دفترچه

نسخه‌ی کامل: خودکشی نکنم چیکار کنم؟!
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12
ما نفهمیدیم این دیگه چجور خودکشی هست چرا بزنی یکی دیگه رو بکشی که بعد خودت رو اعدام کنن!
از این چاقوها که به دختره زدی یدونه میزدی شاهرگ خودت خب میمردی دیگه!!
چرا خواستی به روش غیرمستقیم باشه و اعدامت کنن؟ میترسی خودت به خودت صدمه بزنی؟ یا اینکه ترجیح میدی به شکل اعدام باشه با طناب دار؟ E105
البته من نمیخوام به خودکشی تشویقت کنم. گفتم که این کار بنظر من کاملا احمقانه و اشتباهی هست. ولی کنجکاو شدم دربارهء علت این قضیه!
kourosh_iran نوشته: ما نفهمیدیم این دیگه چجور خودکشی هست چرا بزنی یکی دیگه رو بکشی که بعد خودت رو اعدام کنن!
از این چاقوها که به دختره زدی یدونه میزدی شاهرگ خودت خب میمردی دیگه!!
چرا خواستی به روش غیرمستقیم باشه و اعدامت کنن؟ میترسی خودت به خودت صدمه بزنی؟ یا اینکه ترجیح میدی به شکل اعدام باشه با طناب دار؟
البته من نمیخوام به خودکشی تشویقت کنم. گفتم که این کار بنظر من کاملا احمقانه و اشتباهی هست. ولی کنجکاو شدم دربارهء علت این قضیه!

علت این نوع خودکشی را قبلا توضیح دادم. اینکه با چاقو شاهرگم را ببرم اولا نمیدونم شاهرگم دقیقا کجاست و دوما این کار مثل بریدن رگ های مچ که باید عمقی باشد و آن را در آب کرد نیازمند مهارت و خایه بسیار بالایی هست که فعلا بنده فاقد آن دو هستم! بعدها که کسخلتر و بیچاره تر شدم دست به این اقدام خواهم زد.
m@hdi نوشته: بی مصرفی، بی هدفی، عدم توانایی در گذراندن زمان.

من یک پیشنهاد کوچکی دارم, بکوشید کارهایی که دوست ندارید را بیشتر انجام دهید. برای نمونه احساس
میکنید, بی هدفی و بی مصرفی کاری‌ست که دوست ندارید, بیایید [خود]آگاهانه زمانتان را دور بریزید و
بکوشید از عمد بی هدف و بی مصرف باشید. هتّا بهتر, راه‌هایِ بی‌مصرف بودن و بی هدف بودن بیشتر پیدا کنید.
حالا که اصرار داری خودکشی کنی برو یه حذبی چیزی تشکیل بده و ضد آخوندا فعالیت کن حداقل میدونی به مردمت خدمت کردی و اسمت تو کتاب تاریخ ثبت میشه، تقدیر رو چه دیدی شاید هم تونستی این رژیم رو ساقط کنی. البته این راه کون پارگی هم داره ممکنه بگیرنت و تا یک هفته از خایه یا از کون آویزونت کنن و کلی شلاق و تعذیب بعد هم اعدام اما به درد سرش می‌ارزه E40d
Moshref نوشته: حالا که اصرار داری خودکشی کنی برو یه حذبی چیزی تشکیل بده و ضد آخوندا فعالیت کن حداقل میدونی به مردمت خدمت کردی و اسمت تو کتاب تاریخ ثبت میشه، تقدیر رو چه دیدی شاید هم تونستی این رژیم رو ساقط کنی. البته این راه کون پارگی هم داره ممکنه بگیرنت و تا یک هفته از خایه یا از کون آویزونت کنن و کلی شلاق و تعذیب بعد هم اعدام اما به درد سرش می‌ارزه E40d
[ATTACH=CONFIG]4703[/ATTACH]
Mehrbod نوشته: من یک پیشنهاد کوچکی دارم, بکوشید کارهایی که دوست ندارید را بیشتر انجام دهید. برای نمونه احساس
میکنید, بی هدفی و بی مصرفی کاری‌ست که دوست ندارید, بیایید [خود]آگاهانه زمانتان را دور بریزید و
بکوشید از عمد بی هدف و بی مصرف باشید. هتّا بهتر, راه‌هایِ بی‌مصرف بودن و بی هدف بودن بیشتر پیدا کنید.

