نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 11 رای - 4.91 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پاتوق شب نشینی

Ouroboros نوشته: تکلیف من آنوقت چیست که پی برده‌ام آلترناتیوهای مذهب نیز یکسره مهمل هستند؟!

آخ آخ منم دوسالی میشه همین احساسو دارم انگار به آدم خیانت شده باشه. ولی هنوز ملی گرا هستم از لج قومیت گرایان

Ouroboros نوشته: اینست که من اینجا با شما دوستم، امشب می‌روم پیش یک مداح اهل بیت و مثل یک برادر با او رفاقت می‌کنم، آخر شب اگر فرصت شد قصد دارم این دخترکی که مدتی‌ست درپیچ بوده را سرانجام به کام بکشم

خیلی هم خوب کاش منم اینقدر معاشرتی بودم/ بشم


Ouroboros نوشته: من الان رفیق فمینیست دارم که مرا هم‌کیش خودش می‌داند

این تیکه آخرو ولی ... واقعا چندشت نمیشه حرف فمینیستی بزنی؟ البته لابد رفاقتش ارزششو داره
پاسخ

Ouroboros نوشته: شوالیه‌ی لر؟! E411
البته اگر لر هم بودم با توجه به بی رگ بودنم یه همچین شعری با مزاج من سازگار نبود:))
آری به سوال"این رو شنیده اید؟" بود.

To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
پاسخ

Ouroboros نوشته: من با هرکس و هرچیز خود را منطبق می‌کنم چون دیگر به هیچکس و هیچ چیز اعتقادی ندارم و تنها هدفم در زندگی خوش گذراندن همین امشب است.
دوستان دقیقا چقدر تعجب می‌کنند اگر بهشان بگویم من الان رفیق فمینیست دارم که مرا هم‌کیش خودش می‌داند؟ E40a
true hedonistE40a

To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
پاسخ

Ouroboros نوشته: شوالیه‌ی لر؟!

هیتلُر، لُره و هاردی، سوفیا لُره!
شوالیه که چیزی نیست !

خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری  
پاسخ

Anarchy نوشته: با این حساب دیگه آنارشیست هم نیستی ، نه ؟؟؟ البته از همون ماجرای رای دادنت احساس کردم تغییر اساسی کردی !! 2 سالی هم هست که علاقه آنچنانی به موضوعات سیاسی-اجتماعی- اعتقادی نداری و مطلب آنچنانی در موردش نمی نویسی E406 !!

یعنی دیگه کاملا تسلیم زندگی و روزمرگیش شدی امیر جان E40e ؟؟

من الان به آن روزها که می‌اندیشم می‌بینم چه فرصت‌ها که از دستم نرفت و چه اشتباهاتی که مرتکب نشدم! اما به قولی هر وقت جلوی ضرر را بگیرید منفعت است.
روزمرگی؟ من هیچکس را ندیده‌ام که زندگی‌اش از همان من هیجان‌انگیزتر و جالب‌تر باشد. E402
اینکه خودم را با پرداختن به سیاست و ... مشغول نمی‌کنم نوعی مبارزه با روزمرگی‌ست نه تسلیم شدن به آن.

Nikzad Mehrazmanesh نوشته: آخ آخ منم دوسالی میشه همین احساسو دارم انگار به آدم خیانت شده باشه. ولی هنوز ملی گرا هستم از لج قومیت گرایان
بیشتر بستگی به حال امروز دارد، اگر خوشحال باشم، بی‌ایمانی ِ بزرگ، هدیه‌ای است مبارک و پسندیده، اگر ناراحت باشم، دوزخی‌ست که از آن گریزی نیست.

