دفترچه

نسخه‌ی کامل: بررسی حکومت رضا پهلوی به نقل از اسناد
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11
با درود
((این جستار را در تالاری دیگر بنده و یک محقق دیگر در حال تکمیل هستیم که البته کاربران ان تالار نیز در این راستا مطالبی را می افزایند و چون هدف یک کار فرهنگی در جهت افزایش دانایی دوستان هست بهتر دیدم در این تالار نیز این جستار را بگنجانم تا هم دوستان بهره جویند از مطالب و هم اگر کسی پژوهشی دانشیک و یا اسنادی در این مورد دارد در این جستار بگنجاند تا ما هم بهره بریم و بر دانش خود بیفزاییم))
اضهار نطرها راجب حکومت رضا خان همواره الوده به جبهه گیری های حزبی یا دینی بوده و برای دانستن واقعیات رخ داده محققی می طلبد دانا و عادل
در زیر نظر یک محقق خارج از این جبهه گیری ها را در مورد حکومت رضا شاه می اورم و سپس برسی میکنیم با اسناد و مدارک تا مشخص شود که وی دیدگاهش تا چه میزان درست بوده و جزییات حکومت رضا خان و وقایع به چه صورت از اسناد قابل استدلال است
نظر ارتور کنته راجب موضوع به نقل از کتاب جنایت و مکافات شجاع الدین شفا(یک جلدی) صفحه647):
منطقه پهناور میان دریای خزر و اقیانوس هندکه ایران نام دارداز دهها سال پیش صحنه رقابت قول اسای اینگلیسها و روسها بوده تا به جایی که در سال1919 از سوی ایران با لندن قراردادی بسته شد که به موجب ان اختیار امور اداراتی و ارتش ایران به اینگلیس واگذار شد.در 1921 ارتش سرخ روسیه حق دخالت قانونی در ایران را بدست اورد.وقتی که رضا شاه زمام امور را در دست گرفت ایران عملا مستعمره ای بود که نیمی از ان در دست لندن و نیمی در دست مسکو بود با اینهمه وی با اراده اهنین که وجه مشخص او بود کمر به نجات کشور بست.ارتش ملی بوجود اورد نظام وظیفه اجباری و عمومی مقرر داشت حقوق غیر قانونی اشغالگران اینگلیسی و روسی را ملغی ساخت و توانست به ملت خود احساس ارامش و هویت واقعی دهد و انها را از عقده های حقارت دیرنه رهایی بخشد.وی از امیختگی طبغات مختلف اجتماعی از جمله اشراف و مالکان و روشنفکران و...ملتی یک پارچه ساخت و برای تعجیل این واقعیت نام سنتی پرس یا پرشیا را به نام تاریخی و کهن ایران که نشان گر وحدت جغرافیایی بود تغییر داد و همچنین نام خانوادگی خود را به پهلوی که ریشه تاریخی دارد تحول بخشید.او نیز همانند اتاتورک که در ترکیه به نوسازی کشور خود و رهبری جامعه از دوران قرون وسطی به جهان مدرن همت گماشته بود عمل کرد و از جمله کوششهایی که انجام داد مبارزه با طبقه اخوند واپسگرا بود هرچند که قاطعیت اتاتورک را در این امر نشان نداد

در ادامه وقایع رخ داده در حکومت رضا خان را به روایت اسناد برسی میکنیم

گفتار اول
جمهوری یا شاهنشاهی رضا شاه متمایل به کدام بود؟
در اواخر سال 1301 هجری در گرماگرم کشاکش سیاسی که تغییر سلسله قاجار به پهلوی به دنبال اورد رضا خان سپه سالار به صلاح عده ای از نمایندگان مجلس و مشاوران خود تغییر رژیم ایران را از سلطنت به جمهوری مظرح کرد و این موضوع جنجال فراوانی را در مجلس و مطبوعات و غیره بهمراه داشتدر ان هنگام بزرگترین مراجع شیعه سید ابوالحسن موسوی اصفهانی محمد حسن غروی نا یینی و عبدالکریم حائری در نجف و قم بودند که در تاریخ 16 فروردین 1302 تلگرام زیر را در مورد پیشنهاد رضا خان مبنی بر جمهوریت ایران به شرح ذیل مخابره کردند:
((بسم الله الرحمان الرحیم
جنابان مستطاب حجج اسلام و طبقات اعیانو تجار و اصناف و قاطبه ملت ایران داعت تاییداتهم.چون اخیرا اضهاراتی درباره تشکیل جمهوریت شده بود که مرضی عمومی نبود و با مقتضیات این مملکت مناسبت نداشت لهذا نقض عنوان جمهوریت و القا اضهارات مذکور و اعلان انرا به تمام بلاد خواستاریم))(توضیح المسایل شجاع الدین شفا صفحات 125 تا 126)

بخوانیم در این باره نظر حسن مدرس را در مجلس به نقل از گفتگو حسن حلاج مدیر روزنامه حلاج با ایت الله مدرس مذکور در کتاب تاریخ تحولات سیاسی ایران در قرن معاصر:
نویسنده در همان روز با مرحوم مدرس ملاقات داشتم و در باره جمهوریت از او پرسش کردم ان مرحوم گفتند من با جمهوریت در ایران مخالفم ولی با سلطنت هر ادم لایقی موافقم زیرا علاوه بر اینکه اصول جمهوریت با طریقه جعفری(شیعه) مخالف است ملت نیز دچار دسته بندی برای انتخابات ریس جمهور نمی شود.

مخبر السلطنه هدایت در کتاب خاطرات و خطرات در این باره می نویسد:
مرامی که مورد توجه دسته ای در مرکز ولایات است که می باید بحث ان بالاخره به مجلس کشیده شود ولی مدرس سعی میکند که اکثریت با مخالفین جمهوریت باشد لذا از گذاشتن اعتبار نامه موافقین جمهوریت در مجلس خودداری میکند.

در این باره رضا شاه در خاطرات سفر خوزستان می نویسد:
تلگرافی به من رسید که با عقیده من راجب تغییر مملکت به جمهوری علما مخالفت کرده بودندو جمهوری را مخالف مصالح مملکت دیده بودند

مجلس در زمان سپه سالاری رضاخان طرحی برای الغای سلطنت دو هزار ساله پیشنهاد کرد. مجله ایرانشهر دیدگاه اکثریت مجلس را در سر مقاله ای با عنوان (جمهوری خواهی و انقلاب اجتماعی) چنین خلاصه می کند:

"امروزه اغلب ممالک اروپا حتی روسیه بزرگ نیز جمهوری شده است. تردیدی نیست که در این دوران جدید شکل جمهوری حکومت، بهترین نظام حکومتی می باشد. هرچند تردیدی نسبت به شایستگیهای جمهوری خواهی نداریم ولی باید بپذیریم که جمهوری خواهی به خودی خود هدف نیست، بلکه وسیله ای است برای یک هدف بالاتر = نابودی سلطنت و استبداد روحانی به خاطر هدایت توده ها به یک انقلاب اجتماعی. اکنون درست موقع براندازی قدرت پادشاهی است. موقعی که این کار را انجام دادیم، می توانیم توجه مان را به قدرت ارتجاعی تر روحانیت مزاحم و بی ثمر معطوف سازیم." (کاظم زاده، جمهوریت و انقلاب اجتماعی، مجله ایرانشهر، بهمن 1303، ص 257-258)