3 سال مدت زمان کافیی به نظر میرسد برای همه جور تمرینی! من درگیر شدم تا طرف کشته شود و من اعدام شوم. چی شد؟! نشد! بعدش رفتم نماز خواندم اونم 100 روز بعد هر نماز هم از خدا مرگ خواستم. چی شد؟! نشد! بعد با دیازپام خودکشی کردم. چی شد؟! نشد! بعد با ریسپریدون خودکشی کردم. چی شد؟! نشد! بعد رفتم تو اسک دین کون خودمو پاره کردم تا ملت رو ذهنشونو آزاد کنم تا هم هدفی داشته باشم هم احساس کنم بی مصرف نیستم هم زمانمو بگذرونم. چی شد؟! نشد! یه مدت هم صبح تا شب هیچ کاری نمیکردم میرفتم زیر لحاف یعنی همون بی هدفی و بی مصرفی که شما گفتید. چی شد؟! نشد! رفتم دنبال کارای سربازیم که برم سربازی اونجا تیر خلاص بزنم به خودم دکترا هم فهمیدن من کسخلم اونا هم که تخمشون نیست من خودکشی کنم با خودشون گفتن یه دفعه فرمانده یه دستور میده به کونم فشار میاد بعد با تیر میزنم تو مخ فرمانده بعد یقه اینا رو میگیرن! بخاطر همین گفتن معافیت دائم. پس چی شد؟! نشد! چند وقت پیش هم از خونه فرار کردم رفتم ناصرخسرو قرص برنج خریدم نگو تقلبی بوده خوردم هیچیم نشد. پس چی شد؟! نشد!

حال پیشنهاد شما چیه؟ راهی غیر از اقدامات دوباره برای خودکشی باقی میمونه؟
Moshref نوشته: حالا که اصرار داری خودکشی کنی برو یه حذبی چیزی تشکیل بده و ضد آخوندا فعالیت کن حداقل میدونی به مردمت خدمت کردی و اسمت تو کتاب تاریخ ثبت میشه، تقدیر رو چه دیدی شاید هم تونستی این رژیم رو ساقط کنی. البته این راه کون پارگی هم داره ممکنه بگیرنت و تا یک هفته از خایه یا از کون آویزونت کنن و کلی شلاق و تعذیب بعد هم اعدام اما به درد سرش می‌ارزه

مگه بلافاصله اعدام میکنن؟! اول که ازم خبری نیست شکنجم میکنن. بعد که حکم اعدامم اومد خانوادم وکیل میگیرن میگن این کسخله بعد اونا هم میگن اه؟! اینطوریه؟! خب این امکان داره دوباره ضد رژیم اقدام کنه از قاضی حکم بستری دائم میگیرن میفرستنم امین آباد! اون موقع من چه خاکی تو سرم بریزم؟! دیگه زندگی تخمیم تخمی تر میشه! به هر حال هیچ تضمینی برای اعدام وجود نداره.
من بشدت به نیروهای ماوراالطبیعی اعتقاد دارم! مثلا در مورد خودم تو این چند سال چند مورد مثال میزنم:

من اگه از کافی شاپ خارج میشدم و دختره رو چاقو چاقوش نمیکردم میرفتم سربازی تیر خلاص میزدم ولی در لحظه آخر وقتی که نظرم عوض شد و میخواستم از کافی شاپ خارج بشم دختره موبایلش زنگ زد و با یه دختر دیگه حرف زد و حواسش پرت شد و منم یک دفعه زد به سرم و بهش حمله کردم و در نهایت از سربازی معاف شدم و دیگه نتونستم برم سربازی و تیر خلاص بزنم.

بعدا فهمیدم بازپرس پروندم که یه آدم کاملا عقده ای بود اسم تیمارستانهایی که باید با پلیس میرفتم برای اینکه تخت خالی پیدا کنم و بستری بشم رو از نظر درست و حسابی بودن برعکس نوشته بود! یعنی اسم تیمارستانها رو از آشغالترین جا به بهترین جا نوشته بود ولی در نهایت من بهترین جا بستری شدم! البته مجبور بود امین آباد رو آخر بنویسه و اگه من اون یکی مونده به آخری بستری نمیشدم باید میرفتم امین آباد!

اما در مورد دوستانی که خیال میکنن رژیم خیلی مهربونه و منو تبرئه کرده باید بگم سیستم قضایی جمهوری اسلامی مثل سیستم قضایی کشورهای اروپایی نیست که وقتی بفهمه طرف مریضه تبرئش کنن. اونجا تو اون تیمارستان خراب شده هرکی با حکم قضایی بستری شده بود رفت زندان بخاطر همین من خایه فنگ شده بودم ولی برای اینکه قضیه ضایع نشه جمهوری اسلامی از هر 10 نفر یکی رو تبرئه میکنه که نگن جمهوری اسلامی مریضای روانی رو میندازه زندان و اون یک نفر ظاهرا خود من بودم!

من بدون نظر مثبت پزشکی قانونی از تیمارستان آزاد شدم که باعث شد همه پرستارای بخش بگن بابا این اون بالاها آشنا داره در حالی که من هیشکی رو هیچ جا نداشتم!

همه وکیلایی که پیششون رفتیم گفتن باید دیه رو بدیم ولی قاضی چه در دادگاه بدوی چه در دادگاه تجدید نظر منو از دیه معاف کرد!

وقتی دیازپام خوردم دکتر گفت این زنده میمونه ولی کبدش بخاطر دوز بالای دیازپامی که خورده از کار میفته که اینطور نشد!

