Anarchy نوشته: پست ها رو هم انتقال میدم در اولین فرصت ... فقط تعجب میکنم راسل جان چه اصراری داری همه پل های دوستی رو پشت سرت خراب کنی سر بحث هایی که ما در اون هیچ کاره بودیم و اصلا به سن ما قد نمیده !! مثلا من متوجه نشدم قضیه جنگ ایران و عراق و انقدر پافشاری برای تطهیر افرادی که کشور رو به فنا دادن برای چی هست ؟ چرا تفسیر از جنگ از حالت منطقی تبدیل به احساسی شده ؟ اگه بگیم هر کس جنگیده سر ما منتی داره یا هر چی کله خر تر باشیم تو این زمینه با ارزش تره ، خب انتحاری های القاعده و داعش که باید بالاترین درجه رو داشته باشن ... من صادقانه توصیه میکنم پست های خودت تو تاپیک "دفاع مقدس" و سایر تاپیک ها رو یه مرور بکنی ... همون ها رو نقد کنی جای بحث با ما ، نتیجه خیلی بهتری داره !! واقعیت هم اینه که من و شما و سایر افرادی که بهره ای از ثروت و قدرت نبردن ، همیشه قربانی هستیم . یه روز ما رو شیر میکنن برای رای دادن ، روز دیگه شیرمون میکنن برای جنگیدن به اسم ایران ، اسلام ، خدا و ... در نهایت هم یه بیلاخ بیشتر نصیبمون نمیشه !! حقیقتا من نمیدونم این تغییر عقیده ات از کجا ناشی شده ... اما هر چی فکر میکنم مبنایی براش نمیبینم جز نا امیدی از تغییر شرایط و اجبار برای زندگی در این شرایط کشور ، بالا رفتن سن و مشکلات شخصی !!!
من کجا همهیِ پلها رو دارم خراب میکنم آنارشی جان؟ اگر این بحث منرو
با میلاد داری میگی خب من گمون نمیکنم در این مورد اصلا «دوستی»
حتی از نوع مجازی وجود داشته که حالا بخواد نداشته باشه. دشمنی هم البته
نبوده تاحالا، قبلا یکطرفه دایورت بوده الان دوطرفه دایورت شده.
من هم آن پستهای قدیمی رو نوشتهام و هم این پستها رو و بهت اطمینان میدم
این پستها رو در حالت خیلی ریلکستری مینویسم. معمولا آدم سعی میکنه برای
رفتار دیگران دلیل پیدا کنه و وقتی دلیل روشنی نمیبینه یا حرف طرف رو نمیفهمه
این میشه که نسبتش میده به چیزهای شخصی و عجیب و غریب. از این چیزها
در دیدگاه «خردگرایانه» زیاد هست. مثلا در نگاه «متفکران امروز» هایدگر اینطور هست.
میدونی که هایدگر در ابتدای روی کار آمدن نازیها اونیفرم نظامی پوشید و رفت تدریس کرد،
البته جلوتر خودش رو از نازیها جدا کرد ولی هیچوقت نه از کردهیِ خودش عذرخواهی کرد
و نه مدافع لیبرال دموکراسی شد. اینها چیزهایی هست که برای ذهن «خردگرا» قابل درک نیست.
همینطور که گسترش خالکوبی، پیوستن کرور کرور غربیها با سطح رفاه و موفقیت نسبتا خوب
به داعش،یا مثلا رفتار همین کمک خلبان آلمانی قابل درک نیست و با توضیحات آبکی مثل
عدم ثبات روحی و نامگذاری اون بعنوان فلان سندروم و بهمان بیماری کنار گذاشته میشند.
من به کسی نمیگم چیکار کنه و مثلا شما حتما باید بلند بشی بری جنگ با داعش. ولی میگم
که لذت همه چیز نیست، شما آیا حاضری جونت رو برای عزیزی فدا کنی؟ یا بهتره اینطور بگم،
آیا کسی که چنین کاری میکنه هم بنظرت تنها بخاطر بیماری روانی و مثشکل شخصی و...
چنین کاری میکنه؟
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound