Ouroboros نوشته: ما دربارهی یک جنبهی دیگری از سرمایهداری صحبت میکنیم، بحث تکلیف محصول نهایی کار است، فعلا کاری به ابزار تولید نداریم. ولی بیش از آن، بحث تکلیف اعضای جامعه است که حاضر به کشیدن بار خود نمیشوند که برخلاف نظر شما، گسترهی بسیار وسیعتری از «سرمایهداران» را شامل میشود. در شوروی سابق ما میبینیم که روسیه از دو، تا چهل برابر آنچه را از جماهیر دیگر وارد میکرد را به آنها صادر میکرد، به زبان بازاری، بار آنها را میکشید. بجز انهم بحث اعضایی از جامعه است که حاضر به کشیدن بار دیگران نیستند. تکلیف اینها در سیستم سوسیالیستی چه میشود؟ اگر کسانی که مولد مازاد هستند حاضر به همیاری از غیرمولدان(که در هر جامعهای به هر دلیلی وجود خواهند داشت)نشوند تکلیف چیست؟ در قالب همین مثال بالا، شما آیا اجازه میدهید که نفر سوم ماهیهای خود را تماما نگاه بدارد؟ اگر بله، پس چگونه میخواهید از ظهور دوبارهی اختلاف طبقاتی جلوگیری بکنید؟ اگر نه، پس چگونه برگرفتن ماهیهای او با زور دزدی و واداشتنش به کار دوباره بردهداری نیست؟
خورده گیری بیجایی است، چرا که ردگان (طبقات) با تراز بهره کشی شان در آموزه ی مارکسیسم
کراننمایی میشوند. در جایی که بهره کشی نباشد، مهند نیست که یکی با گرفتن سد تا ماهی
بیشتر از دیگری پولدار تر شود.
پول و سرمایه دو چیز و دو فرایافت جدا از هم هستند. اگر
کسی هم دلش بخواهد به اندازه ی یک تکه نان خودش کار کند و بیش از ان نخواهد، در همبود
سوسیالیستی هیچ گرفتاری ندارد. اگر در شوری به کسی چنین پروانه ای داده نمیشد برای این
بود که آنها درگیر جنگ سرد و همپیشی دوزخی با دستگاه غول آسای سرمایه داری بودند که اگر
از آنها پیشتر میافتاد، خاکشان را به توبره میکشید ( چنان که بدست هیتلر هم چنین کاری پیش آمد)
در در همبود سرمایه داری شما نمیتوانید به دلخواه خود زندگی کنید، خانه ای برای خودتان در
جایی بسازید، بی کهربا ( الکتریسیته) و بی تلویزیون و دو تا بز نگهداری کنید، نه، باید (death & tax)
بیگمان باژ بدهید، سیم کشی بشوید، لوله کشی بشوید ... و به ناچار هزینه اش را هم بدهید و
برای آن، به ناچار سرکاری بروید و برای سرکار رفتن، ماشین هم به ناچار بخرید یا اگر نخرید،
ریشخند و خوارداشت دیگران را برتابید و برای ان "قسط" هم بدهید و برای پرداخت آن، به سرکارگر
و سرمایه دار نماز هم بیاورید و ....
***
برای درگیری در چنین همپیشی بود که در سوسیالیسم جوان، نمیشد آن کاری را کرد که
در سوسیالیسم پایانی شدنی است و برای همین لنین گفت که تنبل ها ، از انجا که "دوست
دشمن" و مایه ی واپسماندگی و کندی پیشرفت شوروی در برابر دشمنان به کمین نشسته
میباشند، باید گوشمالی داده شوند، بویژه کسانی که هیچ کار "
نمیخواهند" بکند و تنها سربار
دیگران هستند، هیچگونه بخشایشی را سزاوار نخواهند بود و هتّا برای واداشتن انها به
کار و همکاری باید به سختی با انها برخورد نمود " گاهی باید که از ده تن تنبل ، یکی
را تیرباران کرد (تا دیگر تنبل ها بک کار بیفتند)"
پس:
١-اگر کسی با کار خودش پولدار تر شد ، برابر با جدایی رده ای نیست، اگر پولش را به
سرمایه واگرداند و
کسی را به کار گماشت، پیدایش و جدایش ردگان بهره کشی بشمار
میرود و تنها همین در کمونیسم ناروا و غدغن است و نه پولدار شدن از کارِ
خود.
٢- در همبود سوسیالیستی که دشمن خود را شکست داده، کسی ناچار نمیشود که زورکی
کار کند و میتواند دو تا ماهی بگیرد و سراسر روز را به چرت siesta بگذراند. بویژه پس
از فراوانی فراورش در پی گسترش فندآوری ، کار، یک چیز کمیاب است که مردم آماده اند
که بی هیچ مزدی ، تنها برای خوشیکی دو هفته ای هم در سال کار کنند ( درست همانند
رفتن به "تعطیلات" در جهان کنونی)
•
پارسیگر