05-21-2015, 07:53 AM
Mehrbod نوشته: بیشتر فرگشت آدمی در زمانهیِ شکارچی-گردآوری او گذشته است و ازینرو بیشترین سازگاری را آدمی با این زمانه دارد.مسئله فقط سازگاری با طبع انسانی نیست، مسئلهی مهمتر اینست که ما تا کجا میتوانیم طبع ادمی را افسار بزنیم و برای مدنیت مورد بهرهبرداری قرار بدهیم بیآنکه وجود او را با تهدید روبرو بکنیم. اینرا نخستین بار افلاطون در جمهور خود به خوبی با نمایش تعارض میان ایرانی، یونانی و کلت تشریح میکند. او از کلت وحشی، بدوی و فاقد خودآگاهی مستقل از طبع که با آغوش باز به سوی خطر میدود ابراز بیزاری میکند. همچنین از ایرانی بزدل و زنصفت و ظریف طبعی که ملل دیگر را به مزدوری و سربازی اجیر میکند و هر چه رنگ او بالاتر میرود از خط مقدم نبرد دورتر میایستد(با شاهنشاه پشت کل سپاه)برائت میجوید. در مقابل، او مرد آتنی را قرار میدهد که نه از خطر میگریزد و نه به سمت آن هجومی خودویرانگر میبرد، بلکه شانه به شانه در برابر أن میایستد. آنقدر آگاهی دارد که به عواقب عمل خود و تهدیدی که با آن مواجه شده پی ببرد، اما آنقدر هم جهان خود را ارزشمند میداند که ریسک مذکور را آگاهانه بپذیرد. در تحلیل افلاطون کلت فاقد تمدن و مدنیت است، ایرانی زیادی متمدن شده، و یونانی درست به اندازه. میزانی از تمدن که ما بدون ضایع شدن ارزشهای طبیعی و ارزشهای والای خود میتوانیم از مزایای مدنیت و فرهنگ نیز برخوردار باشیم ارزش است، نه حیوانیت کلت بدوی، نه زنصفتی ایرانی بزدل.
زنده باد زندگی!