Nikzad Mehrazmanesh نوشته: خیلی هم خوب کاش منم اینقدر معاشرتی بودم/ بشم
نمی‌توانید باشید چون به یکسری چیزها اعتقاد دارید، پس در ارتباط با دیگران به طور ناخودآگاه می‌روید درپی دریافتن نظر و عقیده‌ی آنها راجع به نظرات و عقاید خودتان، و این مطمئن‌ترین راه است برای درافتادن به انزوای مطلق اجتماعی. ۹۹٪ آدم‌ها احتمالا عقایدی متفاوت با همان شما خواهند داشت و احساس بر خطا بودن، تنها بودن و پذیرفته نشدن از سوی دیگران و ... را در شما پدید می‌آورند و از چشمتان می‌افتند، ۱٪ آدم‌ها کاملا شبیه خودتان خواهند بود و احساس خاص بودن را در شما تهدید می‌کنند، و بی‌آنکه بدانید از ایشان کینه به دل می‌گیرید. پس باخت‌باخت است. به جای اینکه اجازه بدهید ذهنتان ناخودآگاه بگردد دنبال «وجوه اشتراک و تفاوت»، خودآگاه بروید دنبال یافتن یک چیز جالب راجع به آن آدم. بیاندیشید «این یک آدمیزاد است با عواطف و عقده‌ها و آرمان‌ها و تجربیات یک انسان، و من می‌خواهم ببینم جالب‌ترین آنها کدام است». این باعث می‌شود یک کنجکاوی درباره‌ی دیگران نشان بدهید و احساس مهم بودن را در ایشان تحریک بکنید، به سرعت و دقت بیشتری آنها را بشناسید، احساس صمیمیت را تشدید بکنید، با سکوت درباره‌ی خود و دعوت طرف مقابل به سخن گفتن به طور غیرمستقیم مختصات قدرت را به سود خودتان تغییر بدهید(طرف ضعیف همواره خود را برای طرف قوی توضیح می‌دهد و می‌کوشد نظر مساعد او را جلب بکند) و ... پس به جای تلاش برای برچسب چسباندن روی آدم‌ها، و «این مسلمان است»، «آن فمینیست است» و ... بکوشید ازشان حرف بکشید.

Nikzad Mehrazmanesh نوشته: این تیکه آخرو ولی ... واقعا چندشت نمیشه حرف فمینیستی بزنی؟ البته لابد رفاقتش ارزششو داره
حرف فمینیستی که نمی‌زنم اما وقتی او می‌رود روی منبر معمولا با یک پوزخند مخفی حرفهایش را گوش می‌کنم و بعد از اینکه او را مسخره کردم، به طور تلویحی حرفش را تائید می‌کنم که «البته پر بیراه هم نمی‌گویی...» و ... آدم‌ها نیاز دارند به تائید بیرونی، آنرا بهشان بدهید(البته مشروط و قطره‌قطره، همراه با شکنجه!)، مال خودتان می‌شوند.

زنده باد زندگی!
پاسخ

Ouroboros نوشته: ۱٪ آدم‌ها کاملا شبیه خودتان خواهند بود و احساس خاص بودن را در شما تهدید می‌کنند، و بی‌آنکه بدانید از ایشان کینه به دل می‌گیرید. پس باخت‌باخت است. به جای اینکه اجازه بدهید ذهنتان ناخودآگاه بگردد دنبال «وجوه اشتراک و تفاوت»، خودآگاه بروید دنبال یافتن یک چیز جالب راجع به آن آدم. بیاندیشید «این یک آدمیزاد است با عواطف و عقده‌ها و آرمان‌ها و تجربیات یک انسان

موافقم .اتفاقا آدمی هستم که حواسم هست ممکن است کسی عقایدش مثل من باشد ولی منشش نچسب و دوست نداشتنی، و دوستانم را از روی عقاید انتخاب نکرده ام و طیف رنگارنگی از قشرهای مختلف اجتماع هستند تا جایی که با بعضی هایشان در مورد عقایدم صحبت نمی کنم و یکیشان بعد دو سه سال آشنایی تا به خانه ما نیامد نفهمید من رمضان ها روزه نمی گیرم (با تعجب) حالی که از وقت گذرانی با آدم ها در لحظه دست می دهد وخصوصیات روانی و کاراکتر آنها معیار کشش من به سوی انهاست. از عقاید دوستانم خوداگه خبر دارم و با agree to disagree راحتم.