وقتی دوز داروهام رو اوردم پایین کسخل شدم و با پا زدم شیشه رو شکستم و وقتی به بیمارستان رفتم برای بخیه دکتره 10 بار بهم گفت خیلی خوش شانسی که با وجود بریدگی عمیق تاندون پات سالم مونده وگرنه فلج میشدی!

برای همینه که خانوادم همیشه به من میگن تو خیلی خوش شانسی ولی من میگم خوش شانس بودن از نظر من مردنه.
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"[فصلت : 37] وَمِنْ آیَاتِهِ اللَّیْلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلَا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَهُنَّ إِن كُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ "
"هم از نشانه هایش شبست هم روز هم آفتاب هم ماه نباشد پیشانی بخاک می گذارید برای آفتاب هم نباشد برای ماه هم پیشانی بخاک بگذارید برای خداوند کسیست آفریدشان اگر بودید خودش را بندگی می کنید "
من در پیرامونم به همه چیز می نگرم هم می اندیشم هر چند خسته کننده باشد با همه گفتگو می کنم خودم را سختی می افکنم که تازه بمانم پاسخهای خوبی هم گرفتم آنزمانهایی که کته هم بودم می رفتم با مردم بارهء آییینم گفتگو می کردم خانواده ام به من نیش زبان می زدند می گفتند تو بیخودی می گویی بیماری هم همه را به تنم می خریدم شب ها تا خانه بروم برخی زمانها شامشان را می خوردند یا خوابیده بودند من این را وامدار خداوندم که زمین به این بزرگی را آفرید تا درش زندگی کنم برخی زمانها سرکار روزمزد می رفتم شهر دور بجای اینکه افتاده شوم برای بیماری ام پاس خداوند تندرست تر می شدم کنون هم خانه نشینی برایم سخت است هر چند چاشت روز جمعه را هم می زنم می روم نماز جمعه پسش سرکار روزها هم چاشت خانه نمی روم پیشانی بخاک گذارگاه مساجد را از همه جا بیشتر دوست دارم که بروم نماز بخوانم هم سخن خداوند را بخوانم هم به دیگران بیاموزم پیشانی بخاک می گذارم برای خداوندی که برتری سزاوار جز اونیست که همه رام شده هم فرمانبرش هستند هر چند رایانهء های دست ساخت آدمی همه از بخششهایشند هم هیچ چیز را خداوند بیهوده میافریده باورش کردم هر بهرهء ناچیز دنیا گذرایی بیش نیست هم واپسین را هدف باورمندان گذاشته سرای ماندگار پروردگارا درست کن بدیهایم هم بپوش بزه هایم هم سراسر جانم را بگیر با نیکو جدا گشته هم رسوایم مکن زمان برپایی
mbk نوشته: به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"[فصلت : 37] وَمِنْ آیَاتِهِ اللَّیْلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلَا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَهُنَّ إِن كُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ "
"هم از نشانه هایش شبست هم روز هم آفتاب هم ماه نباشد پیشانی بخاک می گذارید برای آفتاب هم نباشد برای ماه هم پیشانی بخاک بگذارید برای خداوند کسیست آفریدشان اگر بودید خودش را بندگی می کنید "
من در پیرامونم به همه چیز می نگرم هم می اندیشم هر چند خسته کننده باشد با همه گفتگو می کنم خودم را سختی می افکنم که تازه بمانم پاسخهای خوبی هم گرفتم آنزمانهایی که کته هم بودم می رفتم با مردم بارهء آییینم گفتگو می کردم خانواده ام به من نیش زبان می زدند می گفتند تو بیخودی می گویی بیماری هم همه را به تنم می خریدم شب ها تا خانه بروم برخی زمانها شامشان را می خوردند یا خوابیده بودند من این را وامدار خداوندم که زمین به این بزرگی را آفرید تا درش زندگی کنم برخی زمانها سرکار روزمزد می رفتم شهر دور بجای اینکه افتاده شوم برای بیماری ام پاس خداوند تندرست تر می شدم کنون هم خانه نشینی برایم سخت است هر چند چاشت روز جمعه را هم می زنم می روم نماز جمعه پسش سرکار روزها هم چاشت خانه نمی روم پیشانی بخاک گذارگاه مساجد را از همه جا بیشتر دوست دارم که بروم نماز بخوانم هم سخن خداوند را بخوانم هم به دیگران بیاموزم پیشانی بخاک می گذارم برای خداوندی که برتری سزاوار جز اونیست که همه رام شده هم فرمانبرش هستند هر چند رایانهء های دست ساخت آدمی همه از بخششهایشند هم هیچ چیز را خداوند بیهوده میافریده باورش کردم هر بهرهء ناچیز دنیا گذرایی بیش نیست هم واپسین را هدف باورمندان گذاشته سرای ماندگار پروردگارا درست کن بدیهایم هم بپوش بزه هایم هم سراسر جانم را بگیر با نیکو جدا گشته هم رسوایم مکن زمان برپایی

خب اینا چه ربطی داشت به وضعیت و سوالات من؟! جز اسپم کار دیگری بلد هستید؟!
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12