iranbanoo نوشته: در اینکه این زنان با ریاکاری های خود باعث فریب بسیاری میشوند شکی نیست
اما یک سوال
آیا انها دیوانه اند؟
نه.انها طبق خواست جامعه و مردانی که سنجه را باکره بودن گذاشته اند رفتار های خود را تطبیق میدهند.
اگر جامعه برای پذیرش بسیاری از مسائل آزاد میبود هم زنان بسیاری میبودند که اینگونه فریب کاری ها را کنار میگذاشتند....
ایران بانو به اسپاگتی این همبود یا همان جامعه 50% زنه، 50% مرد، با دقت نزدیک به 99.999% هم این پنجاه-پنجاه آنجاست.
این فرنود پرهونیک (circular logic) ئه که شما پیوسته بکار میبرید:
زنان ریاکارانه رفتار میکنند چون همبود میخواهد.
همبود از زنان رفتار ریاکارانه میخواهد پس زنان میکنند.
خب سرانجام این میان چه کسی گناهکاره؟ این همبود دقیقا چه کس یا کسانی هستند و چگونه این رفتارها را از زنان میخواهند؟
iranbanoo نوشته: در اینکه این زنان با ریاکاری های خود باعث فریب بسیاری میشوند شکی نیست
اما یک سوال
آیا انها دیوانه اند؟
نه.انها طبق خواست جامعه و مردانی که سنجه را باکره بودن گذاشته اند رفتار های خود را تطبیق میدهند.
اگر جامعه برای پذیرش بسیاری از مسائل آزاد میبود هم زنان بسیاری میبودند که اینگونه فریب کاری ها را کنار میگذاشتند....
نه دیوانه نیستند، آدمهای فاسد و ریاکاری هستند که برای یافتن گزینههای مناسبتر جهت ازدواج یا دوستی «دروغ» میگویند. یعنی همان تعهد و پایبندی که دویست سال قبل مردان به دوشیزگان «بابت بکارت» آنها میدادهاند را میطلبند(اینکه مردی در قراردادی قانونی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، دینی و خانوادگی تعهد مکتوب بدهد که تا آخرین لحظهی زندگی فقط او را میخواهد/میگاید و در صورت سرپیچی حقوق، پول و خوشنامی خود را از دست میدهد)، افزون بر احترام زن مدرن، و مسئولیتهای دختر پادشاه در دربار ساسانی. مردان هم اگر به اینهمه وقاحت اعتراضی داشته باشند میشوند بدوی و خشکاندیش و زنستیز.
دروغگویی زنان تقصیر جامعه نیست، تقصیر مردان نیست، تقصیر اسلام نیست، تقصیر فرهنگی که آنها را از خودشان بیگانه میکند هم نیست، تقصیر زنان ِ دروغگوست. اگر پیوند سنتی ازدواج میخواهید باید پیشفرض سنتی بکارت را هم داشته باشید، اگر ندارید باید بروید با مردی که بکارت برای او مهم نیست، نباید دروغ بگویید.
iranbanoo نوشته: این یک شوخی بود؟
تمام حرفهای من در این انجمن از آغاز ثبتنام به نوعی شوخی-جدی بوده، یعنی رگههایی از حقیقت را با بزرگنمایی زیاد جهت مضحکتر جلوه دادن ِ آنها بیان میکنم. این ایراد بزرگ نثر منست. شوالیه نامره برای مثال روی این بزرگنماییها انگشت میگذارد با حوصله به تفکیک آنها به اجزاء کوچکتر میپردازد و برخی را به عنوان «کلیگویی» تقبیح میکند و بخشی دیگر را میپذیرد. در این مورد به خصوص، این تصور که زنان هرگز مزاحم مردان نمیشوند یا فقط زنان هستند که مورد تجاوز قرار میگیرند یا مردان علاقمند به سکس با «تمام» زنان جهان هستند(از افسانههای فرویدی)دروغ های عجیبیست که کوشیدهام با جملهای متلکوار بیان بکنم.
Ouroboros نوشته: نه دیوانه نیستند، آدمهای فاسد و ریاکاری هستند که برای یافتن گزینههای مناسبتر جهت ازدواج یا دوستی «دروغ» میگویند. یعنی همان تعهد و پایبندی که دویست سال قبل مردان به دوشیزگان «بابت بکارت» آنها میدادهاند را میطلبند(اینکه مردی در قراردادی قانونی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، دینی و خانوادگی تعهد مکتوب بدهد که تا آخرین لحظهی زندگی فقط او را میخواهد/میگاید و در صورت سرپیچی حقوق، پول و خوشنامی خود را از دست میدهد)، افزون بر احترام زن مدرن، و مسئولیتهای دختر پادشاه در دربار ساسانی. مردان هم اگر به اینهمه وقاحت اعتراضی داشته باشند میشوند بدوی و خشکاندیش و زنستیز.
دروغگویی زنان تقصیر جامعه نیست، تقصیر مردان نیست، تقصیر اسلام نیست، تقصیر فرهنگی که آنها را از خودشان بیگانه میکند هم نیست، تقصیر زنان ِ دروغگوست. اگر پیوند سنتی ازدواج میخواهید باید پیشفرض سنتی بکارت را هم داشته باشید، اگر ندارید باید بروید با مردی که بکارت برای او مهم نیست، نباید دروغ بگویید.
حقیقت تلخیست و اقراری تلخ تر
اما واقعیت این است گرچه این دست زنان تحت تاثیر اجتماع به چنین مسائلی روی میآورند اما خوب تنها کسی که میتواند این معضل را حل کند هم همین زنان هستند.
البته از انصاف هم نگذریم مردان دیروز ی که رگ گردنشان با چنین مسئله ای پاره میشد امروزه ملایم تر شده اند چون شما زنانی که شجاعت به خرج میدهند یا احیانا لو میروند در این اواخر کم نبوده و دران مجبور به پذیرش شده اند
البته بسیاری در این پروسه به ناکامی های عشقی خورده اند.اما خوب این اثرات ناگزیر است و بالاخره هر آزادی ای بهایی دارد که جامعه باید بپردازد....
Ouroboros نوشته: تمام حرفهای من در این انجمن از آغاز ثبتنام به نوعی شوخی-جدی بوده، یعنی رگههایی از حقیقت را با بزرگنمایی زیاد جهت مضحکتر جلوه دادن ِ آنها بیان میکنم. این ایراد بزرگ نثر منست. شوالیه نامره برای مثال روی این بزرگنماییها انگشت میگذارد با حوصله به تفکیک آنها به اجزاء کوچکتر میپردازد و برخی را به عنوان «کلیگویی» تقبیح میکند و بخشی دیگر را میپذیرد. در این مورد به خصوص، این تصور که زنان هرگز مزاحم مردان نمیشوند یا فقط زنان هستند که مورد تجاوز قرار میگیرند یا مردان علاقمند به سکس با «تمام» زنان جهان هستند(از افسانههای فرویدی)دروغ های عجیبیست که کوشیدهام با جملهای متلکوار بیان بکنم.
خوب یک چنین بحثی یکبار با جناب راسل داشتم اما بی نتیجه ماند.
آخر هم نفهمیدیم که زنان بالذات نجیب اند یا میتوانند مانند یک مرد تمایلات جنسی بالایی داشته باشند
iranbanoo نوشته: خوب یک چنین بحثی یکبار با جناب راسل داشتم اما بی نتیجه ماند.
آخر هم نفهمیدیم که زنان بالذات نجیب اند یا میتوانند مانند یک مرد تمایلات جنسی بالایی داشته باشند
در اینجا نظر امیر عزیز و من متفاوت است.در همان تاپیک هم یک بحثی شد در اینباره.البته بحث هم سر میزان تمایل جنسی نیست بلکه بحث بر سر نمایش بی هزینه این تمایل و گرایش به همخوابگی یلخیست.