منظورم بیشتر خونگرمی و جوشیدن با مردم در سر صحبت باز کردن اولیه و مقدار و بسامد رفیق بازی بود.توان نامحدودی برای معاشرت نکردن و سرگرمی های تنهایی دارم، که بعضی وقتها فکر می کنم این توان است یا ضعف؟ معمولا در جمع ها تا مدتی نا مرئی هستم کم کم یخم باز می شود.



Ouroboros نوشته: البته مشروط و قطره‌قطره، همراه با شکنجه!)

آها این خوبه E105 ولی اگر نظرم خیلی مخالف طرف باشد نمی توانم جلو دهنم را بگیرم. تلویحی وشوخی هم که شده یک چیزی می پرانم انگار نگویم در دلم می ماند مخصوصا در فیسبوک
پاسخ

ای کسانی که ایمان نیاوردید
به ریسمان اسپاگتی جنگ بزنید
اینم از رشد تمدن از سوی مسلمین !

[ATTACH=CONFIG]4481[/ATTACH]

[ATTACH=CONFIG]4480[/ATTACH]


فایل‌های پیوست
.jpg 5a3b6ec300.jpg اندازه 280.12 KB  تعداد دانلود: 128
.jpg 1376659328_15930_FT57578614_ghameh54.jpg اندازه 34.65 KB  تعداد دانلود: 88
پاسخ

Ouroboros نوشته: می‌توانید باشید چون به یکسری چیزها اعتقاد دارید، پس در ارتباط با دیگران به طور ناخودآگاه می‌روید درپی دریافتن نظر و عقیده‌ی آنها راجع به نظرات و عقاید خودتان، و این مطمئن‌ترین راه است برای درافتادن به انزوای مطلق اجتماعی. ۹۹٪ آدم‌ها احتمالا عقایدی متفاوت با همان شما خواهند داشت و احساس بر خطا بودن، تنها بودن و پذیرفته نشدن از سوی دیگران و ... را در شما پدید می‌آورند و از چشمتان می‌افتند، ۱٪ آدم‌ها کاملا شبیه خودتان خواهند بود و احساس خاص بودن را در شما تهدید می‌کنند، و بی‌آنکه بدانید از ایشان کینه به دل می‌گیرید. پس باخت‌باخت است. به جای اینکه اجازه بدهید ذهنتان ناخودآگاه بگردد دنبال «وجوه اشتراک و تفاوت»، خودآگاه بروید دنبال یافتن یک چیز جالب راجع به آن آدم. بیاندیشید «این یک آدمیزاد است با عواطف و عقده‌ها و آرمان‌ها و تجربیات یک انسان، و من می‌خواهم ببینم جالب‌ترین آنها کدام است». این باعث می‌شود یک کنجکاوی درباره‌ی دیگران نشان بدهید و احساس مهم بودن را در ایشان تحریک بکنید، به سرعت و دقت بیشتری آنها را بشناسید، احساس صمیمیت را تشدید بکنید، با سکوت درباره‌ی خود و دعوت طرف مقابل به سخن گفتن به طور غیرمستقیم مختصات قدرت را به سود خودتان تغییر بدهید(طرف ضعیف همواره خود را برای طرف قوی توضیح می‌دهد و می‌کوشد نظر مساعد او را جلب بکند) و ... پس به جای تلاش برای برچسب چسباندن روی آدم‌ها، و «این مسلمان است»، «آن فمینیست است» و ... بکوشید ازشان حرف بکشید.



