دفترچه

نسخه‌ی کامل: بررسی حکومت رضا پهلوی به نقل از اسناد
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11
سامان نوشته: این آخرین پاسخ من به شما خواهد بود.
در محیطی که شما پرورش یافته اید به گمان من فحش ناموسی هم فحاشی به حساب نمی آید چه برسد به دروغگو خواندن فردی که حتی شاید در مورد مسئله ای اشتباه بکند.
در محیطی که من پرورش یافته‌ام فحش نامش فحش است !!
باز کردن مشت شارلاتان‌ها و دروغگو‌هایی که عمدا و رسما (و نه بخاطر اشتباه) دروغ میگویند بسیار پسندیده است و حتی وظیفه اخلاقی !
sonixax نوشته: یعنی راسل جان شما میفرمایید برقراری دموکراسی هیچ ربطی به شعور و فهم و احیانن سواد خود مردم ندارد ؟!
این همان انداختن بار ادعای کیلویی دوستان است بدوش بنده.

ادعا شده در وضع آن زمان ایران پایه ریزی سیستم دموکراتیک ممکن نبوده (در حد همانی که مشروطه میخواست نه یکشبه سوئیس شدن). ادعا شده سواد بخش بزرگی از مردم پیش شرط هر حرکتی برای دموکراسی بوده.
همه این‌ها ادعاهای گزافی‌ست برای توجیه استبداد رضاشاه.

اگر از من میپرسید، سواد (تحصیل رسمی) اندکی باعث بالا رفتن فهم انسان‌ها میشود و البته اگر در کنار مطبوعات و نشریات آزاد باشد و بالا رفتن مطالعه عمومی مردم شود نقش آن بسیار بیشتر میشود.ولی اینها به نتیجه‌ای که شما بدنبال آن هستید تقریبا بی ربط است.
sonixax نوشته: پادشاه ضعیف بهترین فرصت برای ایجاد جمهوری اسلامی هم هست عزیزم !
همین رضاشاهش اولش میخواسته جمهوری راه بیندازه منتها همان رررررررروشن فکران و شیخ و شیوخی که اگر رضا شاه نمیومد دانشگاه درست میکردند !!!! با ایجاد حکومت جمهوری مخالفت کردند .
خب احتمالا مشروطه نوعی جمهوری اسلامی بوده و ما خبر نداشتیم و یا اینکه جدیدا تنها راه گذار به سکولاریسم و دموکراسی از دستان مبارک شاهان میگذره!:))
آخ آخ این رو تو رو رشته های خوشمزه اسپاگتی دیگه نگو جر میخورم از خنده:))
جناب رضاشاه توانایی سرکوب مقاومت بزرگترین نشونه های مذهبی مثل حجاب رو داشتند، تجزیه طلبان و راهزن ها رو سرکوب کردند و از همه مهمتر اینکه تونستد پادشاه بشند ولی به خاطر مخالفت جمعی از روشنفکران و شیوخ از این تصمیم صرف نظر کرده و با نارضایتی تمام عنوان شاهنشاهی رو قبول کردند!

نقل قول:چه ربطی دارد عزیزم ؟! وقتی شما قدرت نظامی نداری برای دیگران شاخ و شونه نمیکشی !!! لابد شاخ و شونه کشیدن های مجلس !!! و قاجار هم برای ابرقدرتهای آن زمان به خاطر وجود منحوس رضاشاه است ؟!
بخشی از اینها به خاطر بی تجربگی سیاسی زمام داران بوده و بخشی هم واقعا زورگویی غیرقابل تحمل دول خارجی.همین روسیه اگر در جنگ جهانی تضعیف نشده بود و دچار مشکلات داخلی نبود بعید بود چنگال هاش رو از خاک ما بیرون بکشه.
همین جناب رضاشاه هم در محاسبات نظامی/سیاسیش اشتباه کرد که به اون فلاکت افتاد.

نقل قول:کافیه پیشرفت ایران رو در دوران قبل از رضاشاه بسنجید با دوران بعدش !
و این شما هستید که مدعی شدید اگر رضاشاه نبود کشور گل و بلبل میشد و سوئیس میشد و همین طوری از زمین دانشگاه و مدرسه سبز میشد ! نه ما . خوب بفرمایید اثبات کنید .
حرف در دهن ما نزارید،همونطور که داریوش عزیز گفت پیشرفت در دوره دیکتاتوری میتونه سریع باشه ولی به بهاش نمیارزه.این بعضی دوستان هستند که مدعی هستند ما بدون انوار همایونی احتمالا مشتی وحشی کون نشور (تفسیر به رای خودم!)باقی میموندیم!:)))مگرنه کسی منکر اقدامات رضا شاه نیست،پست های اولم هم این رو تائید کردم.

نقل قول:ما داریم میگوییم اینها کارهاییست که کرده ، شما میفرمایید غلط کرده که این کارها رو کرده این هم نبود این کارها خود به خودی میشد ! شما باید این ادعا رو اثبات کنید نه ما .
باز هم کسی مدعی خود به خودی بودنش نبود،اگرم نمیکرد کارنامش رو سیاه تر میکرد ولی استفاده از اقدامات عمرانی یک نفر برای توجیه دیکتاتوریش پذیرفتنی نیست.
ادعا این هست که هیچکس نمیتونه سیر گذشته رو پیشبینی کنه و بگه برای این پیشرفت ها نیاز به کسی مثل رضاشاه بود.

نقل قول:حکومت مشروطه ای که شما داری ازش حرف میزنی توسط قاجار قبل از رضاشاه نابود شده بود رفته بود پی کارش ! این برای بار صد هزارم .
مشروطه عملا قاجار رو از پا دراورده بود و چیزی که نتنها مشروطه بلکه کل کشور رو ضعیف کرده بود جنگ جهانی بود(عامل اصلیش) و بیگانگان.این آلترناتیو هیستوری داری به تاریخ خلقت گرایان نزدیک میشه ها:))
دقیقا چطور قاجار مشروطه رو نابود کرده بود؟


sonixax نوشته: عجب ! این روشنفکرا تا قبل از رضاشاه چه غلطی داشتند میخوردند ؟!
ای بابا، پس مشروطه رو لابد قوه باء همایونی ایجاد کرده:))
چنان داری میگی که انگار اصلا در تاریخ ایران چیزی به نام مشروطه و تحولاتش وجود نداشته و رضاخان یک کشور قاجاری بدون مشروطه بازی! رو تحویل گرفته:))
Russell نوشته: این همان انداختن بار ادعای کیلویی دوستان است بدوش بنده.

ادعا شده در وضع آن زمان ایران پایه ریزی سیستم دموکراتیک ممکن نبوده (در حد همانی که مشروطه میخواست نه یکشبه سوئیس شدن). ادعا شده سواد بخش بزرگی از مردم پیش شرط هر حرکتی برای دموکراسی بوده.
همه این‌ها ادعاهای گزافی‌ست برای توجیه استبداد رضاشاه.

اگر از من میپرسید، سواد (تحصیل رسمی) اندکی باعث بالا رفتن فهم انسان‌ها میشود و البته اگر در کنار مطبوعات و نشریات آزاد باشد و بالا رفتن مطالعه عمومی مردم شود نقش آن بسیار بیشتر میشود.ولی اینها به نتیجه‌ای که شما بدنبال آن هستید تقریبا بی ربط است.
نقل قول:"Never doubt that a small group of thoughtful, committed people can change the world. Indeed, it is the only thing that ever has." - Margaret Mead
فکر میکنم بیش از سواد این مهمه;)
Russell نوشته: این همان انداختن بار ادعای کیلویی دوستان است بدوش بنده.

ادعا شده در وضع آن زمان ایران پایه ریزی سیستم دموکراتیک ممکن نبوده (در حد همانی که مشروطه میخواست نه یکشبه سوئیس شدن). ادعا شده سواد بخش بزرگی از مردم پیش شرط هر حرکتی برای دموکراسی بوده.
همه این‌ها ادعاهای گزافی‌ست برای توجیه استبداد رضاشاه.

اگر از من میپرسید، سواد (تحصیل رسمی) اندکی باعث بالا رفتن فهم انسان‌ها میشود و البته اگر در کنار مطبوعات و نشریات آزاد باشد و بالا رفتن مطالعه عمومی مردم شود نقش آن بسیار بیشتر میشود.ولی اینها به نتیجه‌ای که شما بدنبال آن هستید تقریبا بی ربط است.

من دنبال نتیجه خاصی نیستم !
میخوام بدونم شما چه طوری فکر میکنید .

