Crusader نوشته: درود رفیق
راسل گرامی، صادق هدایت به شدت امگا بود و زنان را تا حد فرشته بالا میبرد، سپس خود را مقابل فرشتگان آسمانی حقیر و درمانده توصیف میکرد. در جایجای آثار او شکست عشقی و خودویرانگری ِ برآمده از عشق مشهود است! او یکبار در پاریس خودکشی کرد و فرزانه دلیل آنرا شکست عشقی خوانده بود، در آن زمان به فرهیختگان قلم دشنام میداد و آنان را مورد هجو و هزل قرار میداد زیرا او را پشم کیر خود نیز حساب نمیکردند. صادق هدایت زیر دست مادر خود بزرگ شده بود و در رابطه با زنان بازندهی مطلق بود، دلیل روانپریشی و «افسردگی فلسفی!» او را در بوف کور میتوان دید. سمبولهای «لکاته»، «دختر اثیری» و این چرندیات تماما نشان از امگابودگی وی دارد.
عقاید او در مورد سکس هم مهر تایید به آن میزند، او در زندگی یک رابطهی موفق با زنان را هم تجربه نکرده بود. در آثار او نیز هیچ عشقی به فرجام نمیرسد، حتی یکی. پس بدیهیست که نتیجه بگیریم او فردی «داستاننویس» بود، نه یک متفکر و اندیشمند برجسته. نباید صرف ِ استناد به عقاید اسلامستیزی او را «متفکر» بخوانیم. او همان زمانی که دوستانش در بیبیسی نظریات سیاسی میدادند روزهی سکوت گرفته بود و هیچ درکی از سیاست و جامعه نداشت. این جملاتی که در آثار او میخوانید و زیر زبان اسلامستیزان میگردد عقاید چرخشده هستند، نه نظریهها و تزهای سیاسی/فلسفی.
من تا اندازهیِ زیادی موافقم. مطلب من در مخالفت نبود، ولی وقتی سرآمد متفکران و چهرهای مطرح ایران صادق هدایت است و او هم اینطور است، آیا متفکر درست حسابی هم در این مملکت بوده؟
میترسم دست آخر کارمان به آویزان شدن از فردید و جلال آل احمد بکشد !!
kourosh_iran نوشته: همه اینطور فکر کنن که خیلی دیگه از آدما هم باید خودکشی کنن!
فقط اونایی که خوب بهشون خوش میگذره خودکشی نمیکنن. اونا هم احتمالا وقتی پیر شدن خودکشی میکنن
کلا با این تفکر فکر کنم تمدن بشر خیلی زود با مشکلات جدی مواجه بشه.
چه بهتر! هر چه زودتر!
kourosh_iran نوشته: بهرحال فکر نمیکنید همونطور که گفتم شرایط جسمی آدم هم در رسیدن به این پوچی و بی هدفی نقش داشته باشه؟ شایدم آدم باید خودش واسه خودش هدف و مشغولیت درست کنه!
بله انسان ها باید خودشان را فریب بدهند و سر خودشان گول بمالند! در غیراینصورت زندگی برایشان قابل تحمل نیست
هدایت خودش هم صادقانه اعتراف کرده بوده که سیاست چیز گهی است و در یک مملکت درست و حسابی سیاست را به دست متخصص می دهند نه دست او و امثال او!
بنابراین اگر او در سیاست چندان مداخله نمی کرده به این خاطر بوده که خودش اینطور می خاسته، نه اینکه کسی او را داخل آدم حساب نکند!
در ضمن جناب Crusader ، اینکه شما هدایت را روانپریش خطاب می کنی و بوف کور را چرند توصیف می کنی نظر شخصی شما است. ولی بسیاری خلاف این باور را دارند و با شما همنظر نیستند
در ضمن طوری می گویید او فیلسوف نبوده گویی که همه ی فلاسفه ی جهان از همان ابتدا از شکم مادرشان فیلسوف زاییده شده اند!
شاید نشود صادق هدایت را جزو فیلسوف های معروف جهان به شمار آورد، ولی بی تردید او یک متفکر بزرگ ایرانی بوده است. بر منکرش لعنت!
Russell نوشته: من تا اندازهیِ زیادی موافقم. مطلب من در مخالفت نبود، ولی وقتی سرآمد متفکران و چهرهای مطرح ایران صادق هدایت است و او هم اینطور است، آیا متفکر درست حسابی هم در این مملکت بوده؟
میترسم دست آخر کارمان به آویزان شدن از فردید و جلال آل احمد بکشد !!
