دفترچه

نسخه‌ی کامل: بازی : نقد
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19
undead_knight نوشته: یادم میاد امیر گرامی جایی گفته بودند اگر دختری زشت یا خیکی(شایدم هر دوش،دقیق یادم نیست)بهش گیر بده حتی ممکنه برای خلاص شدن از دستش دست به خشونت فیزیکی بزنه:)))
البته امیدوارم یه نفر این وسط نگه اونی که کتک میزنه شریف تر از کسی هست که مسخره میکنه

لازم به ذکر است که عکس این رفتار در این انجمن نورم محسوب می‌شود. وقتی که می‌گویند «با زنان مثل حیوان برخورد کنید» کسی اعتراضی نمی‌کند و دیگران برای ایشان کف می‌زنند. ولی زمانی که ما سر به سر مزاحمی بگذاریم کله‌شان داغ می‌کند و در دم از حلقه‌ی انسانیت برون می‌رویم!
امیر دو انتقاد دارم:
اول اینکه در تالار کناری گفتی توافق مراجع بر آن‌ست که نشان دادن کد اخلاقی آلفاست. از طرف دیگر بحث کردیم و گفتی که آلفا جنون‌پیشه است، بین این‌دو ناسازگار بنظرت نمی‌رسند؟
دوم نقد کلی‌تری بر خود بازی‌ست، بازی باعث تغییر شخصیت و ارزش‌ها نمیشود؟ یا چند شخصیتی شدن؟ بگمانم اگر بخواهیم بازی کن باشیم نیاز به بازی نقش بالایی هست که کار هر کسی نیست(البته بگمانم اندکی دراینباره پیشتر گفته بوذی).
و سوم (!!) که البته بیشتر سوال است تا نقد اینکه، وارد بحث و جدل شدن بردن بحث یا یه قول خودت سخن صد تومان به بالا زدن بر در مقابل مردان دیگر در حضور زن (و نه با خود زن) آیا یا اینکه جایگاه ما را در دید دختر بالا می‌برد یا تنها نشان میدهد که بتا هستید؟
همچنین میدانیم که به هیچ وجه نباید به زنانگی و زن‌محوری انتقاد کرد، آیا اگر بحثی در گرفت تنها باید بحث را با شوخی و... عوض کرد؟ تعریف از زنانگی هم آخر جالب بنظر نمی‌رسد و شدیدا بتاست، بگمانم اینکه ما قرار است با رفتار چیز دیگری را نشان دهیم ولی در کلام چیز دیگر ممکن است به دشواری منجر شود.
سپاس بابت پاسخ مفصل شما.

امیر عزیز، من تمام جستار را نخوانده‌ام و البته نمی‌توان آنچه در ادامه می‌اید را مطلقا مربوط و وابسته به تمامِ آنچه در آنجا گفته می‌شود دانست. تصویری که از قامت مردی در اندازه‌ی توصیفاتِ شما از مردانِ بازیگر ساخته می‌شود، جسارتا آنچنان رقت‌انگیز و تاسف‌بار است که مایه‌ی شگفتی من است خواندن ِ این نوشته‌ها از سوی شما. و این نه به تنهایی از انتقادِ سنتی فعالین حقوق مردان، مبنی بر زن‌محور بودنِ این «بازی» برآمده که از جنبه‌های متعددی‌ست. مردی در نهایت خفت که خود را تماما در چهارچوبهایی انتزاعی از چیزی که باید در معیارهای زنانه تعریف شوند، قربانی و اخته می‌کند، هیچ مقیاسی از احترام را در من حداقل نمی‌تواند برانگیزد. برای من جای شگفتی‌ست که مردی در این سطح از نبودِ اصالتِ شخصیت، مردی که در عین آتیست بودن خویش را زیر علمِ حسین می‌افکند، مردی که دکترا نمی‌گیرد تنها به این خاطر که می‌تواند مایه‌ی از دست رفتنِ موقعیتِ او در مواجهه با یک کسِ خیس باشد، مردی که هنرش را به عیب و عیب‌اش را به هنر مبدل می‌کند، مردی که انگیزه‌اش از دانش‌اندوزی، چیزی جز پز دادن نزدِ دخترکانِ ترکُسَک نیست و اگر خویش را در موضعی یا جایگاهی می‌نهد نخستین اولویت‌اش فاصله‌اش به کس‌های جنبان است، ازچه چیز دوست داشته شدنِ شخصیتِ کذایی‌اش توسط زنان می‌تواند لذت ببرد؟ چنین آدمی چند احساس را تواما در من بر می‌انگیزاند که نخستینِ انها حس ترحم و دلسوزی‌ست که دلیل‌اش احتمالا عیان است؛ حس دیگر که از جنبه‌ای دگر از نادرستی این سیستم ناشی می شود، حسرت است. حسرت از اینکه کسی عامدانه خویش را از مفید بودن و تاثیرگذار بودن به ورطه‌ی مشابهتِ هرچه بیشتر به اراذل‌پیشگی می‌افکند.