اینکه شما میفرمایید معنی اش برای من این است که سواد و دانش نقششان در رسیدن به دموکراسی و آزادی بسیار کمرنگ است این وسط مطبوعات آزاد و مطالعه شان که خود زیر شاخه علم و میزان سواد جامعه است میتواند این نقش را پررنگ تر کند !

این سخن شماست ، از اون طرف دوستان دیگر میفرمایند که ملتی که تحت ستم هستند و سواد درست و حسابی ندارند و این همه سال تحت استبداد بودند بهتر از این هم نمیتوانند ایجاد کنند (رجوع شود به بحث های انتخاباتی که داشتیم) - این وسط شما خود بفرمایید که ما باید سخن چه کسی را قبول کنیم ؟!

بلاخره سواد و دانش پیش زمینه های رسیدن به دموکراسی هستند یا نیستند ؟!

اگر نیستند این پیش زمینه ها چه چیزهایی هستند ؟! (با توجه به این نکته رضاشاه بیسواد گردن کلفت به خاطر بیسوادی به جز گردن کلفتی کار دیگری بلد نبوده - فکر میکنم در همین بحث مطرح شده این حرف !)
undead_knight نوشته: خب احتمالا مشروطه نوعی جمهوری اسلامی بوده و ما خبر نداشتیم و یا اینکه جدیدا تنها راه گذار به سکولاریسم و دموکراسی از دستان مبارک شاهان میگذره!:))
آخ آخ این رو تو رو رشته های خوشمزه اسپاگتی دیگه نگو جر میخورم از خنده:))
جناب رضاشاه توانایی سرکوب مقاومت بزرگترین نشونه های مذهبی مثل حجاب رو داشتند، تجزیه طلبان و راهزن ها رو سرکوب کردند و از همه مهمتر اینکه تونستد پادشاه بشند ولی به خاطر مخالفت جمعی از روشنفکران و شیوخ از این تصمیم صرف نظر کرده و با نارضایتی تمام عنوان شاهنشاهی رو قبول کردند!

پاسخ دادن به بحث به هر قیمتی باعث شده که ضد و نقیض بگویید !

اگر پادشاه بی عرضه و ضعیف بهترین فرصته برای مشروطه و گذر به دموکراسی ! چرا این مشروطه خواهان شما که از پس گنده تر هاش بر آمده بودند زرتشون قمسور شد ؟! اون هم توسط یک مشت قزاق !!!
اگر باز همین پادشاه بی عرضه بهترین موقعیت برای گذر به دموکراسی هستش چرا شورش 57 منجر شده به جمهوری اسلامی ؟! اونجا که دیگه رای اکثریت و چمیدون نظام جمهوری و خواست ملت بوده که !

من دارم میگم حکومت ضعیف و نالایق و زپرتی منجر میشه به جمهوری اسلامی و حکومت استبدادی ! مشکلی هم با استبدادی بودن حکومت رضاشاه ندارم . شما میگید نه نمیشه ! خوب بفرمایی نشان بدهید که نمیشه . در طول که چه بگویم در عرض تاریخ هم همیشه بر اندازی یک حکومت ضعیف و زپرتی منجر شده به یک نظام استبدادی . هر چه نظام استبدادی چقر تر و گردن کلفت تر بوده شانس ایجاد حکومت مردمسالار بیشتر بوده چون یک حکومت توسط یک مشت قزاق یا چهار تا کودتاچی ساقط نشده .

undead_knight نوشته: بخشی از اینها به خاطر بی تجربگی سیاسی زمام داران بوده و بخشی هم واقعا زورگویی غیرقابل تحمل دول خارجی.همین روسیه اگر در جنگ جهانی تضعیف نشده بود و دچار مشکلات داخلی نبود بعید بود چنگال هاش رو از خاک ما بیرون بکشه.
همین جناب رضاشاه هم در محاسبات نظامی/سیاسیش اشتباه کرد که به اون فلاکت افتاد.

زورگویی ؟! :)))
اینها اگر عقل داشتند اولدوروم بولدوروم بازی در نمیاوردند برای انگلیس و روسیه و دنبال یک متحد میگشتند .
اتفاقن رضاشاه روش اشتباهی رو انتخاب نکرده بود دست دوستی به سمت یکی از قدرتهای آن زمان دراز کرده بود . هیچ بنی بشری هم در اون دوران پیش بینی نمیکرد که آلمان نازی شکست بخوره . روشش درست بوده اینکه انتخابش درست نبوده ربطی به روشش نداره .


undead_knight نوشته: حرف در دهن ما نزارید،همونطور که داریوش عزیز گفت پیشرفت در دوره دیکتاتوری میتونه سریع باشه ولی به بهاش نمیارزه.این بعضی دوستان هستند که مدعی هستند ما بدون انوار همایونی احتمالا مشتی وحشی کون نشور (تفسیر به رای خودم!)باقی میموندیم!:)))مگرنه کسی منکر اقدامات رضا شاه نیست،پست های اولم هم این رو تائید کردم.

