دفترچه

نسخه‌ی کامل: خودکشی نکنم چیکار کنم؟!
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12
kourosh_iran نوشته: من با این حرف زیاد موافق نیستم. بخصوص درمورد رابطه جنسی و عاطفی با یک انسان دیگر.
اینا همش توجیه کسانی هست که میخوان بی بند و بار و بی مسئولیت و هرزه باشن و فقط از همه چیز و دیگران به نفع خودشون سوء استفاده کنن ولو تمام جامعه و همه چیز رو به فساد و گند بکشن.

منظور از این نصیحت اینه که نباید خنگ و چفت و چُل بازی در آورد نه اینکه هرزه باشیم و جامعه رو به گند بکشیم حالا اینکه این دوستم با همه سکس میکنه و به کسی رحم نمیکنه خب این تنها لذتش اینه حالا شاید از دیدگاه من و تو یک بیماری باشه ولی اون ترجیح میده اینجوری زندگیشو پیش ببره، انسان نباید ساده باشه که هر کی از راه برسه سر کونمون بزاره تفکر و تعقل شرط اول هر کاریه من هم منکر اینها نیستم
در یک کلام منظور اینه که خر نباشیم من یه زمانی خیلی احمق بودم چوب ساده‌گیمو زیاد خوردم مثلا خونه‌ای خریده بودم روی اعتماد و معامله بنگاه و شهود تمام امکانات خونه را مو به مو ذکر نکردیم گفتم حالا یارو که نمیاد سر چیزهای بی‌ارزش دبه کنه، ساده بودم میگفتم انشالا که مشکلی پیش نمیاد بعد موقعه تحویل منزل طرف 5 تا رادیات پکیج رو باز کرد و با خودش برد گفت اینها تو قولنامه ذکر نشده خب اینها کلی برای من ضرر شد. تو همون معامله موقعه سند بنام زدن طرف باید تسویه حساب قبوض را پرداخت شده می‌آورد اما گفت 100 تومن پول میزارم اگه بیشتر شد بهت میدم منم به بنگاهیه گفتم نمیشه آمدیم و بیشتر از اینها اومد حداقل باید 500 کنار بزاره بنگاهیه گفت نه میده خیالت راحت قسم الله و محمد و علی رو خورد اگه نداد بیا از من بگیر بعد که سر برج شد قبض‌های پرداختی 200 تومن شد رفتم محل کار اونی که ازش خونه رو خریدم گفت برو آقا من نمیشناسمت که من حسابی مادرش رو گاییدم فحش خوار و مادر تو محل کسب کشیدم بهش و زنگ زدم 110 آبروش رو کلی بردم اما آخرش برای من پول نشد و باز هم گول احساسات و خدا و پیغمبر را خوردم بعد به بنگاهیه که گفتم اون هم گفت ربطی به من نداره، البته من بیخیال ماجرا نیستم یروزی یه ضرری به هردو میرسونم دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره. هر چند که مبلغ 100 تومن توی این دوروزمونه پولی نیست ولی ما تحت آدم میسوزه.


نقل قول:جوونای این مملکت بقول شما دارن هر غلطی دلشون میخواد میکنن هر فسادی هر وقاحتی هر خلافی، بعد فقط انتظار دارن و همه تقصیرها رو میندازن گردن حکومت و اسلام. شما میگی بخوان کوه رو از جاش تکون میدن، من میگم اول خودشون رو تکون بدن یه زندگی معقول تر و اخلاقی تری برای شخص خودشون داشته باشن گند و فساد رو در جامعه منتشر نکنن.