نمایندگان محافظه کار از ترس چنین تهاجمی و با مشاهده از میان رفتن سلطنت به دنبال الغای خلافت در ترکیه آن روز، به توده های عوام متوسل شدند. هنگامی که مدرس اعلام کرد که حمله به پادشاهی حمله به شریعت مقدس است، بزرگان اصناف در بازار تهران اعتصاب عمومی به راه انداختند و از مسجدشاه تا ساختمان محل راهپیمایی کردند. معترضان یک شعار اصلی سر می دادند: ما دین نبی خواهیم، جمهوری نمیخواهیم، ما مردم قرآنیم، جمهوری نمیخواهیم.
در واکنش به این تظاهرات، احزاب تجدد و سوسیالیست نیز با پشتیبانی شورای متحده، در طرف دیگر ساختمان مجلس تظاهرات کردند.
رضاخان با توجه به نابرابری میان دو دسته تظاهر کننده و خطر آشوب عمومی بلافاصله تسلیم شد. وی پس از گفتگو در پشت درهای بسته از اکثریت مجلس خواست تا لایحه را رد کنند. حدود دویست تظاهر کننده دستگیر شده را آزاد و اعلام کرد که برای زیارت حرم مطهر حضرت معصومه به قم خواهد رفت. اقلیت مجلس نیز در همان زمان قول دادند که از احمدشاه و سلطنت قاجار دفاع نکنند.
پیامدهای این آشتی به زودی آشکار شد. از یک سو، رضاخان آشکارا پذیرفت که اندیشه جمهوری خواهی موجد آشوب اجتماعی است، 9 نفر از فعالان کمونیست - همگی ارمنی - را دستگیر و اعلام کرد که نهاد پادشاهی مشروطه بهترین مانع در برابر بلشویسم بود.
از سوی دیگر، نمایندگان محافظه کار شایع کردند که دربار قاجار پنهانی با شیخ خزعل علیه دولت مرکزی وارد مذاکره شده است. علما نیز تصویری از احمدشاه را منتشر کردند که در آن وی با کلاه حصیری اروپایی و همراه با گروهی از زنان فرانسوی در پاریس دیده می شد. بزرگان اصناف تبریز هم به تشویق فرمانده نظامی محل در بازار دست به اعتصاب زدند و ضمن ارسال تلگرافی اعلام کردند که اگر مجلس رضا پهلوی را جانشین احمدشاه نکند، آذربایجان را از ایران جدا خواهند کرد.

منبع: یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص 166-167

رضا خان سپه سالار با با علمای تبعید شده از عراق که در تدارک بازگشت بودند در روز 6 فروردین 1303 با حائری و نایینی و اصفهانی دیدار کردند و پس از مذاکره درباره جمهوری خواهی علما تلگرامی در تاریخ12 فروردین 1303 با مضمون عدم مناسبت جمهوریت با مقتضیات این مملکت و نارضایتی عام الغای ان را اعلام نمودند.علما از ان روی با جمهوری خواهی مخالفت کردند که این امر حکومت عیر مذهبی ترکیه را تداعی می کرد.در همان روز رضا خان چنین می گوید:زمانی که برای تودیع اقایان حجج اسلام و علمای اعلام به حضرت معصومه مشرف شدم با مقام له درباره پیشامد کنونی تبادل افکار نمودم و بالخره چنین مقتضی دانستم که به عموم الناس توصیه کنم که عنوان جمهوری را موقوف(فراموش)نمایند(دیده ها و شنیده ها خاطرات میرزا ابوالقاسم خان کمالزاده ص 186 تا189)

علما از ان رو با جمهوری خواهی مخالفت میکردندکه این امر حکومت غیر مذهبی ترکیه را تداعی می کرد(سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ پژوهش دانشگاه کمبریج ص 280)

علما از پیامد جمهوریت که یک نظام سکولار و لایک بود هراس داشتند مخالفت مدرس نیز از ان رو بود که ان را محلی می دانست که رضا شاه برای پادشاهی و برقراری حکومت از ان استفاده کند(دولت و جامعه همایون کارتوزیان ص 384)

پس از شکست طرح جمهوری خواهی و بدنبال واگذاری حکومت به رضا خان در جلسه 9 ابان 1304 مجلس شورای ملی از 85 نفر حاضر 80 نفر به انقراض قاجار رای دادندکه نمایندگان روحانی مجلس نیز از ان بودند.تنها مدرس در جلسه رسمی مجلس گفت(( صد هزار رای هم بدهید خلاف قانون اساسی است)).پس از ان تلگرافهاتبریک از سوی علما و حوضه هااز رضاخان حمایت کردند و هم مراجع بزرگ شیعه و هم سنی(نایینی و حائری و کاشانی واصفهانی عراقی و خراسانی و محمد مردوخ و...) پیام تبریک برای وی فرستادند(علما و رزیم رضا شاه بصیرت منش ص 211 تا 217)

"اندیشه جمهوری احتمالا در حین گفتگوهای رضاخان با احمدشاه -برای رئیس الوزرا شدن- در ذهن او قوت یافت. نه تنها بیهودگی و بزدلی احمدشاه و نیز بی تفاوتی او نسبت به سرنوشت کشور را به چشم دید، بلکه شاهد توطئه و دوز کلک شاه بر ضد خودش هم بود ... رضاخان در روز 3 اسفند با جمع بزرگی از نمایندگان تازه انتخاب شده دیدار کرد و برنامه قانونگذاری دوره چهارم مجلس را به شرح زیر با آنها در میان گذاشت:
اعطای امتیاز نفت به شرکت نفت سینکلر(شرکتی آمریکایی که شرایط عادلانه ای نسبت به قرارداد انگلیسی ها پیشنهاد کرده بود)، لایحه خدمت نظام وظیفه، الغای القاب و وضع قانون برای انتخاب نام خانوادگی توسط همه ایرانیان، مالیات بستن بر قند و چای برای تامین هزینه راه آهن پیشنهادی ایران و از همه مهمتر تغییر قانون اساسی و جمهوری کردن ایران. رضاخان بسیار شایق بود که اصلاح قانون اساسی پیش از فرا رسیدن سال نو انجام پذیرد. فکر کرده بود به عنوان نامزد ریاست جمهوری خود او، و نه شاه یا نایب السلطنه، در مراسم سنتی نوروز برای رجال و مقامات دولتی حضور می یابد و فورا از شناسایی همگانی بهره می گیرد.

مدرس می دانست که موضوع تشکیل جمهوری اگر به رای گذاشته شود، اکثریت جمهوری خواه غلبه می کند. یگانه راه چاره آن بود که اخذ رای حتی الامکان به تاخیر افتد، به امید آنکه اتفاق نظر اکثریت از بین برود و در افکار عمومی خارج مجلس تغییری رخ بدهد. پس در اواخر ماه بهمن، به بهانه تقلب در آراء و بی نظمی در انتخابات حوزه ها، تصویب اعتبارنامه نمایندگان جدید را به تعویق انداخت.
مجلس از 11 تا 20 فروردین تعطیل بود ولی جنبش جمهوری خواهی دیگر از هم پاشیده بود. ضربه نهایی از ترکیه آمد که حکم کرد دستگاه خلافت برچیده شده است. جامعه شیعه هیچ وقت خلیفه را پیشوای روحانی خود نشمرد، ولی از میان بردن این مقام ضربه ای به مذهب بود و همه آن را نتیجه همایند برقراری جمهوری و جدایی دین و سیاست دانستند. علمای اعلام ایران موافق جمهوری نبودند ولی تا آن موقع ساکت نشسته بودند. با جریانات ترکیه، جمهوری خواهی همسنگ بی دینی گردید و مخالفت آنها به خصومت علنی تبدیل شد.
رضاخان دریافت که نبرد جمهوری را باخته است. برای جلوگیری از آبروریزی بیشتر در 12 فروردین اعلامیه ای بیرون داد:

*اولیای دولت هیچ وقت نباید با افکار عامه ضدیت و مخالفت نمایند ... و نظر به اینکه در این موقع افکار عامه مشتت و اذهان مشوب گردیده ... لهذا در موقعی که برای تودیع آقایان حجج اسلام و علمای اعلام به حضرت معصومه (ع) مشرف شده بودم با معظم لهم در باب پیش آمد کنونی تبادل افکار نموده و بالاخره چنین مقتضی دانستیم که به عموم ناس توضیح نماییم، عنوان جمهوری را موقوف سازند ... این است که به تمام وطن خواهان و عاشقان آن منظور مقدس نصیحت می کنم که از تقاضای جمهوری صرفنظر کرده و برای نیل به مقصد عالی که در آن متفق هستیم با من توحید مساعی نمایند.*

این اولین شکست رضاخان در صحنه سیاسی بود و درس تلخی از آن آموخت. اگر روحانیون در موضوعی که فکر می کنند به مصلحت آنها نیست با هم همدست شوند، می توانند توده مردم را با خود همراه سازند و نیروی آنها توانکاه است. این تجربه در تصمیمهای بعدی او برای سرکوب قدرت روحانیون بسیار موثر بود."


منبع: سیروس غنی، ایران-برآمدن رضاخان ، ص 335 - 336

خوانیم گفته های مصدق را در مجلس پنجم پس از انکه پیشنهاد جمهوریت رضا شاه ملغی شد و تغییر شاهنشاهی از قاجاریه به پهلوی در مجلس در شرف تصویب بود (گزیده ای از سخنرانی و جملات مصدق در مجلس پنجم)
بنده نسبت به ایشان(رضا پهلوی) ارادت دارم.خدمات ایشان را همه میدانند.گفتیم خانواده قاجاریه بد است.بسیار خوب هیچ کس منکر نیست و باید تغییر کند.امروز کاندیدای مسلم ما شخص وزیر الوزا(رضا خان) است ایشان سلطنت را اشغال میکند ایا کسی امروز در قرن 20 میتواند بگوید مملکتی که مشروطه است پادشاهش هم مسول هست.
اگر بگوییم پادشاه ریس الوزا نیز هست که این ارتجاع و استبداد می شود و اگر گفتیم که ایشان پادشاه و مسوول نیستند به مملکت خیانت کردیم زیرا ایشان موثر است در مقامشان در مملکت مشروطه وزیرالوزا مهم است نه شاه.
بنده را اگر تکه تکه کنندزیر بار این حرف نمی روم که یک شخص هم پادشاه باشد و هم ریس الوزرا ما قانون اساسی داریم ما مشروطه داریم ما شاه غیر مسوول داریم که بموجب اصل 45 از مسوولیت مبرا است.
اگر ایشان شاه بشود بدون مسوولیت به مملکت خیانت کردیم زیرا ایشان یک شخص محترم و یک وجود موثری است که امروز برای ما امنیت و ارامش اورده و این شکل و نظم را به مملکت داده
برود و بی اثر شود؟
بعد از انکه ایشان شاه و غیر مسوول شد ان وزیر الوزاریی که مثل ایشان بتواند کار کند و خدمت کند چه کسی است؟
من در این مملکت همچین کسی را سراغ ندارم.
تغییر قانون اساسی را مخالف مصالح مملکت میدانم اگر قانون اساسی متزلزل شد مملکت ممکن است به خرابی بیفتد اینگونه تغییر قانون اساسی سابقه می شود که قانون را سست و متزلزل می کند
در انتها مصدق از مجلس بیرون میرود تا در تغییر قانون اساسی نقشی نداشته باشد
(جمع اوری اسناد توسط امیر حسین خنجی بر گرفته از سایت شخصی ایشان ایران تاریخ)

تلاش رضاخان در سال های 3-1302 برای استقرار نظام جمهوری می توانست موفقیت آمیز باشد به شرط آنکه مدرس با بی باکی و با حرارت تمام به مخالفت با آن بر نمی خاست و یکی دو رویداد معجزه آسا هم اتفاق نمی افتاد. اما پیش از شکست کامل تلاشهای جمهوری خواهانه، موتمن الملک نماینده منفرد و رئیس مجلس آشکارا رضاخان را نکوهش و ملامت کرد. رضاخان از مقام نخست وزیری استعفا داد و به خانه اش در شرق تهران رفت، اما وقتی فرماندهان ارتش طی تظاهرات و اجتماعات حالتی تهدید آمیز به خود گرفتند، گروه بزرگی از سیاستمداران و نمایندگان مردم(از جمله مصدق) رضاخان را با کبکبه و دبدبه تمام به تهران و به ست سابقش بازگردانیدند ... در زمان ارایه لایحه خلع قاجار از سلطنت و ایجاد سلسله پهلوی، مصدق طولانی ترین و مستدل ترین سخنرانی را انجام داد. وی به بر شمردن اقدامات رضاخان در زمینه تامین امنیت و ثبات کشور می پردازد. او می گوید وجود سردار سپه در مقام نخست وزیری برای کشور سودمند است و او از نخست وزیری رضاخان حمایت می کند. اما اگر شاه شود چون به موجب قانون اساسی مسئولیتی نخواهد داشت استفاده ای که مملکت حالا از او می کند دیگر نخواهد بود. بنابراین اگر شاه بشود به صورت یک رئیس دولت بی قدرت درخواهد آمد و در آن صورت مثل این است که دست های کشور را از پیکرش جدا کرده باشند. اما اگر هدف آن است که رضاخان به یک شاه دیکتاتور تبدیل شود: اگر سرم را ببرند و اندام های بدنم را قطعه قطعه از هم جدا سازند، هرگز با چنان امری موافقت نخواهم کرد. بعد از بیست سال خون ریزی در راه آزادی و دموکراسی، آیا شما قبول می کنید که یک نفر هم شاه باشد هم نخست وزیر و هم فرمانروا؟ اگر نظر و قصد آقایان این است، این ارتجاع صرف است، استبداد خالص است و چنین نظامی حتی در زنگبار هم وجود ندارد."

همایون کاتوزیان، مصدق و نبرد قدرت، ص 65-66

در بین علما سید ابوالقاسم کاشانی از استقرار دودمان پهلوی حمایت می کرد(مصدق و نبرد قدرت-کارتوزیان ص 67)

او به نفع سلطنت رضا شاه رای داد و در اوایل سلطنت نیز در مراسم اعیادحضور می یافت و در بسیاری از موارد سعی می کرد با مکاتبه و توصیه به ریس الوزا و سایر مسوولان رژیم از حقوق ملت دفاع کند و سعی داشت از طریق مجلس بر روند امور تاثیر گذارد.رویه ایت الله کاشانی پس از چندی به مخالفت تبدیل شد(بصیرت منش -علما و رژیم شاه ص 524)

بخوانیم خطبه امام جمعه تهران در مجلس تاجگذاری رضا شاه را در 5 اردیبهشت 1305:
منت خدای را که تاج کنونی را افسر سری کرد که به نیروی فعل و درایت و الطاف ربانیت مقام سلطنت ایران را احراز فرموده از حضرت احدیت تمنا داریم که بیش از پیش در حفظ اساس دیانت و مقام روحانیت توجه فرموده که موجب تشکر عموم ایرانیان و بقای سلطنت در ان دودمان خواهد بود(تاریخ اجتماعی و سیاسی و نظامی واقتصادی ایران رضا شاه کبیر-گرامی -ص143)

دیدیم که رضا شاه متمایل به جمهوریت بود و روحانیت که قالب مجلس و پرطرفدار و با نفوذ در توده های مردم بودند با این حرکت مخالفت و کوشش در به تخت نشاندن رضا شاه داشتند.حال ایا پذیرفتن مقام سلطنت از سوی رضا پهلوی ایا کاری درست بود؟
می خوانیم در این باره نظر یک محقق را راجب اوضاع انزمان که هرچند مختصر است ولی دورنمای ان روزگار را بتصویر کشیده:
شکست انقلاب مشروطه بدلیل دیکتاتوری رضا شاه نبود بلکه دیکتاتوری رضا شاه به علت شکست انقلاب مشروطه بود. مشروطه در همان اوج پیروزی خود در مجلس دوم شکست خورد.در سال 1299 که رضا خان سپه سالار در صحنه حاضر شد 12 سال از مجلس دوم می گذشت در این فاصله حکومت مرکزی از حرکت باز ایستاد بود.حکومت خودمختار اذربایجان و گیلان اعلام شده بود و خانهای عشایر بر کردستان و فارس و خوزستان و بلوچستان تسلط یافته بودند.اینگلیسها در پی جدا کردن اندامهای سالم ایران از پیکر پاره پاره ای مملکت بودند.احمد شاه جواهراتش را بسته بود و اماده سفر به اروپا و فرار بود.چیزی از انقلاب مشروطه نمانده بود که نیروهای فرصت طلب و واپسگرا و بیگانه پرست باقی گذاشته باشند(نگاه از بیرون-داریوش همایون-ص203)


گفتار دوم

برسی کودتای 3 اسفند 99:

هنوز چگونگی این کودتا برای محققان در ابهام است که البته چند تنی نظره هایی دارند ولی کافی نیست .ما در اینجا به ذکر برخی از اسناد منتشره که اصالت دارند و زایده استدلال محققان(که برخی با توهم به این موضوع داستانپردازی کردند) نیست می پردازیم تا شاید برخی از ابهامات را رفع کنیم و البته دانستن وقایع بلافاصله پیش از 1299 ناچارا باید بیان شود تا درکی از اوضاع و احوال انزمان و واقعیت انجام شده برای مخاطب از ان روزگار تصور شود
متاسفانه ابهامهای سیاسی این ماجرا با ابهامات تاریخی ان ابهام در این موضوع را دو چندان کرده با اینکه طبق قانون اسناد محرمانه اینگیس بعد از مدت 30 سال برای محققین رونمایی می شود ولی بار
دایره المعارف بریتانیکا چاپ 1998 در این باره می نویسد:
بر خلاف ایالات متحده امریکا و اتحاد شوروی پیشین سازمانهای اطلاعاتی بریتانیا بخش
عمده ای تاریخ سازمان خویش را با بالاترین میزان پنهانکاری مورد محافظت قرار می دهند

اما اوضاع کمی قبل 1299 برای ایران و ایرانی چگونه می گذشت.؟

کار ستمکاری در تمام مملکت بخصوص در نقاطی که حکومت ایالتی هست شدیدتر از دوره استبدادی شده و مردم ناچار به قوای اجنبی متوسل شده اند که سیاست اجنبی نیز همین است(دولت ابادی-حیات یحیی-جلد 3ص262)

سازمانها و دوایر دولتی بقدری خراب است که براستی نبود شان از بودنشان برای اسایش مردم بهتر است.ریس تازه دولت هم مجبور شده بگوید اطاعت چون هر کار محتاج است به پول و پول را بانک شاهی باید به دولت بدهد و البته با اجازه سفارت اینگلیس(دولت ابادی -حیات یحیی ص 263 جلد 3)

شاه جوان بی علاقه به مملکت بود چنان که می گوید(دیدم که مردم ما با پدرم چه کردند.پس باید تحصیل مال کرد و تا ممکن شد اینجا ماند سپس به یک مملکت ازاد رفت و در انجا زندگانی کرد).عمده وجود نقدینه داران اعمم از شاه ودرباریان و روحانی نمایانان و رجال دولت در بانک شاهنشاهی اینگلیس جمع شده بودند(دولت ابادی -حیات یحیی-جلد4 ص177 و 204)

همه اینها(مصیبتها)بر می گردد به نبود یک مرد یک مرد توانا که قد علم نموده و پیش از هر کاری قوای صالح فکری را در وجود علاقمندان به اصلاحات اساسی هر قدر هم ضعیف باشد تمرکز داده و با تشکیل قوای نظامی مختصری طرق و شوارع را امن نموده راه را بر بهانه جویی بیگانگان ببندد و وسایل اساسی اصلاحات مملکت را پدید اورد(دولت ابادی-حیات یحیی-جلد 3 ص251)

مجلس دایر شد با نمایندگانی که بیشتر انها لیاقت برای ان مقام را نداشتند و نظامنامه انتخابات انها به به قوت ملکی یا به نفوذ روحانیت و یا طرفداری از بیگانگان به کرسی نمایندگی نشستند(دولت ابادی-حیات یحیی-جلد 3 ص281)
ادامه دارد
ادامه برسی وضعیت کشور و مردم بلافاصله پیش ازکوتای 3 اسفند 99:

نا امیدی سرتاسر مملکت را فرا گرفته با هر کس سخن از اصلاحات می گویی بغیر از نمی شود و کار گذشته یعنی تغدیر امور از دست داخله خارج است جوابی شنیده نمی شود(دولت ابادی-حیات یحیی ج3ص263)

صدها هزار نفر از مردم در این مملکت بطور منظم از گرسنگی و حصبه و وبا می مردند.روح مردم این کشور از فرط رنج کشیدن بکلی فلج شده است(کالدول-خاطرات-به نقل از جنایت و مکافات شجاع الدین شفا ص 655)

در 14 سال اول مشروطیت 37 کابینه پیاپی در ایران تشکیل شد یعنی بطور متوسط هر چهار ماه یک دولت جدید بر سر کار می امد.در این دولتها مهره ها همانهایی بودند که بودند.16 تن به دفعات ریس الوزا شدند و 54 تن هر کدام از یک تا هشت نوبت وزیر الوزرا شدند(هماینوفر-مقاله شاه یا وزیر-نقل از هفته نامه کیهان)

اخرین کابینه دوران مشروطیت پیش از رضا شاه کابینه مشیرالدوله بود که اول ابان 1302 استعفا کرد و این 66 کابینه دوره مشروطیت بود که تا ان تاریخ از عمرش تنها 18 سال می گذشت(شمیم-ایران در دوره سلطنت قاجار-ص 496)

از ارتش و ژاندارمری خبری نبود...فرماندهان سربازان در شمال روسها بودند و در جنوب اینگلیسها...خارجیان شیلات و نفت و گمرکات و پست و تلگراف و بانکها را تحت اداره خود داشتند و صنعت و کشاورزی و تجارت در قرون وسطی قرار داشت...تنها یکصدم مردم ایران سواد داشتند... در سرتاسر مملکت تنها یک مدرسه متوسطه وجود داشت... راه اهن و برق و تلفن و جاده شوسه برای ایرانیان رویایی بیش نبود...اشرار مسلح خود دادگاههای مخصوص داشتند و به میل خویش عدالت را اجرا می کردند در حالی که رسما سازمان قضایی در دست روحانیون بود که اکثرشان دستخوش فساد بودند...راهها بقدری ناامن بود که برای مسافرت از تهران به مشهد میبایست به روسیه رفت و از ان کشور عبور کرد...کشور دچار هرج و مرج و قحطی و مردم گرفتار گرسنگی بودند و در عوض فئودالها و خانهای ایالات و مالکان بزرگ با همدستی اخوندهای متنفذ پیوسته قدرت بیشتری کسب می کردند.چنانکه در ان واحد جنگلی ها در شمال و شیخ خزعبل در جنوب و عمال قشقایی در فارس و گردنکشان در اصفهان با حمایت کنسولگری اینگلیس به چپاول مردم مشغول بودند.بازارهای تعذیه و روضه خانی رونق بی سابقه داشت و شیوع تریاک غوغا می کرد(خاطرات رضا شاه نقل از محمد رضا شاه پهلوی- ماموریت برای وطنم-فصل اول)

ایران به سرعت بسوی قطعه قطعه شدن می رفت.در کرانه جنوب باختری خزر جمهوری جنگی امیزه ای از ارمانخواهی و سرگشتگی خونبار عرضه می کرد.در بخشی از خوزستان شیخ خزعل می کوشید تا فاصله خود را از مرکز بیشر و بیشتر کند.در بلوچستان استعمار به بهانه حفظ خطوط تلگراف مناطق وسیعی را در اشغال خود داشت.چندین قدرت خارجی از حقوق ویژه کاپیتالسیون در ایران برخوردار بودند.مملکت چیزی به نام ارتش نداشت...فئودالیسم بی سوادی و فقر بیماری و هرج و مرج و جهت گم کردگی ملی افق اینده ایران را تیره و تار میکرد.از مشروطه سایه ای بیش نمانده بود(هفته نامه کیهان-چاپ لندن 2 اسفند 1363)
رضا شاه چنین ملتی را از قاجار تحویل گرفت!