Ouroboros نوشته: من در رابطهی عاطفی/جنسی با زنان به یکسری اصول پایبندم، به یکسری اصول هم معتقدم اما توانایی پایبندی به آنها را در خود نمیبینم. توقع پایبندی به اصولی نسبتا شدیدتر را هم از طرف مقابل دارم، یعنی علاقمند یا حتی نیازمند به کنترل زندگی جنسی او بصورت مطلق، و زندگی عاطفی او بصورت نسبی هستم. خودارضایی طرف مقابل برای مثال جرمیست نابخشودنی که باعث پایان رابطه میان ما خواهد شد، اما همان کار را برای خودم یک حق محسوب میکنم. بطور کلی شخص بسیار خودخواهی هستم، کسی را هم وادار به تحملم نکردهام و از روز نخست همینها را با لحنی بسیار شدیدتر از آنچه اینجا مینویسم با همهی کسانی که وارد زندگیام شدهاند در میان گذاشتهام. تشخیص تمام مصادیق آنچه پذیرفتنیست و مرز آن با آنچه ناپذیرفتنیست را هم (باز) حق بدیهی خودم محسوب میکنم، افزون بر تمام اینها، از آدمهایی هم که به این اصول پایبند نیستند خوشم نمیآید و تا آنجا که بتوانم از ایشان پرهیز میکنم، چنانکه حتی اگر بکوشند به نحوی وارد زندگیام بشوند مقاومتی نسبتا جدی به خرج میدهم. این مقاومت در چه حدی میتواند باشد؟ تحقیر بسیار شدید کلامی، تا حتی تیپای فیزیکی!
.
از مضحک ترین باورهایست که تا به حال به آن برخوردم.شما بیشتر به دنبال برده ی جنسی هستید تا شریک جنسی.به گمانم ریشه های فرهنگ خاورمیانه ای بد جوری میان باورهای شما رخنه کرده.
از دید من شما نمونه ی یک "مرد خاورمیانه ای" هستید.
پ.ن:بیان انزجار از این باور شما حق محفوظ من است.
shirin نوشته: این به این معنی نیست که اونا یه رابطه زناشویی بی عیب و نقص دارن. نشون میده که چهل درصد مردان و 30 درصد زنان متاهل شریک جنسیشون براشون کافی نیست و مجبورن خودارضایی کنن. شما اگه درست درک میکردید من چی میگم اینو نمیگفتید. من نگفتم مردان و زنان متاهل خودارضایی نمیکنن. گفتم مرد و زنی که تو روابط زناشوییشون مشکلی ندارن با هم دست به خودارضایی نمیزنن.
خیر باز هم سخن شما نادرست است.اگر به آمارهایی که در ادامه می آورم توجه کنید در می یابید که خود ارضایی جایگزینی برای سکس نیست و زنانی که بیشتر اوقات در در رابطه ی جنسی به ارگاسم می رسند نیز اقدام به خود ارضایی می کنند.شاید در این میان عده ای هم هستند که به سبب نداشتن سکس و یا نداشتن سکس خوب خود ارضایی می کنند، اما این میزان آنقدر ناچیز است که شما نمی توانید ادعا کنید که اگر کسی با پارتنر اش سکس خوب داشته باشد، خود ارضایی نمی کند.
این همه پرسی میان 3687 زن انجام شده است.
Relationship status
In a committed relationship 77.2%
Not committed sexually active 11.0%
Regarding masturbation's purpose 'sexual pleasure' appears to be the main reason for masturbatin 65% but our results revealed other different purposes for this behavior including 'to cope with stress'32% 'to fall asleep'20% or 'unavailability of partner'8.6% .These results corroborate previous studies
that masturbation is not only(or even mainly) a substitude for partnered sex but constitudes an additional way to achieve sexual pleasure for many women..
