12-10-2010, 10:05 PM
12-10-2010, 11:46 PM
این نویسنده بزرگ در تاریخ معاصر ایران از معدود اشخاصی است که می توان حقیقتا روی او نام روشنفکر گذاشت.
هدایت دهه ها از جامعه خود جلوتر بود و به همین دلیل مردم آن روز ایران او را نفهمیدند.
به جز شاهکار او که همانا ((بوف کور)) است و اصلا خودش یک رده جدا محسوب می شود من ((افسانه آفرینش)) و ((محلل)) و ((آبجی خانم)) و ((داش آکل)) هم خیلی دوست دارم.
اگر در حد فاصل سالهای پیش از مشروطه تا روی کار آمدن حکومت آخوندی تنها 10 تا صادق هدایت داشتیم خیلی وضعیتمان تفاوت داشت هر چند که تاریخ را با اما و اگر نمی نویسند.
هدایت دهه ها از جامعه خود جلوتر بود و به همین دلیل مردم آن روز ایران او را نفهمیدند.
به جز شاهکار او که همانا ((بوف کور)) است و اصلا خودش یک رده جدا محسوب می شود من ((افسانه آفرینش)) و ((محلل)) و ((آبجی خانم)) و ((داش آکل)) هم خیلی دوست دارم.
اگر در حد فاصل سالهای پیش از مشروطه تا روی کار آمدن حکومت آخوندی تنها 10 تا صادق هدایت داشتیم خیلی وضعیتمان تفاوت داشت هر چند که تاریخ را با اما و اگر نمی نویسند.
12-11-2010, 06:54 AM
shinbet نوشته: ولی ممکن واقعا تاثیر بد بگذاره روی انسان
تا منظورتون از تاثیر بد چی باشه. اگر بی دینی و بیخدایی هست که بله میذاره ولی اگر خودکشی و اینهاست من مخالفم
12-11-2010, 12:40 PM
صادق هدایت نمونه یک روشنفکر ایرانی و نویسنده ای که هم بر جریان روشنفکری و هم داستانویسی معاصر تاثیر زیادی گداشته هست ...احتیاجی نیست که به گفته های دیگران مراجعه کنید تا متوجه این موضوع بشید کافیه که چند تا از کتابهاشو (که اکثرا کوتاه هم هستند) بخونید تا بفهمید این آدم چقدر از زمان خودش جلوتر بوده فقط کاش عمرش اینقدر کوتاه نبود و 4 تا کتاب دیگه مثل توپ مرواری و البعثة الاسلامیه الی بلاد الافرنجیه مینوشت تا خیلی بیشتر از این هیکل اسلام عزیز رو مورد عنایت قرار میداد(این نظر شخصی منه)..اما کارهای هدایت محدود به این تیپ آثار نمیشه همونجور که خردگرا گفت بوف کور بهترین اثر هدایت(از نظر ادبی و کلا مخاطب بین المللی) هست و با همه کارهاش فرق داره ..این قسمت از کتاب توپ مرواری این روزها تو بالاترین به عنوان مانیفست دین حنیف خیلی کاربرد داره:
نقل قول:میان خودمان بماند مگر برای ما چه آوردند؟مذهب آنها سیکیم خیاردی هست!معجون دل به همزنی از آرا و عقاید متضادی هست که از مذاهب و ادیان و خرافات سلف هول هولکی و هضم نکرده استراق و بی تناسب بهم آمیخته است. دشمن ذوقیات حقیقی آدمی و احکام آن مخالف با هرگونه ترقی اقوام و ملل است که بضرب شمشیر به مردم زورچپان کرده اند.یعنی شمشیر بران و کاسه گدایی است.یا خراج و جزیه به بیت المال مسلمین بپردازید یا سرتان را میبریم و هرچه پول و جواهر داشتیم چاپیدند آثار هنری مارا از میان بردند هنوز هم دست بردار نیستند هر جا رفتند همین کار را کردند. ما که عادت نداشتیم دخترانمان را زنده به گور کنیم ، ما برای خودمان تمدن وثروت و آزادی و آبادی داشتیم و فقر را فخر نمیدانستیم همه اینها را از ما گرفتند وبجاش فقرو پشیمانی ومرده پرستی و گریه و گدائی و تأسف واطاعت از خدای غدار و قهار و آداب کونشوئی و خلأ رفتن برایمان آوردند ، همه چیزشان آمیخته با کثافت و پستی و سود پرستی و بی ذوقی و مرگ و بدبختی است.چرا ریختشان غمناک و موذی است و شعرشان چوس ناله است چونکه با ندبه و زوزه و پرستش اموات همه اش سرو کار دارند.برای عرب سوسمار خوری که چندین صد سال پیش به طمع خلافت ترکیده، زنده ها باید به سرشان لجن بمالند و مرگ و زاری کنند.