Nikzad Mehrazmanesh نوشته: موافقم .اتفاقا آدمی هستم که حواسم هست ممکن است کسی عقایدش مثل من باشد ولی منشش نچسب و دوست نداشتنی، و دوستانم را از روی عقاید انتخاب نکرده ام و طیف رنگارنگی از قشرهای مختلف اجتماع هستند تا جایی که با بعضی هایشان در مورد عقایدم صحبت نمی کنم و یکیشان بعد دو سه سال آشنایی تا به خانه ما نیامد نفهمید من رمضان ها روزه نمی گیرم (با تعجب) حالی که از وقت گذرانی با آدم ها در لحظه دست می دهد وخصوصیات روانی و کاراکتر آنها معیار کشش من به سوی انهاست. از عقاید دوستانم خوداگه خبر دارم و با agree to disagree راحتم.

منظورم بیشتر خونگرمی و جوشیدن با مردم در سر صحبت باز کردن اولیه و مقدار و بسامد رفیق بازی بود.توان نامحدودی برای معاشرت نکردن و سرگرمی های تنهایی دارم، که بعضی وقتها فکر می کنم این توان است یا ضعف؟ معمولا در جمع ها تا مدتی نا مرئی هستم کم کم یخم باز می شود.

جالب است که امیر هم از تلاش خودآگاه برای معاشرت استفاده می‌کند. من گمان می‌کردم با توجه به مهارت او در سازش دادن خود و همچنین برونگرایی او دیگر تلاشی لازم نباشد.
البته اساسا آدم اهل حال خودش درباره‌یِ عقایدش زیاد منبر نمی‌رود و طرف اگر خودش ضد حال نباشد مشکلی پیش نمی‌آید !!

در کل ولی من گمان می‌کنم انسان‌های عادی مثل امیر (علی‌رغم توانایی‌اش در تمرکز و عمیق شدن و مکاشفه و...) یکچیزی متفاوت هستند از ما نیکزاد گرامی، حقیقتا یک انرژی دیگری دارند برای اینکارها و شاید هم برونگرایی و درونگرایی چرت و پرت است و ماجرا چیر دیگری‌ست E523

"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound

پاسخ

Nikzad Mehrazmanesh نوشته: منظورم بیشتر خونگرمی و جوشیدن با مردم در سر صحبت باز کردن اولیه و مقدار و بسامد رفیق بازی بود.توان نامحدودی برای معاشرت نکردن و سرگرمی های تنهایی دارم، که بعضی وقتها فکر می کنم این توان است یا ضعف؟ معمولا در جمع ها تا مدتی نا مرئی هستم کم کم یخم باز می شود.

Russell نوشته: جالب است که امیر هم از تلاش خودآگاه برای معاشرت استفاده می‌کند. من گمان می‌کردم با توجه به مهارت او در سازش دادن خود و همچنین برونگرایی او دیگر تلاشی لازم نباشد.
البته اساسا آدم اهل حال خودش درباره‌یِ عقایدش زیاد منبر نمی‌رود و طرف اگر خودش ضد حال نباشد مشکلی پیش نمی‌آید !!

در کل ولی من گمان می‌کنم انسان‌های عادی مثل امیر (علی‌رغم توانایی‌اش در تمرکز و عمیق شدن و مکاشفه و...) یکچیزی متفاوت هستند از ما نیکزاد گرامی، حقیقتا یک انرژی دیگری دارند برای اینکارها و شاید هم برونگرایی و درونگرایی چرت و پرت است و ماجرا چیر دیگری‌ست