Frequency of orgasm during sexual relationship
Never 3.9%
Few times 13.6%
Sometimes 17.5%
Often 42.5%
Always 22.6%
و این آمار آخر نشان می دهد که بشینیه ی زنان مورد همه پرسی قرار گرفته از سکس خود رضایت دارند(اگر به ارگاسم رسیدن را نشانه ی رضایت بدانیم)
The present findings show that masturbation is used as a replacement for sexual activity for a minority of women(8.6%) while it means an additional way to achieve sexual pleasure for the majority 65.4%
The present findings also show that women who masturbate take more initiative in sexual activity and engage in more sexual practices as well as getting sexually aroused more easily than women who do not masturbate.Thus masturbation behavior appears to be related to a greater sexual repetoire.Masturbation is also associated with a high frequency of sexual relationships which is in conflict with the idea of masturbation as a substitude or compensation for the lack of partnered sex.
پاراگراف آخر هم نشان می دهد که چگونه زنانی که خودارضایی می کنند،سکس بهتری دارند.
و من به شدت توصیه می کنم که حتما این پژوهش تازه را بخوانید چراکه اطلاعات ارزشمندی در باره ی خود ارضایی دریافت می کنید.
Masturbation Among Women
خب من چندان در جریان گفت و ستیزهای شما پیرامون مردستیزی و اینها نبودهام ، اینک میخواهم
از نخست تا فرجام آن را بخوانم ؛ ولی در چندین جُستار پراکنده شدهاند ؛
پدافند از حقوق مردان ، مبارزه با زن ستیزی نهانی ، گفتگو پیرامون فمنیسم، سکس در ازای پول... ؛
نمیدانم از کجا باید بیاغازم ... ! :))
Alice نوشته: خب من چندان در جریان گفت و ستیزهای شما پیرامون مردستیزی و اینها نبودهام ، اینک میخواهم
از نخست تا فرجام آن را بخوانم ؛ ولی در چندین جُستار پراکنده شدهاند ؛
پدافند از حقوق مردان ، مبارزه با زن ستیزی نهانی ، گفتگو پیرامون فمنیسم، سکس در ازای پول... ؛
نمیدانم از کجا باید بیاغازم ... ! :))
سخن بسیار بوده:
یک تندروخوانی میتواند یک ایدهای از نگرش همه هموندان به پندارههایِ برابری, و برابری حقوقی/فرهنگی و .. زنامرد بدهد.
Mehrbod نوشته: سخن بسیار بوده:
گفتگو پیرامون فمینیسم
مبارزه با زن ستیزی پنهان
پدافند از حقوق مردان
سکسولوژِی - برگه 23
نگرشی پیرامون جنس ''زن'' - برگه 36
بر علیه زنانگی
ازدواج - برگه 2
یک تندروخوانی میتواند یک ایدهای از نگرش همه هموندان به پندارههایِ برابری, و برابری حقوقی/فرهنگی و .. زنامرد بدهد.
-------
در سندلی داغ پرسشی از Ouroboros داشتم که دیرتر فراموشم شد بپرسم
؛ از تراز و زینهی خنگی
زنان و مردان از ایشان پرسیدم که اینگونه پاسخ دادند
!
Ouroboros نوشته: بطور متوسط زنان. اما نه بخاطر جنسیتشان، بیشتر بدلیل کارکردهای اجتماعی که باهوش بودن برای ایشان را ارزش که هیچ، حتی یک ضدارزش تلقی کرده. .
چرا هوشمندی بانوان نه تنها ارزش شمرده نمیشود
، بساکه «ضدارزش» نیز هست
؟
بمهر اندکی روشنگری فرمایید
، چه کارکردهای اجتماعی از زنان هوش و خرد را رُبوده و
آن را به ضدارزش واگردانیده است
؛
در جُستار «نگرشی پیرامون زن» تا جاییکه من یادم است
، این "خنگی" بگفتهی شما
اکتسابی یا ژنتیکی بودنش روشن نبود
!