دلدادگی به همین بازی شترنگ‌گون، نیز خود نیاز به یک آسیب‌شناسی دارد. جایی که به اذعانِ خود اساتید زن‌باز، میانِ زنی که به شما نه می‌گوید تا دلبرکِ بعدی کمتر از 5 دقیقه و 50 متر و یک نفس عمیق برای تجدید قوا بیشتر فاصله نیست، ما خویش را در مغاکِ یک رقابتِ جنسیِ غیرانسانیِ همه‌جا حاضر می‌یابیم که دیگر نه برای حفاظت از «ژن» و «کروموزوم» که برای لذت بردن از پیروزی بر یک«بتا»ی مفلوک یا «آلفا»ی رزل در یک بازی شبه ذهنی بر رقیبانِ جنسی‌ست و این چیزی نیست جز بازگشت به عصر جنگل و رهایی از چنگالِ تمدنِ انسانی(!)؛ همه‌ی آنان که ما را در مقدمه‌ی افسانه‌‌نامه‌ی خویش چنین موعظه می‌کنند :" شما در هر سطحی از معیارهای زیبایی و جایگا‌‌‌ه‌های اجتماعی که باشید، در بدترین حالت به ازای هر هفته، یک کس را خواهید داشت" هیچ معلوم نیست که چرا از صفحه‌ی بعد کتاب می‌کوشند به ما همچون کماندو تعلیم دهند که برای دستیابی و نگهداری کُسی که در نزدیکی ماست از هر چه که داریم بگذریم. در این مقام، از من اگر می‌پرسید، زن‌پرستی و فمنیسم و «بازی» دو روی یک سکه‌اند که قیاس از نگاهِ من اولی باز شریف‌تر است چرا که اگر قرار بود در سازوکار قدیمی مهریه بدهیم و فیزیکمان را در بند کنیم، روح و صداقت و شرافت خویش کمترین چیزهایی هستند که در این بازی می‌توانیم رویشان قمار کینم. این همه سرمایه‌گزاری برای یک کُس که مقادیر زیادی از نمونه‌هایش دور و برمان ریخته‌؟ این یک بازی نیست، یک سوداگری‌ست. یک خودفروشی‌ست. خودفروشی‌ای که در آن اگرچه می‌دانیم «بتا»ی مفلوک نه از کاستی ذاتی یا ظاهری خویش، که از نادرستی این مکانیسم است که رنج می‌برد، اما همچنان آنچه مایه‌ی سرزنش است، نه علتِ راستینِ این نادرستی، که رفتارِ «خاک‌برسروارِ» اوست؛ آنچنانکه جنبه‌هایی از این سرزنش و تمسخر را در نوشته‌های شما می‌بینیم و آنجا که کسی چون شما که به خوبی منشا حقیقی نادرستی را می‌شناسد اینچنین می‌کند، چه انتظاری خواهد بود از آلفاپرستانی که آمپرِ هایپرگامی‌شان به سقف چسبیده و ... ؟


تمامِ اینها مشخصا به این بازمی‌گردد که ناهنجاری‌ اجتماعی‌ای سرطان‌گون که هر روز شاخه‌هایش بیشتر گسترش می‌یابد است این بازی کذایی که در کمترین آسیب‌اش شایستگی ِ فردی-اجتماعی نیمی از جامعه با عیار موفقیت‌اش در رابطه با زنان نز لحاظِ کیفیت و کمیت سنجیده می‌شود که مردی همچون کانت را به جایگاهِ مفلوکی قابلِ ترحم و رقت‌انگیز و کسی چون سیمون جونز را به جایگاهِ خدایگان پرستیدنی برساند؛ در آنسو زنان اما همچنان به «بازی»ِ گلادیتورهای درونِ آرنا می‌نگرند و «قلقلک» می‌شوند!


