دفترچه

نسخه‌ی کامل: سکس‌شناسی - Sexology
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25
Angela نوشته: که جیغ زدن به خاطر درد نیست!
جیغ داریم تا جیغ البته! درست است که بخاطر درد نیست اکثر موقع ، ولی‌ در ذهن انسان آن لحظه فکر می‌کنید از درد است.
Philo نوشته: مطمئن نیستم! لزومی ندارد که سکسی که 6 ماه فراموش نمیشود با درد همراه باشد، و اگر لزومی داشت هم نمی ارزید! یک سوال از دوستانی که با درد کشیدن شریک حال میکنن: مگر قرار نیست ما عاشق شریک جنسی مان باشیم؟
اول اینکه نه لزوما قرار نیست عاشق باشیم،دوست داشتن یا میل داشتن هم کفایت میکنه.
این درد کشیدن ربطی به عشق نداره،یا حداقل این مفهوم از عشق،یعنی اینکه ممکنه شما عاشق یک نفر هم باشید و با این حال باز هم به اون شخص آگاهانه یا ناآگاهانه درد منتقل کنید.

نتیجه گیری من:وجود درد به تنهایی چیز بدی نیست به این شرط که برآیند درد و لذت(خوشی و ناخوشی)به سمت خوشی سنگینی بکنه یعنی هر عملی که در یک رابطه(در اینجا رابطه جنسی)برآیند خوشی رو بالا ببره حتی اگر همراه درد باشه از نظر من میتونه بد نباشه ولی اگر فقط ناخوشی و درد رو زیاد کنه،به نظر من نه مفید هست و نه منطقی.
درسته من اشتباه کردم، دو نفر میتونن همینجوری هم سکس کنن، ولی تو این حالت هم من باز از درد کشیدن طرف لذتی نمیبرم و دوست دارم اون از هر لحظه از سکس رضایت داشته باشه، و بعید میدونم کسی که به من علاقه نداره و فقط برای لذت سکس رو قبول کرده "مرام بذاره" و اجازه بده من باعث درد کشیدنش (درد کشیدنی که لذت نمیاره) باشم.
Philo نوشته: درسته من اشتباه کردم، دو نفر میتونن همینجوری هم سکس کنن، ولی تو این حالت هم من باز از درد کشیدن طرف لذتی نمیبرم و دوست دارم اون از هر لحظه از سکس رضایت داشته باشه، و بعید میدونم کسی که به من علاقه نداره و فقط برای لذت سکس رو قبول کرده "مرام بذاره" و اجازه بده من باعث درد کشیدنش (درد کشیدنی که لذت نمیاره) باشم.
در مورد قسمت بولد شده شک داشته باشید حداقل 10 درصد شانسش هست :))
رابطه درد و لذت جنسی به دوگونه هست:
درد+لذت و درد===>لذت