من این حرفت رو تا حدی قبول دارم اما نمیشود تمام این کاسه کوزه را سر این بدبخت‌ها شکست، یکی از دوستان من با 30 سال سن و دارای دو مدرک فوق لیسانس بیکاره میگفت توی جراید دنباله کار بودم یه آگهی خوندم نوشته بود معلمی و تدریس کلاس‌های خصوصی بهمراه داشتن مدرک لیسانس ... آدرس گرفتم رفتم دیدم حدود 50 نفر نشستن یکی هم ایستاده اسامی اینها رو یادداشت میکنه و یکی یکی صدا میکنه از اینها میپرسید مدرکتون چیه؟ خیلی‌ها با مدرک دکترا و فوق دکترا بودن ، میگفت منی که با دو لیسانس رفته بودم خجالت کشیدم بگم مدرکم چیه تا اینکه به اینها گفتن باید برید توی منازل شخصی ، تدریس خصوصی بدین حقوق شما ماهی 280 تومن میباشد که تا من اینو شنیدم عصبانی شدم و بلند شدم داد زدم گفتم مردک خجالت بکش 280 تومن کرایه تاکسی ماهیانه من نمیشه که بخوام برم و بیام ما رو مسخره کردی؟! همان موقعه اونجا رو ترک کردم ، جالبیش اینجاست یکسری از این افرادی که اومده بودن همونجا موندن که استخدام بشن! استخدام شدن هم به اینگونه بود که از اینها چک 10 میلیونی برای ضمانت و کلی تعهد باید میدادن که یوقت میرن تدریس به زن و دختر مردم تجاوز نکنن. حالا تو بخوان حدیث مفصل را. اگر کار و درآمد خوب برای این جوونا بود یکی همین مهدی کُسخل نیست که بشینه تو خونه و گیم بازی کنه :e058: البته این پایان راه نیست انسان باید انقدر به این در و آن در بزنه تا گره کارش باز بشه.
m@hdi نوشته: حرفای من اندکی Justify میکنه کاری رو که من کردم ولی من هدفم انتقام از دنیا بود که نمادش شد اون دختر. اون دختر اگه شما رو سر کار گذاشت حداقل تحقیرتون نکرد ولی این دختر منو با رفتارهاش تحقیر کرد و یک بار در چت و همچنین در کافی شاپ تحقیرم کرد. (هرچند تو کافی شاپ هیشکی غیر از من و اون نبود!)
من کلا 20 ضربه چاقو بهش زدم تو گردن و پهلو و رون و سینه و شکم و دیگه یادم نمیاد که همه اینا بخیه خورد و خوب شد و لیزرش کرد اگه من دنبال انتقام گیری واقعی بودم به دنبال مرگش نبودم بلکه صورتشو خط خطی میکردم یا اسید پاشی میکردم که دیگه نتونه خودشو تو آیینه ببینه و شوهر گیرش بیاد ولی من وسیلم مرگ اون بود هدفم اعدام خودم بود و هدف هم همیشه وسیله رو توجیه میکنه حتی در مورد افرادی که میگن به این حرف اعتقادی ندارن.

من از زتدگی لذت نمیبرم و از بچگی لذتم بیشتر بازی های کامپیوتری بود و بعد از نوجوانی به مرور زمان تنها لذتم بازی های کامپیوتری شد. البته خواندن مطالب مفید علمی و فلسفی و مذهبی هم برای من جالبه همچنین اطلاعات عمومی ولی حقیقت اینه که کسی به جوانی که اطلاعات بالایی داشته باشه اهمیتی نمیده. توی دانشگاه هر موقع استادان بحث خارج از درس میکردن من متکلم وحده میشدم! یک بار انقدر خوب صحبت کردم که استاد گفت برای من دست بزنن! ولی توی جمع های داخل دانشگاه مثل جمع های خانوادگی و دوستان ملت همش حرفای چرت و پرت میزنن و اصولا جایی برای من توی هیچ جمعی نیست! وقتی پسر واقعا باسواد شما گیر نمیاری دختر باسواد پیدا کردنش غیر ممکنه و بخاطر همین من اصلا دنبال رابطه با جنس مخالف نمیرم و همین خودش خیلی از لذت های زندگی رو از من میگیره.