من در زندگیِ شخصی خویش، آنقدر که نمی‌توانم تمامِ آن را به پای شانس بگذارم، هرگز دچارِ قحطی سکس و عشق زنان نشده‌ام و این در حالی‌ست که هرگز خویش را انکار نکرده و سرِ روحِ قربانیِ شده‌ی خویش را به پای دلبرکی پری‌رو نیانداخته‌ام؛ با اینحال مطمئن هستم اگر روزی قرار باشد چنان در تمنای سکس بسوزم که نتوانم لختی از اندیشه‌اش در آیم، حلقه کردنِ دستم دورِ کیرم را هزار بار به هر آنچه که در میدانِ بازی قرار است با آن روبرو شوم ترجیح می‌دهم یا خفتن با جنده‌ای خیابانی را...

این بخشی از انتقادِ من به این سازوکار است که البته بخشِ اعظمِ آن همچنان باقی‌ست. فعلا همینقدر را توانستم در این مجالِ اندک بنویسم. با این امید که لحنِ تندِ انتقاد من جنبه‌ی شخصی نگیرد..
Ouroboros نوشته: یک گام به سوی شناسایی جایگاه اجتماعی مردان از طریق رفتار و علایق:
اینجور که پیداست، مردان بتا، آنهایی هستند که دارای بالاترین نرخ فرازیست ژن
میباشند و مردان آلفا، "آن جهان" شان را به "این جهان" فروخته و سرمایه شان را
یکجا سوزانده و در زبانه های آتش آن تنزیده و داغ شده و سوخته اند!
گرچه شاید زنان بویژه در نوبرنایی، آتش خود را با مردان آلفا خاموش کرده باشند
( مرده ریگ ژنتیک و رانه ای) ولی چنان که پیداست، فرزند و خانواده را با مردان بتا
( مرده ریگ فرهنگی و سرایداشتی) که پیمان و هزینه را بر میتابند، می سازند.
همانگونه که نوآوری های دزدان، به نوآوری های پلیس می انجامد، زنان هم
کم کم در برابر بازیکنان ایمون میشوند و ترفند های اینان، مانند DDT ، بروی
ملخهای فرگشته، ناکارگر است. از اینرو یک ترفند نوین میلیونها دلار ارزش دارد!
مردان امگا هم که گویا خسر الدنیا و الآخرة هستند...

پارسیگر
داریوش بخشی از انتقاد شما وارد است اما مقادیر انبوهی از خودفریبی و والامنشی و تلاش برای یافتن چیزی فراتر از امر مبتذل در میانه‌ی ابتذال مطلق در نوشته‌ی شما یافت می‌شود. این درست است که آلفامحوری بازگشت به عصر ماقبل تمدن است و اگر در مقیاسی عمومی رخ بدهد، جامعه چیزی خواهد شد در حد همان ِ سیاه‌پوستان آمریکایی، که زن با استقلال کامل از دسترنج مرد بتا از طریق دولتی که خرج او و بچه‌های حرام‌زاده‌ی(آلفازاده؟) او را می‌دهد کاملا او را دور انداخته و به آلفاپرستی مطلق گرویده، و جامعه‌ی ایشان نیز بدل به جنگلی خشن و فقیر و عقب‌مانده شده. ما هم از آغاز گفته‌ایم و پذیرفته‌ایم که بازی رویکردی برای حل مشکلات اجتماعی برآمده از ساز و کار جنسی/جنسیتی نیست.