مورد دوم یا مرتبط به سادیسم هست یا مازوخیسم،مورد اول میتونه به این دو ربط داشته باشه و میتونه بی ربط باشه.
یعنی گاهی درد تبدیل به لذت میشه و گاهی درد و لذت همزمان وجود دارند و یکی علت اون یکی نیست.
Philo نوشته: درسته من اشتباه کردم، دو نفر میتونن همینجوری هم سکس کنن، ولی تو این حالت هم من باز از درد کشیدن طرف لذتی نمیبرم و دوست دارم اون از هر لحظه از سکس رضایت داشته باشه، و بعید میدونم کسی که به من علاقه نداره و فقط برای لذت سکس رو قبول کرده "مرام بذاره" و اجازه بده من باعث درد کشیدنش (درد کشیدنی که لذت نمیاره) باشم.
مرام بذاره چیه رفیق؟ یکمی احساس غرور داشته باشید ، مردم باید آرزو سکس با شما را داشته باشند:e059:
undead_knight نوشته: توضیحات فرگشتیک هم میتونند درست باشند(همچنان که خیلی جاها هستند) ولی خب مسئله اینه که درست بودن یک فرضیه به نام فرگشت به معنای درست بودن هر فرضی که مرتبط با فرگشت هست نیست واونها جداگانه نیاز به اثبات علمی دارند.
البته که می توانند درست باشند (و اینکه خیلی جاها هستند یا نیستند هم قابل "ناراستی آزمایی" نیست)، شما یک توضیح فرگشتی برای یک پدیده بیاورید و شرایط ابطال آن را نشان دهید، یعنی بفرمایید چه اتفاقی باید بیفتد که شما بپذیرید که توضیحتان نادرست است؟// شما خیلی کلی گویانه سخن میگویید و تلاش میکنید از سورهای "همه" یا "هیچ" استفاده نکنید: "میتوانند درست باشند"، "خیلی جاها هم هستند"، خوب این سخنان به احتمال زیاد درست هستند، چون جوری بیان شده اند که خیلی بعید است درست نباشند! البته شکاکیت شما قابل ستایش است، اما من فکر میکنم ادعاهای نادرستی که جسورانه بیان میشن (همه الف ها ب هستند، یا هیچ الفی ب نیست) خیلی بهتر به کشف حقیقت کمک میکنن تا ادعاهای درستی که مبهم و کلی گویانه بیان میشن.
Philo نوشته: البته که می توانند درست باشند (و اینکه خیلی جاها هستند یا نیستند هم قابل "ناراستی آزمایی" نیست)، شما یک توضیح فرگشتی برای یک پدیده بیاورید و شرایط ابطال آن را نشان دهید، یعنی بفرمایید چه اتفاقی باید بیفتد که شما بپذیرید که توضیحتان نادرست است؟// شما خیلی کلی گویانه سخن میگویید و تلاش میکنید از سورهای "همه" یا "هیچ" استفاده نکنید: "میتوانند درست باشند"، "خیلی جاها هم هستند"، خوب این سخنان به احتمال زیاد درست هستند، چون جوری بیان شده اند که خیلی بعید است درست نباشند! البته شکاکیت شما قابل ستایش است، اما من فکر میکنم ادعاهای نادرستی که جسورانه بیان میشن (همه الف ها ب هستند، یا هیچ الفی ب نیست) خیلی بهتر به کشف حقیقت کمک میکنن تا ادعاهای درستی که مبهم و کلی گویانه بیان میشن.
دلیلش اینه که دارم در مورد یک چیز کلی نظر میدم.
خب نیازی نیست که من بپذیرم توضیحم نادرسته،بلکه به عکس اول باید ثابت بکنم توضیحم درسته،این یه اصل منطقیه،نیست؟:)
البته هدف من از این احتمالی حرف زدن این نیست که برای فرض هام سپر درست کنم و و اون ها از نقض شدن مصون کنم! در واقع بیان امکان و احتمال از طرف من به این خاطره که کمتر باور دارم چیزی قطعی هست،گزینه های علمی که قطعی نبودنشون شفافه و و گزینه های دیگه هم از نظر من معمولا چیزهای قطعی نیستند استفاده از احتمالات به نقض نشدن ربطی نداره.
یعنی من به جای اینکه بگم همه قوها سپید هستند میگم قوها میتونند سپید باشند ولی اگر از بخواید مشخص کنم که یک قو سپید هست یا نه اون موقع میتونم احتمالات رو خیلی کم کنم.
نقل قول:خب نیازی نیست که من بپذیرم توضیحم نادرسته،بلکه به عکس اول باید ثابت بکنم توضیحم درسته،این یه اصل منطقیه،نیست؟:
سخن بر سر این نیست که شما بپذیرید توضیحتان نادرست است، منظور از این جمله که: "چه اتفاقی باید بیفتد که شما بپذیرید توضیحتان نادرست است" این است که: "در صورت رخ دادن چه حادثه ای حرف خود را پس می گیرید".
شما یک پدیده دارید که می خواهید تفسیرش کنید، فرض می کنیم در تفسیر آن موفق بودید، اما تفسیر شما باید یک پیش بینی هم به همراه داشته باشد تا "علمی" شود، و آن پیش بینی برای همگان قابل آزمایش یا قابل "ناراستی آزمایی" باشد. به طور دقیق تر، از تفسیر شما منطقا باید گزاره هایی استخراج شود که قابل آزمایش و بنابراین راستی آزمایی (و معادلا ناراستی آزمایی) باشند.
اما مشکل توضیحات فرگشتی این است هیچ پیش بینی ای نمی کنند. فقط بعد از اینکه حادثه رخ داد، یک نفر با تخیل قوی، مینشیند برایش توضیح فرگشتی می بافد، و معلوم است که بالاخره دیر یا زود موفق هم می شود.
توضیحات فرگشتی را (به لحاظ قدرت پیش بینی) مقایسه کنید با تفسیر بیضی بودن مدار سیارات توسط "قانون جاذبه توسط نیوتون".
undead_knight نوشته: ای آقا!
نکن عزیز من مدرک علمی داری رو کن من اینقدر عذاب وجدان در مورد غیر علمی بودنش نداشته باشم :))
در هر حال تا قبل از اینکه چیزی در این مورد به صورت علمی تائید بشه به نظر من هیچ فرضی معتبر نیست.

نکته:یک بنده خدایی میگفت زن ها ذاتا مازوخیستند!:))(ولی به نظر میاد کسایی که تمایلات سادیستی دارند این جمله رو بیشتر جدی میگیرند ;) )
اگر ما قرار باشه بر اساس تجربه های شخصی و نمونه های شخصی نظر بدیم ممکنه دچار سفسطه رنجر تگزاس! بشیم .

undead_knight نوشته: در مورد قسمت بولد شده شک داشته باشید حداقل 10 درصد شانسش هست :))
رابطه درد و لذت جنسی به دوگونه هست:
درد+لذت و درد===>لذت

مورد دوم یا مرتبط به سادیسم هست یا مازوخیسم،مورد اول میتونه به این دو ربط داشته باشه و میتونه بی ربط باشه.
یعنی گاهی درد تبدیل به لذت میشه و گاهی درد و لذت همزمان وجود دارند و یکی علت اون یکی نیست.