در کل اگه بخوام بگم لذت اصلیم توی 10 سال اخیر چی بوده باید بگم فقط بازی های کامپیوتری! برای اینکه بفهمید من دیگه از بازی های کامپیوتری در طول این 3 سال که از اون درگیری و بستری شدن من میگذره لذتی نمیبرم فقط بهتون آمار 5 سال اخیرمو میدم. در 2 سال قبل ار بستری من بیش از 40 بازی رو انجام دادم در حالی که درگیر دانشگاه بودم ولی در طول این 3 سال که کاملا وقتم آزاد بود کمتر از 10 بازی! که همین تعداد بازی هم واقعا برایم مثل گذشته لذت بخش نبود.

با توجه به جمیع جوانب من فقط آخرین راه حل را روبروی خودم میبینم یعنی خودکشی.

من به این تجربه رسیدم که تلافی بهترین راه برای تسویه حساب نیست اصلا به چه حقی احساس مالکیت روی دختره کردی؟ خودش عقل داره شعور داره و میتونه برای خودش تصمیم بگیره، بعد هم زیادی شلوغش کردی یه دوستی ساده بینتون بوده. دیگه اون دوران خشکی مقدسی تموم شده که دوست دختر رو فقط برای خودت بخوای دختر و پسر میتونن با چندین نفر چه دختر و چه پسر همزمان دوست باشن. تعهد و خیانت نکردن فقط در ازدواج صدق میکنه آنوقت هم اگر زن خیانت بکنه باز هم حق نداری سلاخی بکنی مملکت قانون داره و باید تابع قانون کشورت باشی و خسارتی که بهت وارد شده را مطالبه کنی و نه بیشتر. من فکر میکنم مشکلت با رفتن سر کار حل میشه کار باعث میشه که دنباله آدمای بی‌ارزش نری و برای خودت یک اعتباری توی بازار دست و پا کنی. تا کی میخوای بشینی تو خونه و گیم بازی کنی حتی اگر کار با درآمد کم هم برات جور بشه برو کار کن تا اینکه یه فرصت کاری بهتر جور بشه. همینطور که قبلا گفته بودم زندگی همش کون پاره‌گیه فکر نکن من و کوروش و mbk و بقیه داریم عشق و حال میکنیم من سرم رو تو کار گرم میکنم و از مطالعه لذت میبرم. اونها هم شیوه خواص خودشون رو دارن. احمقانه‌ترین راه همون خودکشیه
من خیلی فوتبال و شنا رو دوست دارم :e106: هر دو اینها بدن را ورزیده میکنه مثل پلنگ میشی فرض و سریع و بدن انعطاف پذیر حتی توی کار کردن سرعت عمل رو بالا میبره شاید باورت نشه من تو دوران نوجوانی دو سانس پشت سر هم سالن فوتبال کرایه کرده بودیم من بی‌امان بدون توقف تو این 3 ساعت مثل اسب میدویدم E415 خستگی ناپذیر بودم وحشی شده بودم اصلا هم مصدوم نمیشدم بدنم مثل آدامس انعطاف پذیر شده بود شنا هم میرفتم کل مساحت طولی استخر را زیر آبی میرفتم اما الان دیگه دوستان مثل قبل پایه نیستن ولی میخوام برنامه بچینم که ادامه بدم کون لق بقیه من نباید بخاطر اونها روحیه‌ام رو ببازم خودم باید به فکر خودم باشم. تو هم سعی کن یه برنامه برای خودت پیاده کنی تنبل نباش، با هر چی حال میکنی و روحیت رو خوب میکنه انجام بده.
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْیَكْتُبْ بَیْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلا یَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ یَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیَكْتُبْ وَلْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ یَكُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلا یَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِیرًا أَوْ كَبِیرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلا تَرْتَابُوا إِلا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِیرُونَهَا بَیْنَكُمْ فَلَیْسَ عَلَیْكُمْ جُنَاحٌ أَلا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَایَعْتُمْ وَلا یُضَارَّ كَاتِبٌ وَلا شَهِیدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَیُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ( 282 )"
"ای هرآن کسانی باور کردید گداری وام دهی می کنید به وامی سوی پایانگاهی شناسه گشته ای باز بنویسیدش هم تا برای می نویسد میانتان نویسنده ای به برابری هم نباشد خودداری می کند نویسنده که می نویسد جور چه آموزاندش خداوند باز بایست می نویسد هم بایست دست نوشته نشان می کند کسی برش درست سزاورست هم بایست بیم می دارد خداوند پروردگارش هم نباشد کوتاهی می کند ازش چیزیُ باز اگر بود کسی برش درست سزاوار نارس اندیشی یا سستی یا نباشد درخواست می دارد فرمان ببرد که دست نشان نوشته می کند باز بایست دست نوشته نشانه می کند سرپرستش به برابر هم می خواهید گواهی بگیرید دو گواهی از مرادنتان باز اگر نبوده هستند دو مردی باز مردی هم دو زنانی از کسی خوشنودید از گواهان که تاریک می ماند یکیشان باز بازگو می شود یکیشان دیگریُ هم نباشد خود داری می کند گواهان گداری چه فراخوانی شدند هم نباشد خسته می شوید که می نویسید کوچکی یا بزرگی سوی پایانگاهش آنتان سهم دهنده ترِ نزد خداوند هم پایدارتر برای گواه هم نزدیکتر که نباشد سختی می افتید جز که هست خرید فروشی آماده ای دست بدست می کنید میانتان باز نیست برتان رنجی که نباشد می نویسیدش هم گواه بگیرید گداری پیمان بستید هم نباشد آسیب می رسد نویسنده ای هم نباشد گواهی هم اگر انجام می دهید باز چونست ویرانکاری ها بهتان هم بیم بدارید خداوندُ هم می آموزدتان خداوند هم خداوند به هر چیزی خیلی داناییست 282"
Moshref نوشته: میگفتم انشالا که مشکلی پیش نمیاد بعد موقعه تحویل منزل طرف 5 تا رادیات پکیج رو باز کرد و با خودش برد گفت