... ، در مسجد مسلمانان اولین برخورد با بوی َگند خَلأست که گویا وسیله تبلیغ برای عبادتشان و جلب کفار است تا به اصول این مذهب خو بگیرند. بعد این حوض کثیفی که دست و پای چرکین خودشان را در آن می شویند و به آهنگ نعره مؤَذن روی زیلوی خاک آلود خودشان دولا و راست میشوند و برای خدای خونخوارشان ِورد و اَفسون میخوانند.
... , عید قربان مسلمانان با کشتار گوسفندان و وحشت و کثافت و شکنجه جانوران انجام میگیرد. دوره مردانگی و هنرنمایی و دلاوری با هرکول و رستم سپری شد در اسلام باید از روی پهلوانانی مانند زین العابدین بیمار و امام حسین که تکیه بر نیزه غریبی زده گرده برداشت... خدای جهودی آنها قهار و جبار و کین توز است و همه اش دستور کشتن و چاپیدن مردمان را میدهد وپیش از روز رستاخیز حضرت صاحب را میفرستد تا حسابی دَخل اُمتش را بیاورد و آنقدر از آنها قتل عام بکند که تا زانوی اسبش در خون موج بزند.تازه مسلمان مومن کسی است که به امید لذتهای موهوم شهوانی و شکم پرستی آن دنیا با فقر و فلاکت و بدبختی عمر را بسر برد و وسایل عیش و نوش نمایندگان مذهبش را فراهم بیاورد. همه اَش زیر سلطه اَموات زندگی میکنند و مردمان زنده امروز از قواننین شوم هزار سال پیش تبعیت میکنند کاری که پست ترین جانوران نمیکنند.عوض اینکه به مسائل فکری و فلسفی وهنری بپردازند ، کارشان این است که از صبح تا شام راجع به شک میان دو و سه استعامنه قلیله و کثیره بحث کنند.این مذهب برای یک وجب پائین تنه از عقب و جلو ساخته و پرداخته شده. انگار که پیش از ظهور اسلام نه کسی تولید مثل میکرد و نه سر قدم میرفت ، خدا آخرین فرستاده خود را مامور اصلاح این امور کرده!تمام فلسفه اسلام روی نجاسات بنا شده اگر پائین تنه را از آن حدف کنیم اسلام روی هم میغلتد و دیگر مفهومی ندارد. بعد هم علمای این دین مجبورند از صبح تا شام با زبان ساختگی عربی سرو کله بزنند سجع و قافیه های بی معنی و پر طمطرق برای اغفال مردم بسازند ویا تحویل بدهند. سرتا سر ممالکی را که فتح کردند، مردمش را به خاک سیاه نشاندند و به نکبت و جهل و تعصب و فقر و جا سوسی و دوروئی و دزدی و چاپلوسی و کون آخوند لیسی مبتلا کردند و سرزمینش را به شکل صحرای برهوت در آوردند..
12-11-2010, 02:45 PM
به نظر من، صادق هدایت فقر انسانی را واقعاً حسّ و درک کرده بود. من نخستین بار داستان سگ ولگردش را از کتابخانه پدرم ورداشتم و خواندم. (البته، وقتی پدرم فهمید، کتاب را از من گرفت و گفت این کتاب برای سن تو مناسب نیست.) امّا، دیگر دیر شده بود و من داستان سگ ولگرد را خوانده بودم. ... من شخصاً صادق را یک قدیس میدانم. (من شخصاً چند شخصیت از تاریخ معاصر ایران را قدیس میدانم. یکیشان همین صادق هست.)
12-11-2010, 04:08 PM
صادق هدایت یک پوچ گرا بود ، من اولین کتابی که از صادق هدایت خوندم زنده به گور بود و این دقیقا زمانی بود که یه شکست عشقی شدید خورده بودم ، خوب اگر آدمهایی توی اون موقعیتهای روحی بیایند کتابهای این بابا رو بخونند که کلا از دست میروند ،حالا من شانس آوردم سالم از این پوچ گرایی صادق هدایت بیرون اومدم. دین ستیزی او هم به نظرم از روی پوچ گرایی اون بوده و چون کلا همه چیز رو بی معنی و مزخرف میدونسته ، دین هم شامل اونها میشده.