هیچ چیز دشواری در دریافت مازوخیسم نیست. دوستان به این بنگرند که هیچکس بدنبال "درد" نیست، زمانیکه ما میگوییم
درد در سکس به یک چیز دیگری می‌نِماریم (اشاره میکنیم) - که شورخبتانه واژه درخوری برای آن در گنجواژ نداریم - و در زیر به آن پرداخته‌ایم.

دردی که مازوخیست‌ها میجویند بر پایه‌ی این نابرابریِ ساده کار میکند:

درد خود-تحمیل کرده < خوشیِ پیآمدین
Consequential enjoyment > Self-inflicted pain

پس اگر یک دختر/پسر بگوییم spanking در سکس را دوست داشت برای این نیست که درد آن را میخواهد، برای این است
که از سیستم پاداش/افره مغزش کژسود میبرد (exploits)، بدین ریخت که همه ما ابزارهای دردکُش خودسری داریم که یکی از مهندترین
و توانمندترین آنها ایندروفینها باشند، با چم واژه‌ای گویایشان: مورفین‌های سرشتین (طبیعی)

زمانیکه تن آسیب دیده یا درد میکشد، مغز برای خاموشاندن سیگنال‌های دردناک این دسته از دردکُش‌های خوشایند را آزاد میکند،
ولی اگر کار را درست بیانجامیم، اندازه درد درون شده (خودخواسته)، بگوییم چند زنش (ضربه) به کپل‌ها در سکس به آزاد شدن
ایندورفینهای خواستنی بیشتر در پیامد میرسد، که روی هم رفته میشود خوشی بی حساب و کتاب = هک کردن سیستم پاداش/پادافره

اکنون نگره‌پردازی‌های گوناگونی میتوان انجامید. برای نمونه میتوان گفت کسانی که بسیار به مازوخیسم میگرایند ژنتیکی هنگام درد
دردکُش‌های خوشآیند را بهتر یا فراوانتر آزاد میکنند.
Philo نوشته: سخن بر سر این نیست که شما بپذیرید توضیحتان نادرست است، منظور از این جمله که: "چه اتفاقی باید بیفتد که شما بپذیرید توضیحتان نادرست است" این است که: "در صورت رخ دادن چه حادثه ای حرف خود را پس می گیرید".
شما یک پدیده دارید که می خواهید تفسیرش کنید، فرض می کنیم در تفسیر آن موفق بودید، اما تفسیر شما باید یک پیش بینی هم به همراه داشته باشد تا "علمی" شود، و آن پیش بینی برای همگان قابل آزمایش یا قابل "ناراستی آزمایی" باشد. به طور دقیق تر، از تفسیر شما منطقا باید گزاره هایی استخراج شود که قابل آزمایش و بنابراین راستی آزمایی (و معادلا ناراستی آزمایی) باشند.
اما مشکل توضیحات فرگشتی این است هیچ پیش بینی ای نمی کنند. فقط بعد از اینکه حادثه رخ داد، یک نفر با تخیل قوی، مینشیند برایش توضیح فرگشتی می بافد، و معلوم است که بالاخره دیر یا زود موفق هم می شود.
توضیحات فرگشتی را (به لحاظ قدرت پیش بینی) مقایسه کنید با تفسیر بیضی بودن مدار سیارات توسط "قانون جاذبه توسط نیوتون".

توضیح فرگشتیک میتواند در جایگاه ماشین خردنمایی (rationalizing) و برای تفسیر پدیده‌ها بکار برود، ولی نمونه فرگشتیک بکار رفته که همان گرایش پسرها
به درداندن دخترها و گرایش دخترها به دردنمایی (جیغ کشیدن و ..) باشد که دیگر تفسیر نیست، چیزی است که هر کس میداند و در تخت میبیند!

ما هتا نگره‌های خوبی داریم (+ پیشبینی‌پذیری، تکرارپذیری) که میگوید هتا دخترها با سروسدای
که هنگام سکس درمیاورند پسر را کنترل کرده و میتوانند آمدن (انزال) را شتابانده یا کند کنند.

در کنار آن، گرایش پسرها به کنترل و گرایش دخترها به کنترل شدن میتواند برمانده‌ی
گذشته‌های دور باشد که یک زمانی کارکرد داشته و امروز دیگر ندارد، مانند دیگر فرایندهای فرگشتیک.

هر آینه دانسته‌هایی که براه نگرش در فرگشت بدست میایند کمابیش همیشه پیشبینی‌پذیری دارند، نمونه
بسیار ساده ما میگوییم که دخترها فرگشتیکوار به هوش و تندرستی (=زیبایی) همخوابه خود بترتیب آمده برگزیدگی میدهند.
آیا شما نمیتوانید اکنون با این پیشبینی کنید که یک دختر هنگام گزینش میان چند پسر، به کدامها برگزیدگی بالاتری میدهد؟
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25