05-19-2015, 03:19 PM
توضیح زیردیپملی موضوع برای باقی نماندن جای هیچگونه سوء تفاهم:
پدران ما برخی مشکلاتی را که ما قادر به حل آنها نیستیم و به نظر میرسد کُل موجودیت جامعهی ما را با تهدید روبرو کرده است به آسانی حل کرده بودند. بر حسب «اتفاق»، تمامی این مشکلات ریشه در «روش» داشتهاند، مثلاً مشکل لاینحل پدر مدرن در تربیت فرزندی قدرشناس که بابت آورده شدنش به این دنیا از شما نه بیزار و طلبکار که شاکر و قدرشناس است. ما برخی مشکلاتی را که پدرانمان از حل ایشان عاجز بودهاند را حل کردهایم. دوباره بر حسب «اتفاق»، تمامی این مشکلات حل شده، مربوط به «ابزارآلات» هستند، مثلاً درمان سل. هرکجا پای روش در میان است، زندگی ما به نحوی عینی و قابل مشاهده از چهارصد سال پیش به اینسو روبه سقوط بوده، هرجا پای ابزار در میان است، روبه پیشرفت.
مدافعان مدرنیته، چون در مرحلهای از خودآگاهی میدانند که سیستم اجتماعی غرب پس از روشنگری کوچکترین پیشرفتی در روش ارتباط انسانها با یکدیگر بدست نیاورده، و بالعکس، تمامی دستاوردهای انسان از آغاز تمدن تا پانصد سال پیش را نیز به کلی از دست داده، این دو امر ِ کاملاً از هم جدا را به هم وصل میکند تا به نحوی بتواند از سبک زندگی مطلقاً غیرقابل دفاع خود دفاع بکند.
اذهان اغلب عادت کرده به فستفود فکری بشر مدرن این مدل نگاه سخیف و مبتذل به تاریخ را بسیار میپسندد، بالاخره هر بازندهی مفلوکی بازنده و مفلوک میماند به این دلیل که قادر بوده موقعیت خود را به نحوی توجیه بکند که فردیت او از زیر بار ثقیل واقعیت نجات بیابد، اینهم که من خیلی باهوشتر و برجستهتر و آدمحسابیتر از اسلافم هستم کمکم به مرحلهی هیستری و جنونجمعی میرسد، بهخصوص آنکه ما امروز حتی نمیتوانیم زندگی در سطح همان پدرانمان داشته باشیم و آنچه آنها داشتهاند امروز برای ما کاملاً خارج از دسترس به نظر میرسد، و اگر در یک نسل چنین از هم وارفتهایم، خدا به فریاد آیندگانمان برسد!
مدافعان بیچیز مدرنیته البته ناچار هستند این پسرفتها به مرحلهی حیوانیت و حتی از آنهم فروتر را نادیده بگیرند و زیر عربدههایی که ابزارآلات پیشرفته را به ما یادآور میشود پنهان بکنند، مهم نیست که زندگی ما هیچ ارزش یا هدفی ندارد، مهم آنست که پلیاستیشن و پینیسیلین داریم. اینکه آیا ما با ارزشهای والا نیز میتوانستیم به اینها برسیم یا نه بر ما پوشیده است، اما این به معنی نتیجهی خودکاری که مدرنیست از این مجهول میگیرد نیست، تکنولوژی، یا پیشرفت در ابزار، صد هزار سال بدون رها کردن ارزشهای والا میسر بود و همهی پیشرفتهای ابزاری بشر در این پانصد سالی که به کثافت درافتاده به دست نیامدهاند، اما حتی اگر هم اثبات بشود که بدون کونی شدن مردان و جنده شدن زنان ما همه محکوم به زندگی در غارها هستیم، آنوقت زندگی در غار باز هم برتر است از زنده ماندن در کثافت. وانگهی اینها همه شلوغکاری و هوچیگریست، هیچ سند یا استدلالی وجود ندارد که بازگشت به یکی الزامآور بازگشت به دیگریست.