12-11-2010, 04:17 PM
shinbet نوشته: صادق هدایت یک پوچ گرا بود ، من اولین کتابی که از صادق هدایت خوندم زنده به گور بود و این دقیقا زمانی بود که یه شکست عشقی شدید خورده بودم ، خوب اگر آدمهایی توی اون موقعیتهای روحی بیایند کتابهای این بابا رو بخونند که کلا از دست میروند ،حالا من شانس آوردم سالم از این پوچ گرایی صادق هدایت بیرون اومدم. دین ستیزی او هم به نظرم از روی پوچ گرایی اون بوده و چون کلا همه چیز رو بی معنی و مزخرف میدونسته ، دین هم شامل اونها میشده.
دوست من به هیچ وجه اینگونه نیست. خیلی از سنت ها و عقاید جامعه ایران چه در آن روزگار و چه حتی همین امروز مزخرف بوده.
درباره تجربه شخصی شما هم باید بگویم که چنین شرایطی ممکن است با خواندن هر کتاب و یا حتی منظومه های عاشقانه ادبیات ایران به شما و یا افرادی که در آن شرایط باشند و در واقع آن کتاب هر چه که باشد در آن شرایط از دیدگاه شخصی من بهانه ای بیش نیست.
مثلا با تمام تبلیغاتی که چپول ها برای مصادره این نویسنده بزرگ به سود خودشان می کنند بر خلاف آنها صادق هدایت هیچگاه میهن دوستی را بد ندانست و خودش ایران را دوست داشت.
هدایت و دیدگاه هایش می توانند در ردیف بزرگانی مانند رازی و خیام قرار بگیرد.
12-11-2010, 06:17 PM
تجربه شخصی من هم میگه شکست عشقی و علاقه به صادق به هدایت رایطه دارند.
البته میشه از کتب ادبی برداشتهای متفاوتی داشت.
البته میشه از کتب ادبی برداشتهای متفاوتی داشت.
12-11-2010, 07:16 PM
یه جوری در مورد پوچ گرایی حرف میزنید انگار هر کی پوچگرا باشه یعنی که خیلی بده. صادق هدایت پوچگرا بود چون میدونس چیزی نیست در واقع. به اصل زندگی پی برده بود. و حماقتها و جهل مردم اطرافیانش عذابش میداد.
پوچگرا بودن بد نیست، اشراف به همین حقیقت که این زندگی در واقع چیزی برای ارائه نداره و همه بالاخره دیر یا زود میمیریم و انگار که از اول نبودیم یه جوری پوچ بودن زندگی معنی میده. وقتی این پوچگرایی بد میشه که در اثر این آگاهی شخص دچار افسردگی و ناراحتی بیش از حد بشه و دست از هر تلاشی برای بهتر زندگی کردن بکشه. صادق هدایت هم شاید جز این دسته بوده چون دایم در پی راههای خودکشی بوده. و از هیچکدوم از نوشته بوی شادی و سرزندگی نمیاد. و و خیلی هم خودویرانگر بوده. در اخر هم که خودکشی میکنه.در هر صورت اون ذهن آگاه و فکر روشنی داشته و همچنین خوب بلد بوده افکارشو انتقال بده و این اونو به نویسنده ای بزرگ تبدیل کرده.
پوچگرا بودن بد نیست، اشراف به همین حقیقت که این زندگی در واقع چیزی برای ارائه نداره و همه بالاخره دیر یا زود میمیریم و انگار که از اول نبودیم یه جوری پوچ بودن زندگی معنی میده. وقتی این پوچگرایی بد میشه که در اثر این آگاهی شخص دچار افسردگی و ناراحتی بیش از حد بشه و دست از هر تلاشی برای بهتر زندگی کردن بکشه. صادق هدایت هم شاید جز این دسته بوده چون دایم در پی راههای خودکشی بوده. و از هیچکدوم از نوشته بوی شادی و سرزندگی نمیاد. و و خیلی هم خودویرانگر بوده. در اخر هم که خودکشی میکنه.در هر صورت اون ذهن آگاه و فکر روشنی داشته و همچنین خوب بلد بوده افکارشو انتقال بده و این اونو به نویسنده ای بزرگ تبدیل کرده.
12-11-2010, 08:01 PM
البته دانستن اینکه بقولی از غبار ستارگان بوجود آمده ایم و بعد از مرگ میپوسیم لزوماً به پوچگرایی و نهیلیسم ختم نمیشه.