اینهم درست است که بازی مبتذل است، اما از تمام انواع دیگر روشهای موجود برای رسیدن به عشق/سکس ابتذال کمتری دارد. علاقه‌ی مرد بتا به امر والا و تلاش برای پرهیز از امر مبتذل هم یکی دیگر از ویژگی بازشناسی اوست، و نشان می‌دهد که چقدر با واقعیات پیرامون خود در قطع ارتباط به سر می‌برد. ما معیار عینی که هیچ، سنجه‌ی حتی قابل تعریف برای ابتذال و والابودگی نداریم و نوع برخورد شما با امور به چنین کیفیاتی معنا می‌دهند. هیچ چیز برای مرد بتا ناگوارتر از این نیست که بازی درباره‌ی ابتذال خود صادق است، نه، این زیادی نزدیک شدن به امر واقع است، حوزه‌ی نمادین شناخت ما از عینیت را به چالش می‌کشد، غذا خوردن با دست خالی‌ست به جای قاشق‌چنگال، یک جایی باید برای «وانمود» کردن هم باقی گذاشت!

ما باید بتوانیم وانمود بکنیم فلسفه‌خوانی و اخلاق‌مداری و حقیقت‌یابی و بلاغت و ثروت‌اندوزی و سلحشوری و پهلوانی و رفاقت و ... همگی چیزهایی بجز استراتژی غیرمستقیم جنسی برای اثبات کارآمدی مرد هستند و به خودی‌خود معنایی دارند..! واقعیت تلخ و دردناک زندگی اینست که همه‌ی آن پیشه‌ها و دستاوردهای به خیال شما والا هم برای اخذ تائید زنان و اثبات ارزشمندی شما به او اتخاذ شده‌اند، و به خودی خود فاقد هرگونه ارزشی هستند، پذیرش شما هم چیزی را تغییر نمی‌دهد. چندی پیش به مطالعه‌ای علمی برخوردم به روی ترجیح زنان زیبا از سوی مردان به ثروت تمرکز کرده بود. پول، دانش، هوش، شخصیت، موقعیت اجتماعی، خردمندی و فرزانگی و .... همه در گرو تائید زن است و به خودی‌خود هیچکس را، دستکم تا زمانی که زنده هستید به زندگی و احوال و ... شما علاقمند نمی‌کند. گمان می‌کنید چرا بیشتر آلفاهای طبیعی بازنده‌های اجتماعی و ابلهان تمام عیار هستند؟ زیرا برای مقبولیت نزد جنس مخالف نیاز به کار ثانویه‌ای نداشته‌اند.

An ERP study on decisions between attractive female... [PLoS One. 2012] - PubMed - NCBI

نقل قول:
To investigate the neural processes of decision-makings between attractive females and money, we recorded 18 male participants' brain event-related potentials (ERPs) when they performed a novel task of deciding between viewing an attractive female's fuzzy picture in clear and gaining a certain amount of money. Two types of attractive females were included: sexy females and beautiful females. Several new electrophysiological discoveries were obtained as following. First, the beautiful females vs. money task (task B) elicited a larger positive ERP deflection (P2) than the sexy females vs. money task (task S) between 290 and 340 ms, and this probably related to the perception matching process between a visual input and an internal representation or expectation. Second, task S evoked greater negative ERP waves (N2) than task B during the time window of 340-390 ms, and this might relate to response conflict and cognitive monitoring for impulsive tendency. Third, the ERP positivity in task S was larger than task B in the time interval of 550-1000 ms, reflecting that sexy female images may have higher decision value for males than beautiful female images. Fourth, compared with choosing to gain money, choosing to view an attractive female evoked a larger late positive component (LPC) during the same time window, possibly because attractive females are more direct and evolutionarily earlier rewards for males than money amounts.