"اگر خداوند بخواهد" "انشاء الله" گفتن بد نیست تنها پس از انجام بایسته واگذاریش به خداوند است اگر خداوند بخواهد بگوییم
برای تنبلی در نوشتن خودم هم گواهی گرفتن کسی خودم سختی هایی دچار شدم
خداوندا ما را که با تنبلی کارهای نابایسته کردیم در رنج مگذار هم درست برایمان ساز
m@hdi نوشته: در کل اگه بخوام بگم لذت اصلیم توی 10 سال اخیر چی بوده باید بگم فقط بازی های کامپیوتری! برای اینکه بفهمید من دیگه از بازی های کامپیوتری در طول این 3 سال که از اون درگیری و بستری شدن من میگذره لذتی نمیبرم فقط بهتون آمار 5 سال اخیرمو میدم. در 2 سال قبل ار بستری من بیش از 40 بازی رو انجام دادم در حالی که درگیر دانشگاه بودم ولی در طول این 3 سال که کاملا وقتم آزاد بود کمتر از 10 بازی! که همین تعداد بازی هم واقعا برایم مثل گذشته لذت بخش نبود.

با توجه به جمیع جوانب من فقط آخرین راه حل را روبروی خودم میبینم یعنی خودکشی.

و ریشه‌یِ اینکه از زندگی خوشی نمیبرید چیست؟
mbk نوشته: به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْیَكْتُبْ بَیْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلا یَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ یَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیَكْتُبْ وَلْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ یَكُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلا یَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِیرًا أَوْ كَبِیرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلا تَرْتَابُوا إِلا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِیرُونَهَا بَیْنَكُمْ فَلَیْسَ عَلَیْكُمْ جُنَاحٌ أَلا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَایَعْتُمْ وَلا یُضَارَّ كَاتِبٌ وَلا شَهِیدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَیُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ( 282 )"
"ای هرآن کسانی باور کردید گداری وام دهی می کنید به وامی سوی پایانگاهی شناسه گشته ای باز بنویسیدش هم تا برای می نویسد میانتان نویسنده ای به برابری هم نباشد خودداری می کند نویسنده که می نویسد جور چه آموزاندش خداوند باز بایست می نویسد هم بایست دست نوشته نشان می کند کسی برش درست سزاورست هم بایست بیم می دارد خداوند پروردگارش هم نباشد کوتاهی می کند ازش چیزیُ باز اگر بود کسی برش درست سزاوار نارس اندیشی یا سستی یا نباشد درخواست می دارد فرمان ببرد که دست نشان نوشته می کند باز بایست دست نوشته نشانه می کند سرپرستش به برابر هم می خواهید گواهی بگیرید دو گواهی از مرادنتان باز اگر نبوده هستند دو مردی باز مردی هم دو زنانی از کسی خوشنودید از گواهان که تاریک می ماند یکیشان باز بازگو می شود یکیشان دیگریُ هم نباشد خود داری می کند گواهان گداری چه فراخوانی شدند هم نباشد خسته می شوید که می نویسید کوچکی یا بزرگی سوی پایانگاهش آنتان سهم دهنده ترِ نزد خداوند هم پایدارتر برای گواه هم نزدیکتر که نباشد سختی می افتید جز که هست خرید فروشی آماده ای وام می دهیدشان میانتان باز نیست برتان رنجی که نباشد می نویسیدش هم گواه بگیرید گداری پیمان بستید هم نباشد آسیب می رسد نویسنده ای هم نباشد گواهی هم اگر انجام می دهید باز چونست ویرانکاری ها بهتان هم بیم بدارید خداوندُ هم می آموزدتان خداوند هم خداوند به هر چیزی خیلی داناییست 282"

"اگر خداوند بخواهد" "انشاء الله" گفتن بد نیست تنها پس از انجام بایسته واگذاریش به خداوند است اگر خداوند بخواهد بگوییم
برای تنبلی در نوشتن خودم هم گواهی گرفتن کسی خودم سختی هایی دچار شدم
خداوندا ما را که با تنبلی کارهای نابایسته کردیم در رنج مگذار هم درست برایمان ساز

این انشالا گفتنا برای اون زمانی بود که چسبیده بودیم به خرافات و جهل دیگه خبری از اینها نیست، تو میتونی اموالت رو بزاری تو خیابون و بگی انشالا کسی نمیبره. ببینم اون خدای بی‌مغزت به دادت میرسه یا نه. من موندم که تو میگی من نه شیعه نه سنی هستم پس قرآنی رو که محمد آورده، یعنی محمد رو قبول نداری؟
فکر کنم این آیه‌ای که آوردی روی این حرفت کار ساز نیست و برای وام و پول دستی گرفتن و اینهاست. E40d
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"( وإن طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فأصلحوا بینهما فإن بغت إحداهما على الأخرى فقاتلوا التی تبغی حتى تفیء إلى أمر الله فإن فاءت فأصلحوا بینهما بالعدل وأقسطوا إن الله یحب المقسطین ( 9 )"
"هم اگر دوگردنده گروه از باورمندان جنگ کشتن کردند باز سازش بسازید میانشان باز اگر سرکشی کرد یکیشان بر دیگری باز بکشید همانکه سرکشی می کند تاهنگامی شرمگین برگردد سوی دستور خداوند باز اگر شرمگین برگشت باز سازش بسازید میانشان به برابری هم سهم بدهید چون خداوند دوست می دارد سهم دهنده گشته ها 9"
Moshref نوشته: این انشالا گفتنا برای اون زمانی بود که چسبیده بودیم به خرافات و جهل دیگه خبری از اینها نیست، تو میتونی اموالت رو بزاری تو خیابون و بگی انشالا کسی نمیبره. ببینم اون خدای بی‌مغزت به دادت میرسه یا نه. من موندم که تو میگی من نه شیعه نه سنی هستم پس قرآنی رو که محمد آورده، یعنی محمد رو قبول نداری؟
فکر کنم این آیه‌ای که آوردی روی این حرفت کار ساز نیست و برای وام و پول دستی گرفتن و اینهاست
پاسخ بخش قرمز رنگ را بهت گفتم پس هم پیش از انجام بایسته بگوییم "ان شاء الله" خوب است
پاسخ بخش سبز رنگ را در نشانه یا آیهء بالایی گفتم دو گروه شدند اینها دارند می جنگند هر دو گروه را بایستی سازش برپا سازیم من کنون در برای نماز شستن وضو دست هم پا همانند قرآن دوپا را تا غوزک می شویم نه دست بمالم باز صیغه کردن همسری داشتن در کوتاه زمان هم در سخن خداوند آمده که برخی آن را ناروا دانستند اینگونه نیست محمد درود خداوند برش باد بنده ای از بندگان خداوند بود هم کوچ به دیگر سرا کرد نه که خداوند باشد خداوند بیامرزدش
در بخشی پایانی که پررنگش کردم پول دستی به عربی "قرض" وام می شود "دَین" به دیدم نسیه کاری می شود که پولش را زمان به زمان بدهیم پیوند دارد به خرید هم فروش چون پایین تر گفت "تجارة" هم گفته ریز هم درشت را بنویسیم کوتاهی نکنیم
پس دید بسته را کنار بگذارید باره ء آیین خداوند به من چه که نخواهید بپذیرید من خواستم کسی روی بسوی خداوند آورد پناه برش
Mehrbod نوشته: و ریشه‌یِ اینکه از زندگی خوشی نمیبرید چیست؟

فقط میدانم که دیگر مثل گذشته از گیم لذت نمیبرم. یک بار به سرم زد گفتم من قبل از اینکه بستری بشم لذت میبردم بعد از بستری شدن لذت نبردم پس مشکل از داروهاست که یک دفعه قطع کردم و دهنم سرویس شد و شب تا صبح خارش عصبی گرفتم و کلا 2 ساعت خوابیدم. بعد اومدم آروم آروم قطع کنم که وسطاش اعصابم هر روز خوردتر و خوردتر میشد بعد زدم شیشه شکستم بعد خانوادم فهمیدن دوز داروهام رو اوردم پایین دیگه خودشون رو خوردن داروهام نظارت کردن. به روانپزشک هم که میگم میگه فعلا نباید دوز داروهات رو بیاری پایین. خب! این فعلا کی تموم میشه؟! هیچوقت! چرا؟! چون منفعت روانپزشک تو اینه که من هر ماه بیام پیشش.

در هر صورت نمیدونم چرا دیگه لذت نمیبرم. روانپزشکا هم جوابی ندارن.
m@hdi نوشته: فقط میدانم که دیگر مثل گذشته از گیم لذت نمیبرم. یک بار به سرم زد گفتم من قبل از اینکه بستری بشم لذت میبردم بعد از بستری شدن لذت نبردم پس مشکل از داروهاست که یک دفعه قطع کردم و دهنم سرویس شد و شب تا صبح خارش عصبی گرفتم و کلا 2 ساعت خوابیدم. بعد اومدم آروم آروم قطع کنم که وسطاش اعصابم هر روز خوردتر و خوردتر میشد بعد زدم شیشه شکستم بعد خانوادم فهمیدن دوز داروهام رو اوردم پایین دیگه خودشون رو خوردن داروهام نظارت کردن. به روانپزشک هم که میگم میگه فعلا نباید دوز داروهات رو بیاری پایین. خب! این فعلا کی تموم میشه؟! هیچوقت! چرا؟! چون منفعت روانپزشک تو اینه که من هر ماه بیام پیشش.

در هر صورت نمیدونم چرا دیگه لذت نمیبرم. روانپزشکا هم جوابی ندارن.

بجز خوشی نبردن, چه چیزهایی برای شما دردآور اند؟
Mehrbod نوشته: بجز خوشی نبردن, چه چیزهایی برای شما دردآور اند؟

بی مصرفی، بی هدفی، عدم توانایی در گذراندن زمان.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12