[video=youtube;fyDahNrIZVM]http://www.youtube.com/watch?v=fyDahNrIZVM[/video]
فردایی روشن: پیش پتیشینی جهت در خواست از من و تو برای ساخت مستندی دیگر در مورد رضا شاه(+تصاویر کمکی)

نقل قول:
از آنجایی که مستند اخیر رضا شاه موجب اعتراضات عدّه‌ای از مخالفان پهلوی شده است
و اعتراضات هر روز شدید تر و حالتی عصبانی تر میابند, بنابراین از من و تو در خواست مستند دیگری میشود.



من و تو دقت کند که در مستند جدید :
۱- زندگی‌ مردم قبل از آمدن رضا خان را بسیار بیشتر و بهتر به نمایش بگذارد. آن دموکراسی که در دوران قاجار داشتیم چگونه بود، و اینکه اصلا بدون وجود شناسنامه و ثبت احوال و نام خانوادگی سیستم رای گیری چگونه عمل میکرد.و اینکه رضا قلدر چگونه آن سیستم هوشمندانه را کاملا از بین برد،






دوم اینکه در این دموکراسی نمایندگان فعال مجلس،برای مشکلات جامعه، سواد بهداشت رفاه,چه میکردند و چه زیر ساخت‌هایی‌ انجام شده بود که باز رضا شاه با دیکتاتوری آن را از بین برد


سوم: مردان بسیار عملگرا و دلسوز ایران و ایرانی را بیشتر زوم کنند که تا اینکه بهتر متوجه شویم چرا رضا خان آن‌ها را کنار گذاشت.


چهارم اسناد بیشتری رو کنند تا همه بدانیم رضا خان نوشیدنی‌ انرژی زا مصرف می‌کرده تا اسمش اینچنین در تاریخ بماند ....وگرنه یک انسان عادی که هر روز نمی‌تواند از سپیده تا غروب بر پشت اسب یا پیاده، زمستان و تابستان آن هم در سنّ ۵۰ سالگی از این سؤ به آن سؤ برود و همه موارد را با دیکتاتور بازی چک کند




چند تصویر کمکی‌ برای مستند جدید:


ادایِ گدا‌ها را در آوردن یکی‌ از سرگرمیهای مردم زمان دموکراسی مرفه قاجار
[عکس: 37.jpg]


احمد شاه در مجلس همراه با آخوند‌ها در حال بررسی‌ اوضاع کشور و دموکراسی
[عکس: 38.jpg]


پیاده سازی دموکراسی و قانون در زمان قاجار
[عکس: 39.jpg]


اجرایِ احکام دمکرات اسلامی در زمان قاجار
[عکس: 40.jpg]


بر گذاری مراسم تعزیه خانی و عزاداری حسینی در جهت پیشرفت دموکراسی
[عکس: 41.jpg]


زندانیان زمان قاجار در فضایی بسیار آزاد همراه با رعایت حقوق بشر
[عکس: 42.jpg]


دموکراسی قاجار به معتاد‌ها کاری نداشت، آنها تمام روز میخوابیدند متأسفانه رضا قلدر بساط اعتیاد را بر چید.
[عکس: 43.jpg]


باز دید احمد شاه قاجار و حیرت همراهانش از هواپیمایِ ملخ دار و کمک به پیشرفت تکنولوژی در میهن
[عکس: 44.jpg]

و ....


در مستند جدید لطفا من و تو بیشتر مشخص کند که ایران ما در زمان قاجاری چگونه کاملا مستقل بود و مستشاران روس و انگلیس اصلا کوچکترین دخالتی حتا در سفر کردن پادشاهان قاجار نداشتند ولی‌ رضا خان پایِ آن‌ها را به کشور باز کرد...


من و تو فراموش نکند که رضا قلدر در حالی‌ قجر را سرنگون کرد که احمد شاه همراه با تمام شهزادگان قاجار و نمایندگان مجلس در حال آبادانی کشورش و خدمت به میهن بود.
[B]
علاوه بر آن‌، من و تو چندین بلوک سیمانی نمادین ( آرامگاه خراب شده رضا شاه ) بگذارد تا مخالفین باز هم با مته آن را دریل کنند تا نسبت به این مستند دروغین ساخته شده کمی‌ جبران شود.

[/B]



در پایان تقاضا میشود اسناد و مدارک دیگری که از دید نگارنده غافل مانده را ضمیمه نمائید تا تحت پرونده‌ای کامل برای این شبکه ارسال کنیم.




و من الا التوفیق

پاسپورت ایرانی؛ آنچه بود، آنچه شد

نقل قول: کاملا محترمانه و با تمام جزئیات برایم توضیح می‌داد. گفت اگر بیشتر از ۷۵ هزار یورو نقد سپرده‌گذاری کنم، نامم در فهرست مشتریان ویژه بانک ثبت می‌شود و می‌توانم از انواع امکانات و تسهیلات آن استفاده کنم. صراحتا گفت که در این صورت می‌تواند ویزای دو ماهه‌ام را نادیده بگیرد و ترتیب افتتاح یک حساب دائمی را برایم بدهد. من هم ذوق‌زده قبول کردم. نامم را پرسید تا برایم از مسئول مربوطه وقت ملاقات بگیرد. یکی دو بار فامیلی‌ام را تکرار کردم اما متوجه نشد. با خنده خواست پاسپورتم را به او بدهم تا از روی آن نامم را یادداشت کند. درست در همین لحظه بود که همه چیز فرق کرد. اول خنده‌اش یخ زد اما فورا خودش را جمع و جور کرد. خواهش کرد چند دقیقه منتظر بمانم. از صندلی‌اش بلند شد و به قسمت اداری رفت. بعد از چند دقیقه برگشت، به من نگاه کرد و گفت: «واقعا متاسفم اما ما در این بانک نمی‌توانیم برای ایرانی‌ها حساب باز کنیم.»


اینها را حمیدرضا، یک ایرانی ۴۲ ساله می‌گوید که سال گذشته ویزای توریستی ورود به فرانسه را گرفته بود.

«با هزار بدبختی ویزا گرفتم. رفتار کارکنان سفارت در تهران واقعا بی‌ادبانه است. مطمئنم در کشور خودشان با حیوانات خیلی محترمانه‌تر برخورد می‌کنند. آخرش هم به همسرم و دختر کوچک‌مان ویزا ندادند تا خیال‌شان راحت باشد که بر می‌گردم. فکر می‌کردم اگر بتوانم در فرانسه یک حساب بانکی داشته باشم، کارمان برای گرفتن ویزا در دفعات بعد راحت‌تر می‌شود که نشد.»

کشور مسلمان و آسیایی اندونزی آخرین کشوری است که اعلام کرده شهروندان ایران دیگر نمی‌توانند در فرودگاه‌های این کشور، ویزای ورود را روی پاسپورت خود داشته باشند.

قبل از اندونزی، گرجستان هم به طور یک جانبه قرارداد لغو روادید با اتباع ایران را باطل اعلام کرده بود و ایرانیان از مردادماه برای ورود به این کشور باید درخواست ویزا کنند.

در رتبه آخر اعتبار

«هنلی و شرکا» یک شرکت بین‌المللی است که در زمینه اقامت و شهروندی فعالیت می‌کند.
این شرکت، سالانه، گزارش‌هایی درباره اعتبار پاسپورت کشورهای مختلف جهان تهیه و منتشر می‌کند که به عنوان معیاری از میزان اعتبار و شخصیت شهروندان آنها در جامعه بین‌الملل مورد توجه قرار می‌گیرد.

در گزارش سال ۲۰۱۲ «هنلی و شرکا»‌، پاسپورت ایرانی جزو بی‌اعتبارترین پاسپورت‌های جهان بود.

در میان تقریبا ۱۰۰ کشوری که اعتبار گذرنامه آنها در این گزارش سنجیده شد، ایران در کنار افغانستان در رتبه ۹۶ قرار داشت.

بر اساس این گزارش، شهروندان ایرانی در سال ۲۰۱۲ برای سفر تنها به ۳۷ کشور جهان نیازی به درخواست ویزا نداشتند. این کشورها اکثرا در آسیا، آفریقا و آمریکای جنوبی قرار دارند.

آن‌گونه که «هنلی و شرکا» بررسی کرده، فقط پاسپورت کشورهای نپال، لبنان، پاکستان و افغانستان، از پاسپورت ایرانی بی اعتبارتر هستند.

بخشی مهم از حس تحقیر جمعی

سعید پیوندی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه پاریس می‌گوید: «بی‌اعتباری پاسپورت ایرانی، بخشی مهم از حس تحقیر جمعی است که ایرانیان در سراسر جهان با آن روبرو هستند.»

به گفته آقای پیوندی، شهروندان ایرانی وقتی می‌بینند که اعتبارشان تا این حد در جامعه بین‌المللی پایین است، دچار احساس تفاوت با دیگران و تحقیر جمعی می‌شوند. به همین خاطر است که مسئولان حکومتی و حامیان‌شان خیلی تلاش می‌کنند تا این حس را تسکین دهند و بگویند درست است که دولت‌ها با ما خوب نیستند ولی در عوض ما در نزد افکار عمومی کشورها محبوب هستیم.

گزارش «هنلی و شرکا» حاکی از آن است که گذرنامه کشورهایی مانند آنگولا، اتیوپی، جیبوتی، لیبی، بنگلادش، بوسنی و هرزگووین، مصر، تایلند، امارات متحده عربی، ویتنام و مالزی، وضعیت بهتری از گذرنامه ایرانی دارند.

از عرش تا فرش

البته اوضاع همیشه به این سیاهی نبوده است. پیش از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ و در اواخر حکومت پهلوی، شهروندان ایران می‌توانستند بدون درخواست ویزا به بسیاری از کشورهای جهان از جمله بیشتر کشورهای اروپایی سفر کنند.

در آن هنگام کشورهایی مانند فرانسه، آلمان غربی، بریتانیا، ایتالیا، سوئد، ژاپن، کره جنوبی و... از ایرانیان بدون ویزا پذیرایی می‌کردند.

وقوع انقلاب و حمله دانشجویان موسوم به «مسلمان پیرو خط امام» به سفارت آمریکا در تهران و گروگان‌گیری پرسنل آن، آغازگر روند افول پاسپورت ایرانی بود.

اکنون سال‌هاست که شهروندان ایرانی مجبورند برای وارد شدن به سفارتخانه کشورهای مختلف در تهران، ساعت‌ها در صف‌های طولانی بایستند و از چند ماه قبل وقت سفارت بگیرند.

گزارش‌های متعددی هم از رفتار توهین‌آمیز کارکنان سفارتخانه‌های خارجی در تهران با اتباع ایرانی در سال‌های اخیر منتشر شده است.

«کشوری که به قهقرا می‌رود»

آقای پیوندی می‌گوید: «معیارهای مربوط به اعتبار پاسپورت کشورها می‌توانند در طول زمان تغییر کنند. اتباع یک کشور می‌توانند در یک مقطع زمانی به آسانی به کشورهای دیگر مسافرت کنند اما اتفاقات بعدی می‌تواند شرایط را متفاوت سازد.»

او ایران را یکی از «برجسته‌ترین نمونه‌ها» در این وضعیت می‌داند: «کشوری که قبل از سال ۱۳۵۷ به دلیل رابطه دولتش با دنیا و شرایط اقتصادی، تسهیلات زیادی برای شهروندانش در دنیا وجود داشت، به مرور زمان دچار وضعیتی کاملا متفاوت می‌شود.»

به گفته این استاد جامعه شناسی دانشگاه پاریس، حکومت یک کشور، تاثیر بسیار زیادی بر تصویر آن کشور در جامعه بین‌الملل می‌گذارد و در شرایطی که دولت ایران روابط خوبی با بسیاری از کشورهای جهان ندارد، تصویری که از این کشور در دنیا ثبت شده، تصویر کشوری است که به قهقرا می‌رود.

بازگشت احترام

شاید به همین خاطر بود که حسن روحانی، رییس جمهوری منتخب ایران، در جریان تبلیغات انتخاباتی خود «قول» داد تا «احترام» را به پاسپورت ایرانی بازگرداند.

احترامی که حتی ارشدترین مقام‌های حکومتی جمهوری اسلامی هم اذعان دارند که قبل از انقلاب وجود داشت و پس از انقلاب دیگر اثری از آن باقی نمانده است.

اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در خردادماه امسال گفته بود: «ایران کشوری عزیز بود. من خودم با ماشین همه کشورهای اروپایی را گشتم و رانندگی کردم. از این کشور به آن کشور می‌خواستم بروم، فقط پاسپورت را نشان می‌دادم. حالا به جایی رسیدیم که مردم امروز می‌ترسند زن خودشان را با خود به سفر خارجی ببرند چون بی‌اهانتی [بی احترامی] می‌شود.»

البته در حکومت ایران، همه مانند آقای هاشمی فکر نمی‌کنند.

سرتیپ پاسدار محمدرضا نقدی، رییس سازمان بسیج مستضعفین در آبان ماه ۱۳۸۹گفته بود: «شما به هر کجای دنیا که سفر می‌کنید، فقط کافی است پاسپورت خود را نشان دهید تا ببینید چقدر مردم دنیا به شما عشق و علاقه دارند.»

سعید رفیعی، یکی از مسئولان آژانس مسافرتی لندن در بریتانیا می‌گوید: «پاسپورت همان پاسپورت است ولی تغییر شرایط سیاسی، اقتصادی، روابط میان دولت‌ها و تحریم‌های بین‌المللی است که مشکلات را هر روز بیشتر می‌کند.»

آقای رفیعی اضافه می‌کند: «ما قبلا مسافر زیاد داشتیم، ویزا هم زیاد می‌گرفتیم. اما الان هم به علت شرایط اقتصادی و افزایش قیمت ارز، از تعداد مسافران کاسته شده و هم سخت‌گیری سفارت‌ها درباره ایرانی‌ها نسبت به قبل بسیار بیشتر و صدور ویزا خیلی کمتر شده است.»

دموکراسی، رفاه، پاسپورت معتبر

«هنلی و شرکا» در گزارش سال ۲۰۱۲ خود آورده که دانمارک، کشور دمکراتیک و ثروتمند شمال اروپا، معتبر‌ترین گذرنامه را در میان تمام کشورهای جهان دارد. شهروندان دانمارک در سال گذشته می‌توانستند بدون دریافت روادید یا ویزا به ۱۶۹ کشور جهان سفر کنند.

رتبه دوم به طور مشترک به سه کشور سوئد، فنلاند و آلمان اختصاص دارد که باز هر سه از کشورهای دموکراتیک و توسعه‌یافته شمال و مرکز اروپا هستند. شهروندان این کشور‌ها در سال ۲۰۱۲ امکان مسافرت بدون ویزا به ۱۶۸ کشور جهان را داشته‌اند.

بریتانیا، فرانسه، هلند و بلژیک، چهار کشور دیگر اروپایی هستند که شهروندان آنها امکان سفر بدون ویزا به ۱۶۷ کشور جهان در سال ۲۰۱۲ را داشتند و بدین ترتیب دارای سومین پاسپورت معتبر در تمام دنیا بوده‌اند.

رتبه چهارم به دوک‌نشین لوکزامبورگ از ثروتمند‌ترین و کوچک‌ترین کشورهای جهان رسیده که شهروندان آن توانسته‌اند به ۱۶۶ کشور بدون ویزا سفر کنند.

ایتالیا دیگر کشور اروپایی نیز در کنار لوکزامبورگ قرار دارد و تازه در اینجاست که نوبت به کشوری غیر اروپایی می‌رسد؛ ایالات متحده آمریکا که شهروندانش در سال گذشته می‌توانستند به ۱۶۶ کشور بدون روادید سفر کنند.