سرزنش و تحقیر موجود در لحن منهم برای ایجاد اشتیاق به تغییر و دریافتن موقعیت پست و ناکارآمد مرد بتا در بازار جنسی‌/جنسیتی‌ست، اگرنه ما با مردان بتا هیچ مشکلی نداریم و خودمان هم روزی یکی از ایشان بوده‌ایم! با اینهمه شما نیاز به کسی دارید که فرش اوهام والامنشی و دروغ‌های زیبا و خودفریبی‌هایی که سالها با آنها زندگی کرده‌اید را از زیر پایتان بکشد و آنچه در عمیق‌ترین حفره‌های خودآگاهی پنهان کرده‌اید و می‌دانید را، با صدای بلند و چهره به چهره برایتان تکرار بکند. زن و مرد هم ندارد، اینجا من دو سه مورد دروغهای زیبای مورد پسند زنان را نیز رسوا کردم و وقتی گفتم «زن بالای سی و پنج سال مرده‌ی متحرک است» به گوش زنان همانقدر گران آمد که «دکترای شما یکصدم دور بازویتان برای جلب زنان زیبا موثر نیست» به گوش و جان شما سنگین آمده. پس ما اینجا هر دو طرف را به یک چوب رانده‌ام اما شما از هرگونه تلاش برای تقصیریابی در مردان بیزار شده‌اید و آنچه پیش چشمانتان رخ می‌دهد را نادیده می‌گیرید.

قربانی سیستم بودن هم نه چزی از فلاکت مرد بتا می‌کاهد، نه بازشناسی آن از سوی ما کمکی به او می‌کند(زنان یک کلمه از مشکلات شما را هم نمی‌خواهند بشنوند)و نه اینجا مسابقه‌ی چه کسی از چه کسی قربانی‌تر است برگذار می‌کنیم. شما یک بار بیشتر زندگی نمی‌کنید، و یا با موقعیت خود کنار می‌آیید و جایگاه خود را می‌پذیرید و برای تغییر آن اقدام متناسب می‌کنید، یا می‌خزید به لانه‌ی بی‌ربطی.

این لاین «من هیچوقت با زنها مشکلی نداشتم» را طی دو روز اخیر سه بار من در این انجمن شنیده‌ام، دلیل بی‌مشکلی شما این بوده که به «لیگ» خود قانع بوده‌اید، منهم اگر بخواهم «دوست‌دختر» ۶ و ۷ بگیرم و در سال دو دختر متوسط الحال به رخت‌خواب بکشم نه به بازی نیازی دارم و نه نیازی بوده خودم را تغییر بدهم و «گدایی کس» بکنم و ... ولی خب هیچوقت به کس معمولی یا کس تکراری راضی نبوده‌ام و طبیعی‌ست که برای حتی رد شدن از کنار زیباترین ِ زنان، آن ده درصد بالای جمعیت ایشان، به بازی، آنهم در بهترین و برجسته‌ترین شکل ممکن آن نیاز هست. خلاصه مشکل نداشتن شما نشانه‌ی «بازنده» بودن من نیست، نشانه‌ی قناعت شماست. اگرنه مردی که تلاش کرده از پله‌ی هفتم زیبایی زنانه به پله‌ی هشتم صعود بکند می‌داند که حتی با ارزش عمومی بالا «سالها» تجربه لازم است تا برای این لعبتکان دلربا در اوج زیبایی‌شان مرئی بشوید، و «خود» شما برای آنها کوچکترین جذابیتی ندارد و نخواهد داشت، متاسفم!

Dariush نوشته: تمامِ اینها مشخصا به این بازمی‌گردد که ناهنجاری‌ اجتماعی‌ای سرطان‌گون که هر روز شاخه‌هایش بیشتر گسترش می‌یابد است این بازی کذایی که در کمترین آسیب‌اش شایستگی ِ فردی-اجتماعی نیمی از جامعه با عیار موفقیت‌اش در رابطه با زنان نز لحاظِ کیفیت و کمیت سنجیده می‌شود که مردی همچون کانت را به جایگاهِ مفلوکی قابلِ ترحم و رقت‌انگیز و کسی چون سیمون جونز را به جایگاهِ خدایگان پرستیدنی برساند؛ در آنسو زنان اما همچنان به «بازی»ِ گلادیتورهای درونِ آرنا می‌نگرند و «قلقلک» می‌شوند!

این تکرار هذیان پیشین من است که «بازی زن‌محور است»، همه چیز زن‌محور است، هر نوعی از استراتژی جنسی نیازمند تسلیم قوانین زن شدن است، بازی در میان تمام آنهای دیگر، با کمترین میزان متصور هزینه بیشتر میزان متصور نفع را باز می‌گرداند، و از همه‌ی گزینه‌های دیگر بجز رفتن به راه خود کمتر «زن‌محور» است. زن‌محوری هم در ذات خود شر مطلق و متجسد که نیست، زمانی ایراد پیدا می‌کند که نفع متقابل برای مرد از معادله حذف می‌شود.