پدران ما برخی مشکلاتی را که ما قادر به حل آنها نیستیم و به نظر میرسد کُل موجودیت جامعهی ما را با تهدید روبرو کرده است به آسانی حل کرده بودند. بر حسب «اتفاق»، تمامی این مشکلات ریشه در «روش» داشتهاند، مثلاً مشکل لاینحل پدر مدرن در تربیت فرزندی قدرشناس که بابت آورده شدنش به این دنیا از شما نه بیزار و طلبکار که شاکر و قدرشناس است. ما برخی مشکلاتی را که پدرانمان از حل ایشان عاجز بودهاند را حل کردهایم. دوباره بر حسب «اتفاق»، تمامی این مشکلات حل شده، مربوط به «ابزارآلات» هستند، مثلاً درمان سل. هرکجا پای روش در میان است، زندگی ما به نحوی عینی و قابل مشاهده از چهارصد سال پیش به اینسو روبه سقوط بوده، هرجا پای ابزار در میان است، روبه پیشرفت.
مدافعان مدرنیته، چون در مرحلهای از خودآگاهی میدانند که سیستم اجتماعی غرب پس از روشنگری کوچکترین پیشرفتی در روش ارتباط انسانها با یکدیگر بدست نیاورده، و بالعکس، تمامی دستاوردهای انسان از آغاز تمدن تا پانصد سال پیش را نیز به کلی از دست داده، این دو امر ِ کاملاً از هم جدا را به هم وصل میکند تا به نحوی بتواند از سبک زندگی مطلقاً غیرقابل دفاع خود دفاع بکند.
اذهان اغلب عادت کرده به فستفود فکری بشر مدرن این مدل نگاه سخیف و مبتذل به تاریخ را بسیار میپسندد، بالاخره هر بازندهی مفلوکی بازنده و مفلوک میماند به این دلیل که قادر بوده موقعیت خود را به نحوی توجیه بکند که فردیت او از زیر بار ثقیل واقعیت نجات بیابد، اینهم که من خیلی باهوشتر و برجستهتر و آدمحسابیتر از اسلافم هستم کمکم به مرحلهی هیستری و جنونجمعی میرسد، بهخصوص آنکه ما امروز حتی نمیتوانیم زندگی در سطح همان پدرانمان داشته باشیم و آنچه آنها داشتهاند امروز برای ما کاملاً خارج از دسترس به نظر میرسد، و اگر در یک نسل چنین از هم وارفتهایم، خدا به فریاد آیندگانمان برسد!
مدافعان بیچیز مدرنیته البته ناچار هستند این پسرفتها به مرحلهی حیوانیت و حتی از آنهم فروتر را نادیده بگیرند و زیر عربدههایی که ابزارآلات پیشرفته را به ما یادآور میشود پنهان بکنند، مهم نیست که زندگی ما هیچ ارزش یا هدفی ندارد، مهم آنست که پلیاستیشن و پینیسیلین داریم. اینکه آیا ما با ارزشهای والا نیز میتوانستیم به اینها برسیم یا نه بر ما پوشیده است، اما این به معنی نتیجهی خودکاری که مدرنیست از این مجهول میگیرد نیست، تکنولوژی، یا پیشرفت در ابزار، صد هزار سال بدون رها کردن ارزشهای والا میسر بود و همهی پیشرفتهای ابزاری بشر در این پانصد سالی که به کثافت درافتاده به دست نیامدهاند، اما حتی اگر هم اثبات بشود که بدون کونی شدن مردان و جنده شدن زنان ما همه محکوم به زندگی در غارها هستیم، آنوقت زندگی در غار باز هم برتر است از زنده ماندن در کثافت. وانگهی اینها همه شلوغکاری و هوچیگریست، هیچ سند یا استدلالی وجود ندارد که بازگشت به یکی الزامآور بازگشت به دیگریست.
زنده باد زندگی!