حسین نوشته: در مطالعات نشان داده شده که اگر خداباوری همراه با ترس باشه تضمین برای دوری از رفتار غیر اخلاقی هست . اینرا که قبول دارید . خب حالا فعلا نمیخواهم بحث کنم که کدام دین (هرچند درست حدس زدید منظور من اسلام هست اما فعلا سعی میکنم برای جلوگیری از حاشیه روی اینرا نگویم ) .
پس هر اندیشه ای از جمله اسلام یا مسیحیت که در باورهایش قیامت همراه با دوزخ و بهشت را دارد تضمین کننده رفتار اخلاقی هست و این در مقابل اندیشه بیخدایی هست .حالا واضح صحبت کردم ؟!
نقل قول:اگر اینگونه است پس چه چیز را من اصلاح کردم ؟! مگر قیامت چیزی جز همان ترس و پاداش است ؟
پس ابتدا شما لطف نموده و به این سئوال اول انتهای پست دوم من که دوباره تکرار میکنم پاسخ صریح بدهید تا بعد به موارد دیگر برسیم
1-کدام اندیشه بیخدایی یا خداباوری همراه با تضمین رفتار اخلاقی است ؟!
گرامی،همانطور که سامان گرامی هم بدرستی در اینجا توضیح دادند:
نقل قول:من فكر ميكنم اين ترس هست كه عامل بازدارنده هست. نه خدا باوري. چون به گفته ي خودتون در ادياني كه خداباوري بدون ترس هست، خود خداباوري به تنهايي هيچ عامل تضمين كننده اي نيست. ضمن اينكه ترس هم تضمين دهنده نيست. بلكه تنها يك عامل كاهنده هست. عوامل زياد ديگه اي وجود دارند كه گرچه ممكنه اثرشون در لحظه ي اول كمتر از ترس به نظر بياد ولي به موقع عمل كه ميرسه گاها بر ترس غلبه ميكنند. نمونه اش رو هم زياد شنيديم كه زاهد مسلمانا در قبال يك سيمين تن عنان اختيار رو از دست داده و حاصل يك عمر عبادت و خدا ترسيش رو به معاشقه با اون سيمين تن بر باد داده.
در اون متني كه شما به انگليسي گذاشتين:
recent research indicates
that positive rewards can encourage cooperative behavior when there is an opportunity to form
social relationships (Rand, Dreber, Ellingson, Fudenberg, & Nowak, 2009), the SPH specifically
predicts that it is the punishing aspects of gods and the threat of divine punishment, rather than
any loving or compassionate traits,
هم تنها نشون داده شده كه اثر ممانعت كننده ي ترس در شكستن مرزهاي اخلاقي در ميان خداباوران بيشتر از اثر تشويق هست وبه قول خودشون اثر چوب بيشتر از هويجه و شما دارين استفاده ي نادرست از اين رفرنس به عمل ميارين.
چیزی بنام اندیشه خداباوری و اندیشه بیخدایی نداریم.
مکتبهای مختلف داریم و تفکرات مختلف که میتونه به تعداد انسانهای متفاوت باشه.
بعضی اندیشه ها شامل باور خدا یا خدایان هستند،مانند ادیان اسلام و مسیحیت و خدایان یونان باستان و... .
بعضی اندیسه ها شامل باور به خدای تئیستی نیستند،مانند اوامانیسم،بودیسم،مارکسیسم،فمینیسم،استالینیسم و یا هر اندیشه و فلسفه دیگری.
نقل قول:research is consistent with the prior
findings that overall religiosity is unrelated to cheating but supports the hypothesis that belief
in fearsome punishing supernatural agents—mean gods—does predict more honest behavior in
anonymous situations
نتیجه گیری خود مقاله بر این نکته تاکید دارد این تحقیق در تایید این نظریه است که اگر کسی
باورمند به وجود عوامل ماورالطبیعه ترسناک مجازات کننده (از جمله برخی خدایان) میتوان رفتار صادقانه تری را در شرایط نامشخص پیش بینی کرد(نه اینکه رفتار اخلاقی را گارانتی کرد)
.
نقل قول:Limitations and Future Directions
The theoretical justification and empirical support for the association of punishing God beliefs
with reduced cheating raise questions about the persistence and modern pervasiveness
of beliefs in kind, compassionate, loving gods. Indeed, across both studies, mean ratings
for positive qualities were more than twice as high as negative ones. If the more negative
aspects of supernatural deities are predictive of less cheating, it is worth briefly considering
why those positive aspects have persisted,
حتی خود نویسنده مقاله هم از حنبه عذاب دهنده این موجودات ماورالطبیعی بعنوان جنبه منفی باور ماورالطبیعه یاد میکند و بارها تاکید دارد که:
نقل قول:Differences in cheating between believers and nonbelievers. As before, no relationship
emerged between cheating and belief in God
هیچ رابطه ای بین باور به خدا و کلک زدن وجود ندارد.
......
ببینید گرامی دو بحث هست که در این گفتگو بسیار مهم است:
اول تفاوت تعمیم و دسته بندی اندیشه هاست. نسبت باور به موجودات ترسناک ترسناک عذاب دهنده (از جمله نوعی خدای ترسناک) و باور به خدا مانند نسبت گردو و گردیست.