Dariush نوشته: این همه سرمایه‌گزاری برای یک کُس که مقادیر زیادی از نمونه‌هایش دور و برمان ریخته‌؟

کدام همه سرمایه‌گذاری؟ پیشنهاد ما پرهیز از سرمایه‌گذاری بوده و هست، اینکه شما نقش کاذب ِ تحمیلی مرد بتای فراهم‌آورنده‌ی حرف‌گوش‌کن ِ رمانیتک را چنان پذیرفته‌اید که به نظرتان پرهیز از نمایش آن «اینهمه هزینه» می‌آید به این معنا نیست که ما واقعا داریم هزینه‌ی زیادی پرداخت می‌کنیم. در قیاس با مردی که عشق و روح و روان خود را در اختیار یک زن می‌گذارد و هنوز اقساط شب عروسی‌شان تمام نشده طلاق داده می‌شود ما چه هزینه‌ای کرده‌ایم؟ در برابر بتایی که با تسلیم کردن مردانگی خود برای تماشای دیگر زنان خود را در حضور دوست‌دخترش تحقیر می‌کند(رمنس)، ما چه هزینه‌ای کرده‌ایم؟ و .... هزینه‌ی ما از همه کمتر است، و نتایج ما از هم بیشتر. سرمایه‌گذاری ما به چشم شما گران می‌آید چون نقش خود را چنان پذیرفته‌اید که بیرون رفتن از آن برایتان غیرممکن و غیرمطلوب و ... به نظر می‌رسد. برای ما که این بیرون نشسته‌ایم هر ریال صد برابر بازگشت سرمایه داشته.
مزدك بامداد نوشته: اینجور که پیداست، مردان بتا، آنهایی هستند که دارای بالاترین نرخ فرازیست ژن
میباشند و مردان آلفا، "آن جهان" شان را به "این جهان" فروخته و سرمایه شان را
یکجا سوزانده و در زبانه های آتش آن تنزیده و داغ شده و سوخته اند!
گرچه شاید زنان بویژه در نوبرنایی، آتش خود را با مردان آلفا خاموش کرده باشند
( مرده ریگ ژنتیک و رانه ای) ولی چنان که پیداست، فرزند و خانواده را با مردان بتا
( مرده ریگ فرهنگی و سرایداشتی) که پیمان و هزینه را بر میتابند، می سازند.
همانگونه که نوآوری های دزدان، به نوآوری های پلیس می انجامد، زنان هم
کم کم در برابر بازیکنان ایمون میشوند و ترفند های اینان، مانند DDT ، بروی
ملخهای فرگشته، ناکارگر است. از اینرو یک ترفند نوین میلیونها دلار ارزش دارد!
مردان امگا هم که گویا خسر الدنیا و الآخرة هستند...

پارسیگر

کافه دومگو - برگ 142

Ouroboros نوشته: لحظه‌ای که شما بدانید پس از مرگ حیاتی نیست، نه فقط به عنوان یک موضع شبه‌روشنفکری ِ کاذب ِ دورادور و بی‌معنی، بلکه بدانید و این دانسته را به معنای واقعی کلمه درونی بکنید، لذت‌پرستی مطلق و هدانیسم تنها گزینه‌ی باقی مانده و عقلانی‌ست.
Russell نوشته: اول اینکه در تالار کناری گفتی توافق مراجع بر آن‌ست که نشان دادن کد اخلاقی آلفاست. از طرف دیگر بحث کردیم و گفتی که آلفا جنون‌پیشه است، بین این‌دو ناسازگار بنظرت نمی‌رسند؟
نمایش کد اخلاقی باید با رفتار جنون‌پیشه همراه باشد، اگرنه اخلاق‌مداری بتا می‌شود. ببینید ما هر زمان چیزی را به تئوری اضافه می‌کنیم آن را «در کنار» باقی موارد بیان می‌کنیم، شما اگر جنون‌پیشگی محض باشید خطر «افراط در بازی» دائم در کمین شماست، جنون‌پیشگان هم بخشی از موفقیت خود را مدیون «بازی شمارگان» هستند، یعنی به هزاران زن پیشنهاد دوستی و سکس و ... می‌دهند زیرا ذره‌ای ترس، اضطراب و ... نمی‌دانند چیست. اگرنه ایشان هم دائم دچار افراط در نمایش اقتدار، جایگاه بالاتر، بدست نیامدنی بودن و ... می‌شوند. زن اگر احساس بکند ارتباط جنسی و عاطفی او با شما برای نگاه داشتنتان کافی نخواهد بود برای حفظ فردیت خود و جلوگیری از سفر به معبد در بهم زدن با شما پیش‌دستی می‌کند. پس نمایش اخلاقیات به نوعی نمایش سوی دیگری از شماست که او را به سرمایه‌گذاری ترغیب می‌کند و در کنار رفتار بی‌تفاوت، باعث افزایش بهره‌وری بازی شما می‌شود.