وحشی هم نمیموندیم کون نشور میموندیم مطمئن باشید !
فوق فوقش در بهترین حالت میشدیم عربستان (که البته عمرن !) . احتمالن هم تحصیل هنوز که هنوزه برای بخش بزرگی از جامعه ممنوع بود. همون مشروطه خواهانِ مورد علاقه شما چه اقدامی در جهت عمومی کردن کسب سواد کردند ؟!
آها یادم نبود آخه رضاشاه اومد تار و مارشون کرد :))) نه که از 1285 تا 1305 یعنی یک سال هم بیشتر از حکومت رضاشاه فرصت نداشتند !!!!! طفلی ها 20 سال (یک سالش توی کما بودند) 19 سال بیشتر فرصت نداشتند آخه - توی این مدت چه گلی به سر کشور زدند مثلن ؟

undead_knight نوشته: باز هم کسی مدعی خود به خودی بودنش نبود،اگرم نمیکرد کارنامش رو سیاه تر میکرد ولی استفاده از اقدامات عمرانی یک نفر برای توجیه دیکتاتوریش پذیرفتنی نیست.
ادعا این هست که هیچکس نمیتونه سیر گذشته رو پیشبینی کنه و بگه برای این پیشرفت ها نیاز به کسی مثل رضاشاه بود.

سیر تاریخ رو میشه حدس زد . رضاشاه نبود قطعن دانشگاه و تحصیل عمومی ای هم نبود . قطعن آبادنی صنعتی و اقتصادی هم نبود و بله عمران و سازندگی دیکتاتوری رو توجیه نمیکنه . من از اول هم نگفتم میکنه . بحث خودتون رو با جناب سامان وارد بحث من نکنید .
من از اولش هم گفتم منصف باشید ، عیبش گفتید هنرش نیز بگویید .
نه اینکه بگید وظیفه اش بوده !!!!

undead_knight نوشته: مشروطه عملا قاجار رو از پا دراورده بود و چیزی که نتنها مشروطه بلکه کل کشور رو ضعیف کرده بود جنگ جهانی بود(عامل اصلیش) و بیگانگان.این آلترناتیو هیستوری داری به تاریخ خلقت گرایان نزدیک میشه ها:))
دقیقا چطور قاجار مشروطه رو نابود کرده بود؟

خوب در دوران رضاشاه هم جنگ جهانی دوم بود که اتفاقن خیلی خانمان سوز تر از اولیش بود ! بیخودی جنگ رو بهانه نکنید . مشروطه 19 سال فرصت داشت توی این مدت چه کار کرد ؟! رضاشاه هم درست 19 سال فرصت داشت اون چه کار کرد ؟!

استبداد رو ریشه کن کردند که نکردند ؟! دستشون درد نکنه . دیگه چه کار کردند ؟!

undead_knight نوشته: ای بابا، پس مشروطه رو لابد قوه باء همایونی ایجاد کرده:))
چنان داری میگی که انگار اصلا در تاریخ ایران چیزی به نام مشروطه و تحولاتش وجود نداشته و رضاخان یک کشور قاجاری بدون مشروطه بازی! رو تحویل گرفته:))

خیلی خوب قبول ، بفرمایید این ررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررروشنفکرانِ مشروطه خواه در همین 19 سالی که دموکراسی نوپا ایجاد کرده بودند چه گلی به سر کشور زدند ؟!
Russell نوشته: نکند رضاخان آمد فروغی را "آدم" کرد !!
راسل جان، قرار نشد به این زودی ما را از جنبه‌‌های سرگرم کننده و طنزِ بحث محروم کنید. این تاپیک ظرفیتِ خیلی بالایی دارد، اجازه دهید بیشتر از اینها فیض ببریم از منطق و دانشِ تاریخی دوستان...

