kourosh_bikhoda نوشته: درود بر شما.
چنین نیست. بین اتصال نشانه ها به خدا و تعریف خدا تفاوت وجود داره. به بیان دیگه، اینکه ما به ازاء خارجی هر یک از خصوصیات و ویژگی های خدا چیست، کار رو برای منتقدین مشکل کرده. برای نمونه "پدید آمدن جهان از مهبانگ" نقیض "خدا جهان را آفرید" نیست. برای اینکه این آخری نقض بشه (یا دست کم مورد ایراد واقع بشه) لازم است نقیضش رو صادق نشان بدیم و به این دلیل که نقیضش صادقه نتیجه بگیریم خودش کاذبه.
پس به راحتی نمیشه نمیشه گفت اینهایی که شما به عنوان نقیض گفتید واقعن نقیض باشند چرا که میتونند همزمان هم اراده الهی و هم قوانین طبیعی درکار باشند. به عبارتی میشه گفت خداوند از روز ازل چنان تدبیر کرده که این اتفاقات رخ بده. این اگرچه دور از ذهن ولی یک پاسخ معتبر و کاراست.
بر این اساس، تعریف خدا به این کار نمیاد. روش درستِ نفی خدا در واقع رد براهین وجودی ست. براهین وجودی که مرتب شدند ساده تر و راحت تر میتوانند رد بشند. بیایید فرض کنیم تمام این براهین رد شده باشند، آیا آنگاه تعریف خدا دچار چالش عدم صحت شده؟ خیر. برهان اثبات وجود با تعریف فرق داره. درست مثل تعریف اتر و دلیل وجودش. بنا بر این برای ردِ اساسی و یقینی خدا بایستی با کمک ویژگی های او به قول شما ستیز درونی یا تناقض فی نفسه او رو نشان بدیم. تازه اینجاست که میتونیم نتیجه بگیریم این خدا یقینن وجود ندارد.
کراننمایی (تعریف) به چه میگویند؟ این چیزی نیست جز فهرستی از ویژگی ها (properties) و کارکردهای (methods) یک فرایافت که از راه ان میتوانیم آن فرایافت را "بشنایسم"/ بازشناسیم. شما بازمی شناسید که این یک گلابی است و که آن یک سیب است، چرا که یکی دو ویژگی انها با هم یکی نیست، آن گرد است و سرخ، این یکی زرد(property) است. پس پیوند دادن نشانه های هستی، زیرانبوهه ی (subset) کراننمایی است. برای نمونه در کران نمایی خدامیگوید که خدا آدم را آفرید( a method ) . پس آدم را نشانه ی هستی خدا میداند. اکنون باید سازوکار پیوند این دو را بگوید, که میگوید: " توده ای را از گـِل و لجن ریخت دادو بهش از روح خودش فوت کرد و شد آدم". پس میبینید که این پیوند، بخشی از کراننمایی است و ایندو از هم جدا نیستند. اکنون اگر ما راه دیگری را برای ساخته شدن آدم نشان بدهیم، برای نمونه از راه فرگشت، این کارکرد خدا خودبخود بی ارزش (*) شده است، چرا تنها این فوت کردن روح "یگانه " راه شاینده برای پیدایش آدم نیست. چون ما در جایگاه داوگر نیستیم، نشان دادن
یک راه جایگزین (آلترناتیو) برای شکستن آن داو بسنده است.
---
این که گفتید که میشود گفت که خدا از روز ازل چنین چاره کرده که این رویداد ها به هستی بپیوندند، نیز از راه فرنود "
تیغ اوکهام" شکسته میشود چرا که از میان دو راه, که یک چیز را روشنگری میکنند، آنکه
ساده تر است ( نه آسان تر) و با پارامتر های کمتری ، یک پدیده را روشنگری مینماید، پذیرفتنی است. برای نمونه باران :
١- باران میاید چون نم ابرها در برخورد با هوای سرد ، چکه میشوند و ...
٢- باران میاید چون نم ابرها در برخورد با هوای سرد ، چکه میشوند و همچنین فرشتگان به فرمان ایزدی به نم ابرها پروانه ی چکه شدن میدهند و ...
در اینجا ، روشنگری نخست پذیرفته است و بار پایوری بدوش کسی میافتد که بگوید راه دوم درست است!
پس زمانی که هتا
یکی از برهان ها، شکسته/بی ارزش شوند،
همه ی کراننمایی شکسته شده و آن فرایافت کراننموده شده، برابر با نیستی است، مانند اینکه بگوییم خرگوش جانوری پستاندار با گوشهای دراز است و سپس جانوری به ما نشان بدهند که گوش دراز ندارد. پس این دیگر" خرگوش" نیست، شاید موش باشد (جانوری پستاندار) و در جایگاه موش، دارای هستی باشد ولی سخن بر سر خرگوش بوده است، نه موش!
(* invalid argument)
نه اینکه بگوییم نادرست یا درست true, false است; از دید فرنودین بی ارزش شده چرا که بایستگی یگانه (لزوم انحصاری) خود را از دست داده است.
"
تیغ اوکهام"
Occam's razor - Wikipedia, the free encyclopedia