asmani نوشته: واضح است که اگر من قدیر را به صورت "هر آنچه بزغاله نباشد، قدیر است" تعریف کنم، مشکل این سوال حل خواهد شد
این مثالتان هم ایراد دارد چون نمیتواند مشکل سئوال مذکور را حل کند .
توجه کنید :
آیا قدیر میتواند سنگی بسازد که خودش نتواند بلند کند ؟
تعریف فوق را درسئوال بالا قرار میدهیم :
آیا هر آنچه بزغاله نباشد میتواند سنگی بسازد که خودش نتواند بلند کند ؟
موجود x را بصورت زیر تعریف میکنم :
x بزغاله نیست و میتواند هر سنگی را بلند کند.
این تعریف را در سئوال بالا قرار میدهم :
آیا x (= موجودی که بزغاله نیست و
میتواند هر سنگی را بلند کند) میتواند سنگی بسازد
که نتواند بلندش کند ؟
عباراتی که با حروف ضخیم مشخص کرده ام با هم متناقض هستند.پس مثال شما مشکل سئوال مذکور را حل نمیکند !
asmani نوشته: اما این پاسخ پارادوکس سنگ نخواهد بود، باید نشان دهم که این تعریف در مورد خدای یکتا، قابل پذیرش است.
همانطور که عرض کردم این تاپیک
مختص پارادوکس سنگ است .
کسی که میخواهد مشکل این پارادوکس را حل کند ، میخواهد
مشکل این پارادوکس را حل کند نه مشکلات دیگر را !
من نشان دادم که با تعریفی که عرضه شد این پارادوکس نه تنها مشکلی برای قدیر بودن (با تعریف یاد شده) نیست بلکه خودش متناقض و بی معنی خواهد شد.
حالا کسی که با استدلال من در خصوص پارادوکس سنگ مشکل دارد باید نقاط ضعف آنرا نشان دهد نه اینکه به مشکلات
دیگری که این تعریف برای قدیر بودن ایجاد میکند اشاره کند .(این نمونه ای از مغالطه بیربطی و انحراف از موضوع است)
آن مشکلات به جای خود هستند اما بحث در مورد آنها در این تاپیک لزومی ندارد و جز اینکه خوانندگان احتمالی این تاپیک را در مورد خود این پارادوکس سردرگم کند حاصلی نخواهد داشت.
قرار نیست ما همه مشکلات را در یک تاپیک به بحث بگذاریم.میتوانیم در مورد آن مشکلی که مد نظر شماست در تاپیک دیگری بحث کنیم.اما اگر اصرار دارید که در همین تاپیک در مورد موضوعات بی ربط به خود پارادوکس بحث کنید من از ادامه دادن آن بحث معذورم.
======
ضمناً من از مدیران این تالار هم تعجب میکنم که چرا به درهم و برهم شدن موضوعات توجهی نشان نمیدهند !
احترام گذاشتن به خوانندگان احتمالی ایجاب میکند که در تالارهای گفتگو از بیراهه رفتن تاپیکها جلوگیری شود و پستهای نامربوط به بحث حذف شوند یا برایشان تاپیکهای مجزا ایجاد گردد.
کسی که تازه این تاپیک را میبیند و میخواهد درباره آن به نتیجه ای برسد وقتی با انبوه مباحث درهم و برهم و بیربط مواجه شود چطور میتواند حوصله کند و به خواندن ادامه دهد ؟
نقل قول:تعریف کار منطقاً ممکن: کاری که منطقاً محال نباشد
اینکه اصلاً تعریف نیست .... فقط یک متضاد را به جای واژه ممکن گذاشته اید و جمله را منفی کرده اید !
نقل قول:تعریف کار منطقاً ممکن: فرض انجام شدنش منجر به تناقض نشود
این تعریف بهتری است و من در ادامه از آن استفاده کرده ام.
نقل قول:تعریف کار منطقاً ممکن: موجودی را بتوان تصور کرد که بتواند این کار را انجام دهد و فرض وجود او منطقاً محال نباشد.
این تعریف دوری است. یعنی در انتهایش از چیزی که باید تعریف شود استفاده شده !
همانطور که قبلاً هم اشاره کردم شما تصور میکنید که منطقاً ممکن بودن یک کار به فاعل آن بستگی ندارد در صورتیکه همیشه چنین نیست. انجام دادن فعل (= کار) فاعل لازم دارد و اگر انجام آن فعل با تعریف فاعل در تناقض باشد آنگاه هر جمله یا عبارتی که آن فعل را به آن فاعل نسبت دهد متناقض خواهد بود.
نقل قول:مثلاً نشستن یک کار منطقاً ممکن است، اگر منطقاً محال بود، من و شما نمیتوانستیم بنشینیم.
اینکه من و شما میتوانیم بنشینیم نشان نمیدهد که نشستن در همه موارد منطقاً ممکن است !
من یکی از تعریفهای شما را میگیرم و نشان میدهم که "نشستن" میتواند منطقاً ممکن نباشد .
تعریف -
کار منطقاً ممکن کاری است که فرض انجام شدنش منجر به تناقض نشود.
موجود x را بدین صورت تعریف میکنیم :
x موجودی است که کاملاً شبیه انسان اما عمل نشستن برایش منطقاً ممکن نیست .
حالا جمله زیر را در نظر بگیرید :
x روی صندلی نشسته است.
ملاحظه میکنید که این جمله متناقض است زیرا مطابق تعریف شما فرض گرفته که x میتواند فعل نشستن را انجام دهد.
اشکال پارادوکس سنگ هم دقیقاً همین است زیرا فرض میگیرد که کار منطقاً ممکنی هست (بلند کردن یک سنگ) که خدا (که هر کار منطقاً ممکنی را میتواند انجام دهد) نمیتواند انجام دهد.
================================
اما به شما قول داده بودم که کار منطقاً ممکن را تعریف کنم :
کار منطقاً ممکن کاری است که گزاره یا عبارتی که آنرا بیان میکند فاقد تناقض باشد .
حالا با این تعریف میرویم سراغ عبارت کذایی :
سنگی که خدا نمیتواند بلند کند .
این عبارت دارد نتوانستن بلند کردن را به موجودی نسبت میدهد که
بنا به تعریف میتواند هر جسمی را بلند کند پس یک عبارت
حاوی تناقض است.
یعنی دارد یک کار
منطقاً ناممکن را توصیف میکند.
اما نتوانستن انجام دادن کار منطقاً ناممکن معضلی برای قدیر بودن (با تعریفی که من عرصه کردم) نیست.
بنابراین پارادوکس سنگ نه تنها مشکلی برای مفهوم قدرت مطلق (بنا به تعریفی که عرضه کردم) ایجاد نمیکند بلکه (با استفاده از آن تعریف) خودش متناقض است و وضعیتی از امور را که قابل تحقق در عالم واقع باشد توصیف نمیکند (به عبارت ساده تر بی معنی است).