حالا مثلا رضا لات، فروغی را به خدمت گرفته، این هم یکی از بزرگی‌ها و خدماتِ او بوده، همانطور که مثلا اعراب به ایران حمله کردند و در مملکت‌داری زاییدند و ناچار شدند از نخبگانِ ایرانی استفاده کنند یا مغولها؛ بالاخره باید به شکلی از بیضه‌ی همایونی حمایت کرد دیگر... حالا البته همین نخبگان را رضاشاه تنها آنزمان که بدانها برای تثبیتِ قدرتِ خود در کنارِ خود داشت و آنزمان که خیالش راحت تمامِ آنها را یا در زندان و تبعید کرده بود یا ترد شده بودند، اهمیتی ندارد. شما تنها کارهایی که محمد علی فروغی کرد را در ویکی‌پدیا بخوانید، ببینید همین یک نفر چقدر کار کرد و امروز همه‌ی آنها وقیحانه به نامِ رضاشاه تمام می‌شود. بقیه را، از جمله داور و کسروی و تقی‌زاده و دیگران را فاکتور می‌گیریم و البته ببخشید، حواسم نبود که فروغی را، که به اندازه‌ی هفت نسل پیش و پس از رضاخان، سواد و دانش و فرهنگ داشت، رضا میرپنج آدم کرده بود و بعد که او را خانه‌نشین کرده بود چنانکه می‌خواست تمامِ عمرِ مانده‌ی خود را به کارهای فرهنگی بپردازد( که تصحیحاتِ او بر دیوانِ اشعارِ شاعران، از آثارِ همین دوره است) خودش یک «خدمت» ِ دیگر از رضاقلدر است وگرنه فروغی چگونه می‌توانست آن کارهای فرهنگی بکند؟ :-)))


ما پیش از رضاخان مشروطه داشتیم اصلا؟ نه نه نه، مجلس داشتیم؟ مجلس چیست؟ قانونِ اساسی داشتیم؟ خوردنی‌ست؟ حالا هیچکدام از اینها را به فرض نداشتیم ، پس چه خوب است یک قلدرِ چماق به دستِ جاده‌کش و البته فحاش داشته باشیم، اسطوره از این بهتر می‌خواهید؟ نه نه، اشتباه نکنید، هانیبال قهرمان نیست، او فقط جنایت کرد، جاده نکشید، اگر جاده هم می‌کشید، آنوقت حتما می‌شد یک کاری برایش کرد و او را مثلِ رضا جان اسطوره دانست.

مردمِ ایران را چه به آزادی؟ غلط کرده هرکس که گفته آزادی و دموکراسی حقِ اساسیِ همه کس است و آنکس که آنرا از مردم سلب کرده باید در مقامِ محکوم قرار گیرد، نه آنکس که آنرا از کف داده و نمی‌تواند آن را پس‌بگیرد. اشتباه نکنید، این سرزنشِ قربانی نیست، تنها یک واقع‌گرایی است، شما همین الان که بروید آمریکا یا اروپا با توپ و تانک و چماق و اسلحه مردم را منکوب کنید و به ضربِ دگنک، یک دیکتاتوری و استبداد راه‌اندازی کنید، حق کاملا با شماست، چون شما زور را در اختیار دارید، روشنفکران را هم می‌توانید خفه کنید تا کاری از دستشان برنیاید و بعد همانها را به خاطرِ ناتوانی در انجامِ هیچ کاری در برابرِ زور دوباره سرزنش و مسخره کنید:))

نه، هزار سال فکر می‌کنم کم باشد، اگر دوهزار سال بگذرد شاید همه‌ی مردم با هم، به یک درکی از دموکراسی برسند، پس فعلا استبداد و دیکتاتوری را بچسبیم که نقد است.

مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ آن عصر از کجا آمدند؟ سئوالاتِ سخت اگر بپرسید، ممکن است مثلِ تمامِ سئوالاتِ سختِ دیگر، نادیده بگیرم‌ها؟ چه میدانم از یک جهنم‌سرایی آمدند دیگر، اما مسلما ایرانی نبودند، چون ایرانیان همگی عده‌ای کور و کچل بودند و فقط اعلاحضرت همایونی میان‌شان آدم بود و توانست بقیه را آدم کند.