رضاخان، اگر کاری کرده وظیفه‌اش بوده. این روزها بوی گندِ سلطنت هم بس آزار دهنده شده. کسی آیا از اینها سخن می‌گوید:
1-انحلالِ قانونِ مشروطه و مجلس
2-برپایی استبدادی‌ترین استبدادِ تاریخِ ایران
3-زمین‌خواری گسترده از دهقان‌های روستایی که تنها بخشی از آن را احمد کسروی برملا کرده است
4-کشتنِ میرزاده عشقی و دیگران و آزار و اذیتِ بسیاری دیگر از قبیلِ عارفِ قزوینی (بهار هم با شانس از ترور نجات پیدا کرد).
5-حمایت و دوستی با فاشیسم:
[ATTACH=CONFIG]2235[/ATTACH]

در قسمت پایین عکس به زبان آلمانی نوشته است:

اعلیحضرت همایونی
رضا شاه پهلوی
شاهنشاه ایران
با بهترین آرزوها
برلین 12 مارس 1936 - امضای آدولف هیتلر



P.SSadشخصِ خاصی مخاطب نیست، بلکه حال و هوای این روزهای بحث‌های سیاسی-قهوه‌خانه‌ایِ امروزِ ایران مدنظر است).
sonixax نوشته:
رضا شاه چنین ملتی را از قاجار تحویل گرفت!

[video=youtube;fyDahNrIZVM]http://www.youtube.com/watch?v=fyDahNrIZVM[/video]
نشون دادن دستاوردهای رضاشاه بدون توجه به فاکتور زمان نادرسته، حتی در همین جمهوری اسلامی که از نظر من یک نوع طاعون سیاسی! هم هست با گذشت سی و اندی سال پیشرفت های قابل ملاحظه ای در کشور رخ داده و حتی در کشورهای هایی مثل عربستان با وجود اینکه از نظر سطح فرهنگ عقب مونده تر میبینمشون هم گذشت زمان حداقل ظاهر رو تا حدی تغییر داده.

یکی باید از این دوستان مدافع سوال کنه برای پیشرفت همون مجلس مشروطه نیم بند و مستقل هم باید نابود میشد!؟:))
undead_knight نوشته: نشون دادن دستاوردهای رضاشاه بدون توجه به فاکتور زمان نادرسته، حتی در همین جمهوری اسلامی که از نظر من یک نوع طاعون سیاسی! هم هست با گذشت سی و اندی سال پیشرفت های قابل ملاحظه ای در کشور رخ داده و حتی در کشورهای هایی مثل عربستان با وجود اینکه از نظر سطح فرهنگ عقب مونده تر میبینمشون هم گذشت زمان حداقل ظاهر رو تا حدی تغییر داده.

یکی باید از این دوستان مدافع سوال کنه برای پیشرفت همون مجلس مشروطه نیم بند و مستقل هم باید نابود میشد!؟:))

مطمئن باشید اگر شخصی مانند رضا شاه نبود امروز ما یک چیزی در حد افغانستان بودیم شاید هم کمتر .
وقتی شما میتوانید از فاکتور زمان و پیشرفت ناخواسته به واسطه گذر زمان صحبت کنید که همین روند برای سایر کشورها هم طی شده باشد !

چرا افغانستان اینچنین نشد ؟
چرا بسیاری از کشورهای آفریقایی پیشرفتی نداشتند ؟
چرا پاکستان هنوز کشوری عقب مانده است؟
و بسیاری نمونه های دیگر .

Dariush نوشته: رضاخان، اگر کاری کرده وظیفه‌اش بوده.

نه وظیفه اش نبوده . میتوانسته مثل باقی پادشاهان قاجار فقط بدزدد و بچاپد و بعد هم به انگلیس و روسیه و ... فرار کند .
درسته که مستبد بود ولی در عین حال میهن پرست هم بود و همین میهن پرستیش بوده که باعث شده دست کم امروز قاطی باقی کشورهای دور و برمون یک حرفی برای گفتن داشته باشیم .

Dariush نوشته: 1-انحلالِ قانونِ مشروطه و مجلس

قانون مشروطه و مجلس قبل از رضا شاه فاتحه شان خوانده شده بود زمانی که رضاشاه به قدرت رسید اصلن مشروطه ای دیگر در کار نبود ! اگر انتقاد شما بر این است که چرا دوباره مشروطه و مجلس را احیا نکرد یا تلاشی در این باره نکرد این بحثی دیگر است و البته وارد هر چند که یک سری جانوار مثل مدرس و سایر آخوندهای شپشوی زمان مانند امروز همواره وجود داشته اند که با هرگونه نظام جمهوری مخالفت کنند ولی به هر حال این انتقاد وارد است .
میتوانست به هر حال پس از رسیدن به قدرت نظام جمهوری مد نظرش را ایجاد کند .

Dariush نوشته: 2-برپایی استبدادی‌ترین استبدادِ تاریخِ ایران

این هم از آن بزرگنمایی ها و ادعاهای عجیب و بزرگنمایی شده ی شورشیان 57 است که مدام تکرار میشود !
بله جکومت رضاشاه استبدادی بود و کسی هم منکرش نیست . ولی استبدادی ترین استبداد تاریخِ ایران نامیدنش بی انصافی است .

Dariush نوشته: 4-کشتنِ میرزاده عشقی و دیگران و آزار و اذیتِ بسیاری دیگر از قبیلِ عارفِ قزوینی (بهار هم با شانس از ترور نجات پیدا کرد).

میخواید هر کس دیگه ای هم که کشته شده ببندید به رضاشاه ؟ سندی هم دارید که رضاشاه عشقی را کشته ؟
اینکه یکی از دوستانش خبر محرمانه شنیده شده سند ؟! خوبه که دوستان قاضی نشدند وگرنه همین طوری بدون سند و از روی شنیده ای که معلوم نیست ادعای دروغ است یا خیر حکم صادر میفرمودند .
احیانن نمیخواهید امثال مدرس را هم بگذارید در لیست مظلومان کشته شده به دست رضاشاه ؟ چون این جانور واقعن به دستور رضاشاه کشته شده . نواب صفوی چه ؟ به هر حال خاندان پهلوی وی را دستگیر و اعدام کرده .

من بالاتر هم گفتم منکر استبدادی بودن حکومتش نیستم ولی همان طور که شما همه چیز را به زمان پاس میدهید بیایید اندکی فقط اندکی هم انصاف داشته باشید و همین حکومت استبدادی را هم به موقعیت مکانی و زمانیش پاس بدهید !


Dariush نوشته: 5-حمایت و دوستی با فاشیسم:

این را میشود نوشت به پای بیسوادی اش . فکر میکرد اگر با آلمان دوست باشد میتواند خیلی زود تر کشور را توسعه دهد . و اگر تنها اندکی زود تر آلمانیها را از ایران اخراج میکرد شاید تاریخ به شکل دیگری رقم میخورد .
نقد منصفانه هرگز ایرادی ندارد . ولی حمله هایی که از سر نفرت و کینه باشد داستانش فرق دارد .
اینکه شخصی به کشور خدمت کرده را بگوییم وظیفه اش بوده و بعد فقط بچسبیم به نقاط سیاه حکومتش . دست آخر هم بیاییم با یک قیاس مع الفارق چهار تا پیشرفت چُسکی جمهوری اسلامی را مقایسه کنیم به کنفیکون فرهنگی / اقتصادی که در آن دوران به وقوع پیوسته اوج بی انصافیست .

شخصن تمامی تاریخی که توسط شورشیان 57 و جمهوری اسلامی در مورد حکومت پهلوی ها نوشته شده و یا به چاپ رسیده را مشتی دروغ و اراجیف و نقل های تحریف شده میدانم .

دروغهایی مانند رضا شاه برای انگلیسی ها راه آهن سراسری احداث کرد .

بله هیچ شکی نیست که حکومت رضاشاه یک حکومت استبدادی بوده ولی در عین حال هیچ شکی هم نیست که رضاشاه پدر ایران مردن و نوین است . هر چند که جمهوری اسلامی دارد مادر ایران مدرن و نوین را ....