اینرا هم فراموش نکنید که شما باید ترکیبی از آلفا و بتا باشید، همان قانون ۳ به ۱.

Russell نوشته: دوم نقد کلی‌تری بر خود بازی‌ست، بازی باعث تغییر شخصیت و ارزش‌ها نمیشود؟ یا چند شخصیتی شدن؟ بگمانم اگر بخواهیم بازی کن باشیم نیاز به بازی نقش بالایی هست که کار هر کسی نیست(البته بگمانم اندکی دراینباره پیشتر گفته بوذی).

اوه چرا می‌شود، نه فقط شخصیت، بلکه کل زندگی شما مستقیما تحت تاثیر قرار می‌گیرد و سرنوشتتان دگرگون می‌شود.. اینجا نامحرم زیاد است اگرنه من کلی درد دل دارم. E523

Russell نوشته: و سوم (!!) که البته بیشتر سوال است تا نقد اینکه، وارد بحث و جدل شدن بردن بحث یا یه قول خودت سخن صد تومان به بالا زدن بر در مقابل مردان دیگر در حضور زن (و نه با خود زن) آیا یا اینکه جایگاه ما را در دید دختر بالا می‌برد یا تنها نشان میدهد که بتا هستید؟

من فکر می‌کنم این یک تیغ دو لبه باشد، چون آشکار است که تحقیر مردان دیگر برای بالا بردن جایگاه خودتان = بتا.
اما در عین حال چیرگی بر مردان دیگر بهتر از فرمان‌بردای از ایشان یا حرف خوردن از آنها و ... است.

اگر تماشا کرده باشید آلفاهای طبیعی رفتاری افتاده با مردان دیگر دارند، آنها را به چالش نمی‌کشند، و دورادور چالشهای بتایگان را تماشا می‌کنند. آنها این تصویر را ارائه می‌دهند که چنان از خود اطمینان دارند که ویژگی‌های مثبت احتمالی شما کوچکترین اثری در برجستگی کارکتر آنها ندارد و اگر خیلی ملال‌آور بشوید یک پوزخندی بهتان می‌زنند. در واقع خیلی درست است که بگوییم اینها با مردان همچون زنان و با زنان همچون مردان رفتار می‌کنند. در عین حال ساقط کردن مردان دیگر از اعتبار هم موثر است چراکه کل بازی هدفش اینست که شما را در قیاس با دیگران اثبات بکند.

پس نظر من اینست که بطور منفعل واکنشی باشید، یعنی سر جدال، خصوصا مباحث ثقیل و نامربوط را با دیگر مردان نگشایید، اما اگر بتای نخاله‌ای آمد و با پوزخند پرسید «شما نظرتون چیه استاد؟» سر و روی او را چنانکه شایسته است به قهوه‌ای سوخته بنوازید.
مزدك بامداد نوشته: زنان هم
کم کم در برابر بازیکنان ایمون میشوند[٧] و ترفند[٨] های اینان، مانند DDT ، بروی
ملخهای فرگشته[٩]، ناکارگر است. از اینرو یک ترفند نوین میلیونها دلار ارزش دارد!
مردان امگا هم که گویا خسر الدنیا و الآخرة هستند...