مجلسی که کارِ مهمی از آن برنیامده بود یا حالا اشتباهاتی مرتکب شده بود، پس چه بهتر است هرچه زودتر برچیده شود، چه نیازی به آن است، یک نفر آنجا می‌ایستد فرمان می‌دهد بقیه هم اطاعت می‌کنند دیگر، مجلس فقط کارها را برای اعلاحضرت همایونی کند می‌کند. رکنِ دموکراسی و مردم‌سالاری می‌خواهیم چکار بابا؟ مردمِ ما چه می‌فهمند اینها چیست؟

برای اینکه حکومتی چون جمهوری اسلامی برنیاید ما باید دست به دامانِ چماقِ رضا قلدر بشویم:)) چماق‌اش هم هرچه بزرگتر و فحش‌هایش هرچه رکیک‌تر و اقتدار و خفقانش هرچه شدیدتر، بهتر. آری، «من هیچ مشکلی با استبدادِ رضاشاه ندارم»، چون بالاخره نمی‌گذارد جمهوری اسلامی سرکار بیاید، حالا اینکه در ادامه‌ی حکومت همو چگونه جمهوری اسلامی جوانه زد را نمی‌دانم اما می‌دانم برای فرار از لولو، دست به دامانِ رضاشاه و اینها باید بشویم:)) من نمی‌دانم این حکومت‌های غربی، احمق‌ها چرا از این الگوهای استالینیستی-مائویستی-کاستروییستی-پهلویستی(!) ِ ما استفاده نمی‌کنند؟ تازه می‌فهمم محمدرضا جان چرا همش می‌گفت برای اروپایی‌ها نگران است، بیچاره همش بهش اتهامِ توهم می‌زدند، نگو او فهمیده بود که این دموکراسی‌های غربی را هرلحظه یک لولویی مثلِ خمینی ممکن است بیاید ببرد. راه حل هم ارائه داده بودا: ساواک، خفقان، حکومتِ پلیسی، حزبِ رستاخیر و... اما کسی توجه نکرد دیگر. حالا چه شد که همان لولو آخرش آمد گریبانِ خودش را گرفت، موضوع دیگری‌ست و جایش اینجا نیست.

یک جنگِ جهانی و اشغالِ کشور توسطِ دو ابرقدرتِ جهانی به گونه‌ای که از فرطِ قحطی، چیزی شبیه یک نسل کشیِ وسیع در ایران رخ دهد و جمعیتِ کشور به شدت کاهش یابد و بعد هم دستگاهِ استعمارِ خارجی، چیزی نیستند که بابا، مردم باید مقاومت می‌کردند و جلویِ چماقِ رضاشاه می‌ایستادند و نمی‌گذاشتند رضاشاه مجلس و مشروطه را زیرپا بگذارند ، تقصیر خودشان است، ربطی به رضاشاه ندارد، حق با کسی‌ست که چماق را در اختیار دارد:))) وارکرافت بازی کرده‌اید؟ یک شمشیری بود که در چند مرحله مانده به آخر به دست می‌آوردید و بعد می‌توانستید هرکاری دلتان خواست بکنید، یادتان هست؟ چماقِ همایونی هم همین است، هرکس زودتر آن را به دست آورد می‌تواند هرکاری دلش خواست بکند:))))

اگر مشروطه جنگِ جهانی اول فلجش کرد، رضاشاه هم عوضش جنگِ جهانی دوم داشت. حالا درست است که از دوستی و عشق‌بازی با آلمانِ هیتلری کلی از طرحهای جاده‌کشی و اینها را پیش برد و به نامِ خودش زد، اما خب بازهم بیچاره اوضاع‌اش خیلی بهتر از مشروطه نبود.

روشن‌فکران چه گلی زدند به سرِ مردم؟ هیچ، براه اندازی و رهبریِ فکری اولین جنبشِ دموکراسی‌خواهیِ خارج از اروپا و بنیان‌گذاری فعالیتِ سیاسی و حزبی و روزنامه‌نگاری و اینها که چیزی نیستند که بابا! جاده کشیدند؟ نه! راه آهن کشیدند؟ نه! چماق داشتند؟ نه! فحش می‌دادند؟ نه! زمین‌خواری کردند؟ نه! چه هنری داشتند پس، جز کتاب و مقاله و روزنامه نوشتن و مبارزه و جنگیدن با استبداد و دیکتاتوری و ایستادن در برابرِ لشکر روسی این ررررررررررررررررررررروشنف کرها؟ هنرها همه در یدِ همایونی بود.