هر دوی ما مشکل داریم، من به خودم نهیب می‌زنم که ساکت بشوم، شما باید نهیب بزنید که به سخن در بیایید!
مرد شوخ‌طبغ ِ شلوغ هم به اندازه‌ی مرد ساکت ِ خجالتی دشواری اجتماعی دارد، زنان او را چندش‌آور و سبک می‌یابند، مردان او را تهدیدی احساس می‌کنند و موضع دفاعی می‌گیرند. تنها جایی که حاضرجوابی و تندزبانی کارآمد است در آغاز رابطه است، پس از آن اگر انرژی شما فروکش نکند و طرف مقابل را از طریق «محو و مشروط کردن توجه» وادار به سرمایه‌گذاری در گفتگو نکنید، تبدیل به میمون رقصنده می‌شوید! من چه بسی بگویم درون‌گرایان احوال آسان‌تری دارند زیرا مردان ایشان را «اسکل» و «بی‌خطر» تلقی می‌کنند و پیرامونشان ریلکس می‌شوند، زنان نیز بسیار بیش از آنچه تصور بکنید درخودماندگی و خجالت ایشان را «غرور» و «تحویل نگرفتن» و «آدم حساب نکردن من»(=آلفا بودن)تعبییر می‌کنند، اما من آرزو به دل ماندم وارد جمعی بشوم و تک‌تک مردان آن مرا به چالش نکشند، و یا از تک‌تک زنان بپرسید آیا چیزی در این عالم چندش‌آورتر و «بتا»تر از مرد جلف و سبک هست یا نه... E40e

هر دو سوی این کمان باید رو به مرکز در حرکت باشند و به تعادل نسبی برسند، بهترین معیار برای سنجیدن «مرکز» هم جمعی‌ست که در آن حاضر هستید. من به تجربه مثلا دریافته‌ام که با این مردان هنرمند و فیلسوف‌مسلک و ... نمی‌شود تا قبل از دیدار چهارم/پنجم صمیمی شد و در برابر هرگونه ابراز صمیمیتی رم می‌کنند... با الوات چایخانه‌های نازی‌آباد اگر سر ساعت نوکرم چاکرم راه نیاندازید به خودشان می‌گیرند. «حد وسط» را برای هر جمع و فردی باید شخصا بیابید.

نسخه‌ی آسان : اگر برونگرا هستید عوضی‌بازی را چاشنی حالات انرژیک خود بکنید تا جلفی شما خنثی بشود، اگر درون‌گرا هستید بروید برای کارکتر مرموز ِ جاسوس مانند!

Nikzad Mehrazmanesh نوشته: ولی اگر نظرم خیلی مخالف طرف باشد نمی توانم جلو دهنم را بگیرم. تلویحی وشوخی هم که شده یک چیزی می پرانم انگار نگویم در دلم می ماند مخصوصا در فیسبوک
بهترین کاری که می‌توانید برای زندگی اجتماعی خود بکنید اینست که فیسبوک را دیگر هرگز باز نکنید!
چندی پیش من با دوستی رفته بودم کوهنوردی، دیدم گروه بزرگی از دختر و پسر جوان نسبتا شلوغ دارند با صدای بلند از گروه فیسبوکی خودشان صحبت می‌کنند. حرف از نمی‌دانم فلان عکسی بود که یکی از دخترها آپلود کرده و ... من مبهوت و حیران از اینکه چه شده دختران زیبا در فیسبوک عضو شده‌اند و چه شده پسرانی این چنین نازک‌بازو شانس بیرون آمدن با این دختران را پیدا کرده‌اند و من غافل آب در کوزه بوده و خبر نداشته‌ام، به بهانه‌ی «بچه‌ها معلومه شما زیاد کوه میاید، اینجا رستوران خوب سراغ ندارید» سر صحبت را باز کردم ببینم ماجرا از چه قرار است. پس از کمی صحبت و «از کجا هم دیگه رو می‌شناسید» و «زمان ما دختر پسرا کی اینجوری با هم رفیق می‌شدن» و ... یکی از دخترها با عجله نوع رابطه را مشخص کرد: معلوم شد همه با هم «دوست» هستند. مثل خواهر و برادر! باور بفرمایید مزاح نمی‌کنم، دوست ِ ساده! چهره‌ی من در این لحظه:

[ATTACH=CONFIG]4482[/ATTACH]

E415


فایل‌های پیوست
.jpg disgusted_face.jpg اندازه 13.59 KB  تعداد دانلود: 90

زنده باد زندگی!
پاسخ

دوستان اینجا کسی حسابداری سر در میاره ؟! من یک سوالی برام پیش اومده!

خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری  
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 279 مهمان