----

درست است ما هم دائم در حال پیشبرد بازی خود هستیم و هر تکنیکی را که کهنه شد یا پاسخ نداد با بی‌رحمی تمام حذف می‌کنیم. اما اینرا هم در نظر بگیرید که تکنیکهای ما برآمده از تنها روشهای «ارزشیابی» زنان بهره‌برداری می‌کند و من به این نتیجه رسیده‌ام که ایشان یا علاقه‌ای به «دفاع» در برابر ما ندارند، یا از امکانات فیزیکی برای آن بی‌بهره هستند. به آنچه چندی پیش بر من گذشت بنگرید:

من: دستتو بده فالتو بگیرم ببینم بالاخره شوهر گیرت میاد یا نه.
دختر: همین دیشب یه پسره همین کارو کرد.
من: چاق، کوتوله، کچل؟ می شناسمش مرتیکه خالی بند هر شب اینجا پلاسه.. از بیست ثانیه بعد هم خبر نداره..
دختر: مثلا تو داری؟
من: فقط یه راه هست واسه فهمیدنش... دستتو بده بهت بگم.
دختر: بیا.

E402

تا زمانی که اکثریتی از مردان از روشهای سنتی برای جلب نظر زن استفاده می‌کنند، مردی که حاضر است بیش از پنج کلمه با زن ارتباط کلامی برقرار بکند دست بالاتر را خواهد داشت.
فعلا که وضع عموم مردان بدتر و بدتر می‌شود!
Anarchy نوشته: کافه دومگو - برگ 142

نقل قول:گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
لحظه‌ای که شما بدانید پس از مرگ حیاتی نیست، نه فقط به عنوان یک موضع شبه‌روشنفکری ِ کاذب ِ دورادور و بی‌معنی، بلکه بدانید و این دانسته را به معنای واقعی کلمه درونی بکنید، لذت‌پرستی مطلق و هدانیسم تنها گزینه‌ی باقی مانده و عقلانی‌ست
.

شما فرزند و نوه ندارید. بویژه فرزند و نوه ی دختر!
خردگرایی راستین، پس از برآورد دانشیک، در میابد
که نه خوردن برای زیستن است و نه زیستن برای
خوردن، بساکه چیزی میان ایدو. کامجویی جنسی هم
خودآماج اَوَست نیست، برای ساختن زادمان نوین هم
هست و از داشتن انها هم شما خوش هستید و میکوشید
که جهان بهتری برای انان بسازید: دیگران کاشتند و ما
خوردیم، ما بکاریم تا دیگران بخورند. اگر هدونیسم
گذشتگان ما فرامرز میبود، ما اکنون نبودیم و یا دستکم
بخت خوشی بردن چندانی از زندگی را نداشتیم. بنیگارید
نیای شما پولدار بوده و همه ی پولهارا به پای زنبازی و
قمار بازی و باده نوشی و .. ریخته، برای همین شما امروز
( که تازه شانس داشتید زاده شدید) باید سگ دو بزنید برای
یک خورده امگا بودن ! برای همین دین ها "جهان واپسین "
را برای همین " کم خردان" ساختند که از نابودی زادمان
هومنی بدست هدونیسم پیشگیری نمایند. خود خدا هم چیزی
است که برای پر کردن چاله ی خردورزی هومن برساخته
شد و آنهارا به کارهای پسندیده، میراند، در جاییکه یک خردمند
تنها از روی مهاد فرازیست ژن، بی هیچ خدایی، پایوبند به
نیکی و بهکاری است. دانستن فرهود، بی داشتن خرد، از
ندانستن فرهود ولی پیروی از دین، چند بار مرگبارتر است!



پارسیگر
Ouroboros نوشته: من: چاق، کوتوله، کچل؟ می شناسمش مرتیکه خالی ب
خب، این سخن، بیشتر نشان میدهد که برتری شما به ان یارو، در ترفند
فالبینی نبوده، در این بوده که شما کچل و چاق و کوتوله و گنگ و ...نیستید
و روشن است که همین خود، گزیرنده ی مهادین سرنوشت بازی است



پارسیگر
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19