پ.ن: این شورِ همایونی، حقیقتا محشر است، حداقل در یکی دو ماهِ گذشته این خنده‌دارترین گفتگویی بوده که در این انجمن یا هتا در کل داشته‌ام. Keep going guys
پ.ن:آندد جان ببخش که من همش از نمادهای :)) و :))) یا با پرانتزهای بیشتر استفاده می‌کردم، نمی‌توانستم استفاده نکنم، به بیضه‌ی همایونی قسم که از بس خندیدم در حینِ خواندنِ پست‌های دوستان و نوشتنِ این پست که اشکم درآمده بود واقعا!
پ.ن:معرفی می‌کنم؛ دکتر سعید سکویی، از پرورندگانِ دانشگاهِ ولایی پهلوی و از همرزمان در جبهه‌ی حفاظت از بیضه‌های همایونی:
[video=youtube;PzbyGeV3Mmo]https://www.youtube.com/watch?v=PzbyGeV3Mmo[/video]

این شاهکاری‌ست برای خودش و می‌توانید در مواقعِ افسردگی سری به ویدئوهای ایشان در یوتیوب بزنید که فراوان است و البته هدفِ من تنها بالا بردنِ جنبه‌ی فانِ تاپیک بود و منظورِ دیگری نداشتم:)))
Dariush نوشته: ما پیش از رضاخان مشروطه داشتیم اصلا؟ نه نه نه، مجلس داشتیم؟ مجلس چیست؟ قانونِ اساسی داشتیم؟

نمیخواهید دستاوردهای دوران پارینه سنگی که رضاشاه نابودشان کرد را فهرست کنید ؟!
حالا خوبه همون مجلسی که مدعی هستید دموکرات بوده و اصل جنس بوده و کشور رو کرده بود سوئیس رضاشاه رو به سلطنت رسوند :)))

Dariush نوشته: براه اندازی و رهبریِ فکری اولین جنبشِ دموکراسی‌خواهیِ خارج از اروپا و بنیان‌گذاری فعالیتِ سیاسی و حزبی و روزنامه‌نگاری

دیگر چه گلی به سر کشور زدند ؟!
همین چُس مثقال میشود خدمات ارزنده !؟

اون وقت اینها میشه فقط جاده کشیدن و وظیفه اش بوده :

نقل قول:ایجاد دادگستری
تهیه و تصویب نخستین قانون مدنی ایران
بنیانگذاری ثبت اسناد
بنیانگذاری ثبت احوال و اجباری کردن برگزیدن نام خانوادگی و صدور شناسنامه
لغو کاپیتولاسیون
اسکان عشایر
براندازی خانسالاری (ملوک الطوایفی)
یکی کردن نیروهای نظامی و تشکیل ارتش ایران
بنیانگذاری بانک سپه (نخستین بانک ایرانی)
بنیانگذاری بانک ملی ایران
بنیانگذاری بانک فلاحتی
بنیانگذاری بیمه ایران
ساخت راه‌آهن سراسری ایران (از خلیج فارس تا دریای خزر)
جاده‌سازی، پل‌سازی و تونل‌سازی در کشور (به ویژه جاده‌های تهران به شمال)
گسترش صنایع
بنیانگذاری رادیو ایران (نخستین ایستگاه رادیویی ایرانی)
بنیانگذاری خبرگزاری پارس (نخستین خبرگزاری ایرانی)
بنیانگذاری دانشگاه تهران (نخستین دانشگاه ایرانی در ایران)
بنیانگذاری فرهنگستان ایران (برای تقویت زبان و ادب فارسی)
تغییر تقویم رسمی ایران از تقویم هجری قمری به تقویم خورشیدی جلالی (تغییر ماههای حیوانی به ماههای اوستایی)
تغییر نام رسمی کشور در مجامع بین‌المللی از پرشیا به ایران در سال ۱۳۱۴.

بیسوادی و بیشعوری مردم و جامعه هم که اصلن نقشی در ایجاد استبداد ندارد ! دموکراسی را یک مشت روشنفکر که احتمالن از فضا آمده اند به مردم تنقیه میکنند . اصلن دانشگاه و عمومی کردن تحصیلات و پایه ریزی زیرساختهای اقتصادی کشور و سر و سامان دادن به وضعیت بهداشتی مردم و ... که مهم نیست - گُه خورده کسی میخواسته اینها را درست کند و بوجود بیاورد اینها مهم نیستند و پیش پا افتاده و بی ارزش هستند - مهم اینه که فلان شاعر بتونه شعر بگه کسی بهش کار نداشته باشه . آزادی و دموکراسی را آن هم نوع خیالیش را به مردم اماله کردن خیلی خیلی واجبتر از سر و سامان دادن به وضعیت اسف بارِ زندگیشان است ، گُه خورده کسی وضعیت اقتصادی و بهداشتی و صنعتی بهتر میخواهد وقتی مشرررررررررررررررروطه در کار نیست . درس خواندن و کسب سواد هم در حد همان بَن بِن بُن که توسط فلان ملا آموزش داده میشود و نه بیشتر . خیلی هم خوب - کشور داری یعنی این E330E105
sonixax نوشته: من دنبال نتیجه خاصی نیستم !
میخوام بدونم شما چه طوری فکر میکنید .