هدایت که سرآمد متفکران ایرانی نیست، جوجهفلاسفهی جوان نام او را متفکر و فیلسوف علم کردهاند.متفکر برجسته هم قطعا داشتهایم...
از فردید و هدایت که بگذریم ماجرای امضای شما چیست راسل جان؟ :e407:
کافر_مقدس نوشته: در ضمن جناب Crusader ، اینکه شما هدایت را روانپریش خطاب می کنی و بوف کور را چرند توصیف می کنی نظر شخصی شما است. ولی بسیاری خلاف این باور را دارند و با شما همنظر نیستند
هدایت خودش تصریح کرده بود "بوف کور" مانیفست او و نوعی سرگذشت زندگی و فلاکتش میباشد. از دید روانکانه کاملا بدیهی و طبیعیست هدایت را روانپریش بنامیم. بطور مثال سه قطره خون را ببینید که داستان اول و اصلی مجموعه از زبان اول شخص (هدایت) روایت میشود و راوی دیوانه و روانپریش است. درد او درد عشقیست و به خاطر آن دیوانه شده و سر از تیمارستان درآورده و... تمام داستانهای هدایت همینست. چیزی که از رواشناسی داستانهای او برمیاید چیزی نیست جز «شکست عشقی» منتج از رابطه با زنان.
نه فقط "بوف کور" و "سه قطره خون"، بلکه "زنده به گور"هم اینگونه است.
ولی به شما اطمینان می دهم همین صادق هدایت به قول شما روانپریش از لحاظ عقلانی از من و شما خیلی عاقل تر و هوشیارتر بوده است!
بله هدایت فیلسوف نبوده، ولی چه کسی می تواند انکار کند که یک جامعه شناس برجسته بوده است؟! او به خوبی ایران و مردمش را می شناخت و شاید به همین خاطر بود که فرار از این سرزمین را معجزه توصیف می کرد و دوست نداشت که دوباره پایش را به آنجا بگذارد.
جایی که مردها خود را برتر از جنس مخالف پنداشته و با اندیشه های گندیده و مردسالارانه ی خود راه نفس کشیدن را بر آن ها بسته بودند.
Crusader نوشته: هدایت که سرآمد متفکران ایرانی نیست، جوجهفلاسفهی جوان نام او را متفکر و فیلسوف علم کردهاند. متفکر برجسته هم قطعا داشتهایم...
از فردید و هدایت که بگذریم ماجرای امضای شما چیست راسل جان؟
دوستان دیگر هم دربارهیِ امضا جویا شده بودند. گویا گمان بردهاند که من عاشق شدهام یا چیزی در همین مایه.
دوستان نگران نباشند، کنایه آمیز است.
اما دربارهیِ متفکران ایرانی من باید بگویم که حقیقتا فرد درخوری را نمیشناسم.
بگمانم مسالهیِ این نباشد که من با آنها ناآشنا هستم. البته من روی ایرانی بودم تاکید دارم،
هر کس که تنها در ایران زاده شده باشد و متفکر هم باشد متفکر ایرانی نیست.
Crusader نوشته: هدایت خودش تصریح کرده بود "بوف کور" مانیفست او و نوعی سرگذشت زندگی و فلاکتش میباشد. از دید روانکانه کاملا بدیهی و طبیعیست هدایت را روانپریش بنامیم. بطور مثال سه قطره خون را ببینید که داستان اول و اصلی مجموعه از زبان اول شخص (هدایت) روایت میشود و راوی دیوانه و روانپریش است. درد او درد عشقیست و به خاطر آن دیوانه شده و سر از تیمارستان درآورده و... تمام داستانهای هدایت همینست. چیزی که از رواشناسی داستانهای او برمیاید چیزی نیست جز «شکست عشقی» منتج از رابطه با زنان.
توصیفی به شدت قابل تعمیم در مورد تمام نویسندگان نهیلیست که هیچ در مورد تمام نویسندگان ِ ادبی شاخص جهان!
هنرمند جدی و حرفهای اساسا موجودیست که در غار زندگی میکند، حداقل تا یک قرن گذشته اینچنین بوده است.
نقل قول: هدایت خودش تصریح کرده بود "بوف کور" مانیفست او و نوعی سرگذشت زندگی و فلاکتش میباشد
بوف کور پر از effect است. حساب و کتاب دقیق دارد. اگر در حالت نئشه بودم که نمی توانستم بنویسم. چرت می زدم. تو هم فکر می کنی که پرسناژ بوف کور من هستم؟! اشتباه، اشتباه محض!