اینها فهرست میراث رضاشاه است :

نقل قول:رضاشاه برای سامان اداری و اقتصادی کشور، چه در جایگاه پادشاه و چه در جایگاه نخست‌وزیر و وزیر جنگ، کارهایی کرد که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از :

دستور به سر گذاشتن کلاه پهلوی به جای دستار و عمامه به همهٔ مردم در سال ۱۳۰۳ خورشیدی (در پست نخست‌وزیری)
متحدالشکل کردن لباس مردان (جایگزینی کلاه پهلوی با کلاه شاپو) و اجباری کردن کت و شلوار و کفش مردانه به جای لباسهای سنتی
کشف حجاب (تغییر لباس زنان از پیچه و روبند به لباس و کلاه فرنگی و بازکردن صورت)
ایجاد دادگستری
تهیه و تصویب نخستین قانون مدنی ایران
بنیانگذاری ثبت اسناد
بنیانگذاری ثبت احوال و اجباری کردن برگزیدن نام خانوادگی و صدور شناسنامه
لغو کاپیتولاسیون
اسکان عشایر
براندازی خانسالاری (ملوک الطوایفی)
یکی کردن نیروهای نظامی و تشکیل ارتش ایران
بنیانگذاری بانک سپه (نخستین بانک ایرانی)
بنیانگذاری بانک ملی ایران
بنیانگذاری بانک فلاحتی
بنیانگذاری بیمه ایران
ساخت راه‌آهن سراسری ایران (از خلیج فارس تا دریای خزر)
جاده‌سازی، پل‌سازی و تونل‌سازی در کشور (به ویژه جاده‌های تهران به شمال)
گسترش صنایع
بنیانگذاری رادیو ایران (نخستین ایستگاه رادیویی ایرانی)
بنیانگذاری خبرگزاری پارس (نخستین خبرگزاری ایرانی)
بنیانگذاری دانشگاه تهران (نخستین دانشگاه ایرانی در ایران)
بنیانگذاری فرهنگستان ایران (برای تقویت زبان و ادب فارسی)
تغییر تقویم رسمی ایران از تقویم هجری قمری به تقویم خورشیدی جلالی (تغییر ماههای حیوانی به ماههای اوستایی)
تغییر نام رسمی کشور در مجامع بین‌المللی از پرشیا به ایران در سال ۱۳۱۴.

هر طوری که حساب کنید خدماتش از استبداد و زمینخواری و ... اش بیشتر است . به همین دلیل در کنار انتقاد های فراوانی که بهش وارد است همواره شخصی است که به ایران خدمت کرده .
بعد از اسلام خیلی کم پیدا میشوند افرادی که پس از به قدرت رسیدن به فکر کشور باشند . تقریبن نداریم .
نقل قول:مطمئن باشید اگر شخصی مانند رضا شاه نبود امروز ما یک چیزی در حد افغانستان بودیم شاید هم کمتر .
وقتی شما میتوانید از فاکتور زمان و پیشرفت ناخواسته به واسطه گذر زمان صحبت کنید که همین روند برای سایر کشورها هم طی شده باشد !

چرا افغانستان اینچنین نشد ؟
چرا بسیاری از کشورهای آفریقایی پیشرفتی نداشتند ؟
چرا پاکستان هنوز کشوری عقب مانده است؟
و بسیاری نمونه های دیگر .
ببین میلاد من کارهایی که رضاشاه انجام داد رو نمیخوام انکار کنم و ازش یک هیولا کاملا سیاه بسازم ولی میخوام فقط یک مثال رادیکال بزنم تا بخشی از زاویه دیدم رو درک بکنی:استالین بعد از به قدرت رسیدن اقتصاد، علم و قدرت نظامی شوروی سابق رو کن فیکون کرد ولی هزینه هایی که در این راه انجام شده،میزان اثر بخش بودن برنامه ها و رفتار استالین رو نمیشه نادیده گرفت.
بابا افغانستا بدبخت که یه زمانی اینطوری بود:
[عکس: 45.jpg]
اگر بلایی که شوروی و طالبان سر افغانستان اوردند رو سر ایران میاوردند بعید میدونم وضعمون بهتر از اونها میشد باشه.
پاکستان هم هرچند بدبختی کم نداره ولی حداقل کشوری هست که با وجود داشتن مسلمون های متعصب و افراطی نخست وزیر زن داشته!بعد هم بخشی از وضعش به خاطر کودتاهاست و بخش دیگش هم به خاطر مناطق قبیله ای و به شدت متعصب.حالا شاید باید به روش رضاشاه این قبیله ها رو متفرق میکردند تا کشور پیشرفت بکنه:))
حالا تو چطور این مقایسه رو میکنی،آیا افغانستان یا پاکستان مثل ایران نفت دارند،آیا ایران مثل کشورهای آفریقایی مورد نظر مستعمره کامل بوده؟(این تازه در مورد اون هایی هست که ثروت و ذخایر طبیعی زیاد قابل مقایسه با نفت داشته باشند)
undead_knight نوشته: ببین میلاد من کارهایی که رضاشاه انجام داد رو نمیخوام انکار کنم و ازش یک هیولا کاملا سیاه بسازم ولی میخوام فقط یک مثال رادیکال بزنم تا بخشی از زاویه دیدم رو درک بکنی:استالین بعد از به قدرت رسیدن اقتصاد، علم و قدرت نظامی شوروی سابق رو کن فیکون کرد ولی هزینه هایی که در این راه انجام شده،میزان اثر بخش بودن برنامه ها و رفتار استالین رو نمیشه نادیده گرفت.

من هم تمام حرفم همینه ، بی انصاف نباشیم . نه به اون شوری شور مثل من و تو و نه به این بینمکی !

undead_knight نوشته: اگر بلایی که شوروی و طالبان سر افغانستان اوردند رو سر ایران میاوردند بعید میدونم وضعمون بهتر از اونها میشد باشه.

طالبان از کجا اومده ؟ خود افغانها بودن دیگه !
یارگیری درست سیاسی ایران در دوران پهلوی دوم هم باعث شد که شوروی جرات چپ نگاه کردن به ایران رو نداشته باشه . هنوز F14 ها رو یادگاری از اون دوران داریم .

undead_knight نوشته: پاکستان هم هرچند بدبختی کم نداره ولی حداقل کشوری هست که با وجود داشتن مسلمون های متعصب و افراطی نخست وزیر زن داشته!بعد هم بخشی از وضعش به خاطر کودتاهاست و بخش دیگش هم به خاطر مناطق قبیله ای و به شدت متعصب.حالا شاید باید به روش رضاشاه این قبیله ها رو متفرق میکردند تا کشور پیشرفت بکنه:))

رضاشاه اگر قدری سواد داشت کارهایی که میکرد قطعن خیلی بهتر میبود هر چند که همین الانش هم خیلی کارهای خوب و بزرگی انجام داده .

undead_knight نوشته: حالا تو چطور این مقایسه رو میکنی،آیا افغانستان یا پاکستان مثل ایران نفت دارند،آیا ایران مثل کشورهای آفریقایی مورد نظر مستعمره کامل بوده؟(این تازه در مورد اون هایی هست که ثروت و ذخایر طبیعی زیاد قابل مقایسه با نفت داشته باشند)

مستعمره کامل نبودن بر میگرده به همون حاکمیت ! ما سر حکومتهایی مثل قاجار بخشی از کشور رو از دست دادیم . افغانستان درسته که نفت زیاد نداره ولی به جاش منابع طبیعی خیلی زیادی داره از همه مهمتر در دوران قدیم میتونسته گذرگاهی از شرق به غرب باشه .
افغانستان هم نفت داره و هم گاز .

منابع طبیعی افغانستان - WiKi

خلاصه اینکه کم منابع نداره .
بعد این وسط مثلن مگر هند مستعمره نبوده ؟ مگر همین هند منابع طبیعی سرشار داره به نسبت ایران و عراق و ... ولی هند کجا و ما کجا ! بلایی که انگلیس به سر هند آورده شوروی به سر تمام مستعمره هاش روی هم نیاورده .

به همین جهت هست که میگم رضا شاه ایران رو از خاک بلند کرد و در مسیر ترقی قرار داد ولی حیف که راهش درست نبود هر چند که کارهای خیلی خوبی انجام داد .
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11