اینکه شما میفرمایید معنی اش برای من این است که سواد و دانش نقششان در رسیدن به دموکراسی و آزادی بسیار کمرنگ است این وسط مطبوعات آزاد و مطالعه شان که خود زیر شاخه علم و میزان سواد جامعه است میتواند این نقش را پررنگ تر کند !

این سخن شماست ، از اون طرف دوستان دیگر میفرمایند که ملتی که تحت ستم هستند و سواد درست و حسابی ندارند و این همه سال تحت استبداد بودند بهتر از این هم نمیتوانند ایجاد کنند (رجوع شود به بحث های انتخاباتی که داشتیم) - این وسط شما خود بفرمایید که ما باید سخن چه کسی را قبول کنیم ؟!

بلاخره سواد و دانش پیش زمینه های رسیدن به دموکراسی هستند یا نیستند ؟!
نه نیست، رابطه یک طرفه سویه نیست و سواد هم تنها تنها عامل موثر نیست و حتی آنقدرها تایین کننده نیست.
همین علی لاریجانی و حداد قاتل و محموت مگر دکتری نداشتند خیر سرشان، تازه اولی که فلسفه خوانده در غرب.زیر آب نکردن سر مخالف بیشتر به منش و شعور و بزرگواری انسان‌ها برمیگردد تا سواد و دانشگاه.
امروز که مثل قارچ در ایران دانشگاه درآمده، بفرمایید چرا دموکراسی نیامده، البته میلاد جان شما که همچنان مردم ایران امروز را هم یکسری نفهم میدانید که حقشان است هر چه توی سرشان میزنند.




sonixax نوشته: این سخن شماست ، از اون طرف دوستان دیگر میفرمایند که ملتی که تحت ستم هستند و سواد درست و حسابی ندارند و این همه سال تحت استبداد بودند بهتر از این هم نمیتوانند ایجاد کنند (رجوع شود به بحث های انتخاباتی که داشتیم) - این وسط شما خود بفرمایید که ما باید سخن چه کسی را قبول کنیم ؟!
من که متوجه نشدم کدام سخن دوستان را میگویی، ولی من طبیعتا باید سخن خودم تناقض نداشته باشد، نه سخن من با سخن دوستان.
Russell نوشته: نه نیست، رابطه یک طرفه سویه نیست و سواد هم تنها تنها عامل موثر نیست و حتی آنقدرها تایین کننده نیست.
همین علی لاریجانی و حداد قاتل و محموت مگر دکتری نداشتند خیر سرشان، تازه اولی که فلسفه خوانده در غرب.زیر آب نکردن سر مخالف بیشتر به منش و شعور و بزرگواری انسان‌ها برمیگردد تا سواد و دانشگاه.
امروز که مثل قارچ در ایران دانشگاه درآمده، بفرمایید چرا دموکراسی نیامده، البته میلاد جان شما که همچنان مردم ایران امروز را هم یکسری نفهم میدانید که حقشان است هر چه توی سرشان میزنند.

خوب اگر به سواد نیست لابد به فهم جامعه است دیگر !
جمهوری اسلامی که از فضا نیامده ! تولید همین جامعه است . پس با این حساب به من حق بدهید که ملت را در شکل فعلیش مشتی نفهم بپندارم . مشتی نفهم که زندگی فهمیده ها را تباه کرده اند و متاسفانه شمار این نفهمها در اکثریت است .

Russell نوشته: من که متوجه نشدم کدام سخن دوستان را میگویی، ولی من طبیعتا باید سخن خودم تناقض نداشته باشد، نه سخن من با سخن دوستان.

قصد من نشان دادن تناقض نبود . نظر شما رو هم در اون بحث های انتخابات میدونم E032
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11