گردو هم گرد است ولی هر گردی گردو نیست.
بنابراین شما نمیتوانید ادعای خود را از نوع خاصی از خداباوری (حتی من برایتان نشان میدهم که این اثر در خارج از خداباوری هم میتواند باشد) به کل خداباوری تعمیم دهید.
دوم اما معنی الزام است،که البته من فکر میکنم باید زودتر به این تفکیک اشاره میکردم و از این باب تقصیر با من است،الزام و تضمین و گارانتی چیزهایست که در دنیای واقعی عملاً وجود ندارند.آنچه وجود دارد بهتر بودن و بدتر بودن در راستای رسیدن به مقصودیست.
مقصود در اینجا رفتار اخلاقیست.مثلاً قانون و آموزش قرار است باعث بهبود رفتارهای اخلاقی بشوند.
شما میگویید که باور به خدای جبار قهار خوب است،چرا که میتوان نشان داد کلک زدن را کاهش میدهد.
خوب فرض کنیم الان ما کودکی داریم و میخواهیم او را فردی اخلاقمدار بار بیاوریم.
سوال آیا باورمند کردن این کودک به وجود خدای قهار جبار خوب است؟
نخستین چیزی که مطرح میشود این است که آیا چنین حقیقت دارد یا نه؟اگر حقیقت نداشته باشد دروغ گفتن دراینباره خوب است یا بد؟
بعد مساله مزایا و معایب دیگر چنین باوری مطرح میشود.
شما میتوانید استدلال کنید که بنابر این مطالعه بالا با این باور میتوان در مواردی رفتار صادقانه تری را داشت.
اما من هم استدلال میکنم که بنابر مطالعات بسیار بیشتر و با قاطعیت بسیار بالا درباره اثرات ترساندن کودکان این کار به هیچ وجه بسود کودک نیست.
استدلال دیگر و همتر من اینست که واقع بینی و خردمندی و سلامت روانی در پرورش کودک میتواند عامل لازم در رفتار اخلاقی کودک باشد،چرا که در تشخیص اینکه رفتار اخلاقی چیست حتماً بخرد خود نیاز خواهیم داشت.اگر کودک صادق ولی احمق بار بیاید عامل مفیدی در جامعه نمیشود و دوستی با او حکم دوستی خاله خرسه را پیدا میکند که ممکن است صادقانه باشد ولی بسیار مضر و خطرناک است.
مثلاً اگر من دوستی دارم،دوست من باورمند است که با منفجر کردن خودش و من در حق من لطف میکند و مرا از عذاب جهنم خدای جبار دور میکند،
آیا من دوست دارم و خوب است که او مرا با خود منفجر کند و عده انسان بیگناه دیگر را هم بکشد؟نه.
آیا دوست من در این کار خود صداقت دارد؟بنظر من بله دارد.
یا مثال دیگری،فرض کنید من معلم هم هستم و از عده ای کودک میخواهم بپرسم که درسهای خود را خوانده اند یا خیر.
من میدانم که با ترساندن میتواند رفتار صادقانه تری بدست آورد.آیا بنظر شما اگر تصمیم بگیرم که یک کودک را شکنجه کنم تا به صلیب بکشم تا بفهمم که کودکان درس خوانده اند یا نه خردمندانه و اخلاقیست؟
من میگویم نیست،چرا نیست؟چون اول از همه مشخص است که میدانیم راه های بسیار بسیار بهتری برای فهمیدن اینکه بچه ها درس خوانده اند وجود دارد،ممکن است برخی از آنها به اندازه شکنجه حقیقت را نگویند ولی عوارض شکنجه را ندارند.
و دوم اینکه اصلاً چرا میخواهیم بدانیم که بچه ها درس خوانده اند یا نه،خوب میرسیم به اینکه برای اینکه میخواهیم خوب آموزش ببینند،و بهد میرسیم به اینکه چرا آموزش میدهیم کودکان را؟پاسخ میدهیم که چون برای سعادت و رفاه کودکان مفید است.
حال اگر ما بخواهیم کودکان را شکنجه دهیم تا به وسیله آن رفاه شان را بالا ببریم باعث افزایش سعادت و رفاه آنها میشود و خردمندانه است؟پاسخ نه است چرا که،اولاً ما میدانیم میتوان کودکان را بدون به صلیب کشیدن هم آموزش داد و رفاه را افزایش و سپس اینکه شکنجه کودکان عملی بسیار نابخردانه و غیر اخلاقیست و باید بر ضد آن قانون وضع کرد.
به عبارت ساده تر ضرر آن به سودش میچربد.
حال درباره ترساندن کودکان از عوامل ترسناک عذاب دهنده ماورالطبیعه هم استدلال مشابه است.
نقل قول:از اینکه صریح و کوتاه نوشتم عذرخواهی میکنم هم میخواهم حاشیه نروم و هم اولترا سورف یک چیزیش شده و اذیت میکند
گرامی نرم افزار
Tor را استفاده کنید که هم اذیت ندارد و هم امنتر است.
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound