برای من باور کردنی نبود که آن زمان که من در حال خرخوانی و هدر دادن ساعت های عمرم در دانشگاه بودم و پسرکان جلف دخترنما را با پوزخندی ترحم انگیز از سر می گذراندم یکی از همینها(میستری) با همین جلف بازی ها گروه گروه دختر می گاید.برای من به شخصه بهت آور بود و نمی خواستم باور کنم. اما هرچه گذشت در روابط با دختران دیدم که بله اینها درست می گویند.اگر واکنش نخستین من آن اندازه بد بینانه بود، به این دلیل است که باور نمی کردم مردی حاضر باشد قوانین موفقیت آمیز و فوت کوزه گری اش را به کس دیگری بیاموزد.از اینرو بازی را ارج می نهم و کسانی را که تجربیات گرانبهاشان را که حاصل صدها شکست و ساعت ها وقت ارزشمند و تحمل بسیاری خفت ها و خواری هاست پاس می دارم.از همه مهمتر اینکه حاضرند اینها را با دوستان امگایشان شریک شوند.
آن انتقاد صرفا خشمی از سر شنیدن حرف های دخترکی بود که گمان می کند بازیکن ها همگی بازیچه های دست ایشان هستند و سرمست و مسرور در پی به لجن کشیدن شخصیت یک مرد احتمالا محترم بود.:e303:
Nevermore نوشته: آن انتقاد صرفا خشمی از سر شنیدن حرف های دخترکی بود که گمان می کند بازیکن ها همگی بازیچه های دست ایشان هستند و سرمست و مسرور در پی به لجن کشیدن شخصیت یک مرد احتمالا محترم بود.
من هنوز هم نفهمیدم چرا ناگهان در پاتوغ آتش خشم شما برافروخته شد و زبانههای آن به
اینجا هم کشیده شده است؟!!!
مشکل شما اینست که کار من غیراخلاقیست؟! خب این به خودم مربوط میشود نه شما،
یا اینکه نگران به لجن کشیدن شخصیت کذایی «امگای» مزاحم هستید؟! (حالا خوب شد
پیامکها را اینجا نگذاشتم که اینطور برآشفته شدید)
Alice نوشته: من هنوز هم نفهمیدم چرا ناگهان در پاتوغ آتش خشم شما برافروخته شد و زبانههای آن به
اینجا هم کشیده شده است؟!!!
مشکل شما اینست که کار من غیراخلاقیست؟! خب این به خودم مربوط میشود نه شما،
یا اینکه نگران به لجن کشیدن شخصیت کذایی «امگای» مزاحم هستید؟! (حالا خوب شد
پیامکها را اینجا نگذاشتم که اینطور برآشفته شدید)
یادم می آید یک بار به شما آموزانده بودم که انجمن و سخنگاه خانه ی خاله نیست که هرچه بگویید به خودتان مربوط باشد،اما گویا یاد نگرفته اید.
Ouroboros نوشته: فزون بر تمام اینها، شما به دوستپسرتان علاقه ندارید چون برایتان کادو و گل میگیرد، به او علاقه دارید و به همین دلیل عمل او مبنی بر ابراز علاقه را قدر میشناسید و مایهی خوشحالیتان میشود. کل هدف ما نیز همینست که مرد بتا بداند گل خریدن باعث ایجاد علاقه نمیشود و راهی برای حل مشکلات و خریدن اشتیاق زنان و ... نیست، تنها ابراز علاقه است و تنها زمانی قدر دانسته میشود که علاقه متقابلا وجود داشته باشد. بتای خیکی ِ خجالتی همکلاسیتان اگر هر هفته دو دسته گل رز خونین هم برایتان ارسال بکند و صدها قصیده و غزل عاشقانه برایتان بسراید و ... باز هم علاقهای در شما ایجاد نخواهد شد، پس گل و هدیه و .. باقی بتابازیهایی که تحت نام «رمنس» بازشناسی میشوند تنها از مردی پذیرفتنی و خواستنی هستند که پیشتر به او علاقه دارید. مردان اما اینرا نمیدانند، یا دستکم بخش بسیار بزرگی از آنها، و گمان میکنند اگر گل بخرند و شام بخرند و کادو بخرند بالاخره دختر او را میبیند و میخواهد و «محبت» او را متقابلا پاسخ میدهد. ما به آنها میگوییم که از این خبرها نیست.
من با این بخش مخالفم.سنجه ی یک زن برای اینکه مطمئن شود مرد مخاطبش به او توجه دارد,او را جنده نمیبیند,برای او ارزش قائل است و... این است که مرد توجه به او را در قالب یک هزینه ی مالی نمایش دهد.
از هر زنی بپرسید که در مورد مردی که به تازگی با او آشنا شده چه توصیفی دارد نمیگوید مرد با شعوری بود چون از فلسفه و منطق سخن میگفت!میگوید با شعور بود چون برای اولین قرار برای من شاخه گلی خرید یا چه میدانم مرا به فلان رستوران دعوت کرد:))