اتفاقن درست برعکس بود. هر صفحه اش را مثل حامل موسیقی جلوی خودم می گذاشتم و تنظیم می کردم.جاهاییش که به نظر خیالی می آید درست قسمت هاییست که کلمه به کلمه سبک و سنگین کرده ام. زهر را ، چون که زهر توش زهر هست، زهر را چلانده ام و چکه چکه روی کاغذ ریخته ام.
اول از خودم می پرسیدم که می خاهم چه بگویم و بعد می گشتم ببینم بهترین شکل و لحن برای گفتنش چیست؟! فقط تو نیستی که عوضی گرفته ای. از تو استادترها هم فکر می کنند که پرسناژ بوف کور خود من است. البته ، چرا. حرف ها مال خودم است، ولی پرسناژش از من سواست. هر خطش به عمد نوشته شده... تصورات افیونی هم نیست. وقتی یک چیز وحشتناک می نوشتم خودم می خندیدم.
Dariush نوشته: توصیفی به شدت قابل تعمیم در مورد تمام نویسندگان نهیلیست که هیچ در مورد تمام نویسندگان ِ ادبی شاخص جهان!
چه ایرادی دارد؟ هر نویسندهای را میتوان با بررسی شرایط محیطی و روانی زندگی وی به نقد آثارش پرداخت. شما نمیتوانید منکر این شوید که هدایت بازنده بود، همانطور که نمیتوانید منکر شوید این بازندگی خمیرمایهی تمام آثار او را بوجود میاورد.
کافر_مقدس نوشته: جایی که مردها خود را برتر از جنس مخالف پنداشته و با اندیشه های گندیده و مردسالارانه ی خود راه نفس کشیدن را بر آن ها بسته بودند.
چه شده بود؟
کافر_مقدس نوشته: بوف کور پر از effect است. حساب و کتاب دقیق دارد. اگر در حالت نئشه بودم که نمی توانستم بنویسم. چرت می زدم. تو هم فکر می کنی که پرسناژ بوف کور من هستم؟! اشتباه، اشتباه محض!
اتفاقن درست برعکس بود. هر صفحه اش را مثل حامل موسیقی جلوی خودم می گذاشتم و تنظیم می کردم.جاهاییش که به نظر خیالی می آید درست قسمت هاییست که کلمه به کلمه سبک و سنگین کرده ام. زهر را ، چون که زهر توش زهر هست، زهر را چلانده ام و چکه چکه روی کاغذ ریخته ام.
اول از خودم می پرسیدم که می خاهم چه بگویم و بعد می گشتم ببینم بهترین شکل و لحن برای گفتنش چیست؟! فقط تو نیستی که عوضی گرفته ای. از تو استادترها هم فکر می کنند که پرسناژ بوف کور خود من است. البته ، چرا. حرف ها مال خودم است، ولی پرسناژش از من سواست. هر خطش به عمد نوشته شده... تصورات افیونی هم نیست. وقتی یک چیز وحشتناک می نوشتم خودم می خندیدم.
به سوز و گوز ادبی دیگران که نمیشود. چرندیات فرزانه هیچ سندیتی ندارد و هر خاطرهای را به دلخواه خود جعل کرده و به خورد مردم میدهد. من یادم نیست دیروز ناهار کجا بودهام، آنوقت یک بنگی مثل فرزانه خاطرات دهها سال پیش را
مو به مو به سبک سینمایی از هدایت روایت میکند.
آنهم نه یک خاطره،
تمام وقایع با ذکر جزئیات کامل!
Russell نوشته: اما دربارهیِ متفکران ایرانی من باید بگویم که حقیقتا فرد درخوری را نمیشناسم.
بگمانم مسالهیِ این نباشد که من با آنها ناآشنا هستم. البته من روی ایرانی بودم تاکید دارم،
هر کس که تنها در ایران زاده شده باشد و متفکر هم باشد متفکر ایرانی نیست.
پس شریعتی و آل احمد و مطهری و... بزغاله بودند؟
جدای از بزغالههای دنیای تفکر و اندیشه در میان متفکران ایرانی من کسروی را از همه بیشتر دوست دارم و به زعم من یکی از متفکران برجسته و مفاخر ایران بوده است، معدود کسانی مثل کسروی هم بودند که براستی میتوان مهر «اندیشمند» به ایشان زد.