09-09-2015, 08:39 PM
سارا نوشته: بنده اگر در هیچ چیزی هیچ دانشی نداشته باشم در علم سیالات خرده دانشی دارم! تعریفم از شعر را اگر می خواهید بطور مفصلتر بدانید به جستار "فلسفه هنر " سر بزنید چون می خواهیم در آن جستار به تعریف جامعی از شعر برسیم نه در پاتوق!!
چشم.
سارا نوشته: بنده نمی دانم شما چرا در هر بحثی با بنده ، دوست دارید نظری مخالف را بیان دارید چرا ؟ چون مسلمانم؟ چون از "دوستان" نیستم و از "دشمنان" می باشم؟؟ من در رابطه ام با اطرافیان و دیگران فراموش می کنم دین و اعتقاداتشان چیست ولی شما گویا در هر بحثی که با یک مسلمان می کنید آن را به دینش هم ربط می دهید مانند همان قضیه ی دکارت و سخنش که به شما گفتم جوابتان را نمی دهم و شما سریع آن را به پیامبر ربط دادید!!!!
پیوندی به پیامبر داده نشد, نام سفسته نامبرده "محّمدین" بود که نامی بجاست!
سارا نوشته: من در ایران دوستی داشتم که آیینش مسلمانی نبود و بر همان آیینی بود که شما در هم میهن تظاهر می کردید!!! یک روز که ما با هم بودیم و از کنار مسجدی عبور می کردیم موقع نماز شد من رفتم داخل تا نماز بخوانم و او منتظرم ماند وقتی برگشتم چشمانش خیس بودند و سرخ گفتم چی شده گفت تو خیلی خوبی !! من مات نگاهش می کردم و او ادامه داد چون تاکنون از من نخواسته ای که مسلمان بشوم در حالی که بقیه مسلمانان با اینکه اصلا اهل نماز و روزه نیستند ولی مرا به مسلمانی فرا می خوانند ولی تو نه!!
من خودم هم آن لحظه حیرت کرده بودم چون هیچوقت این دوستم را به چشم "غیر" ندیده بودم مثل خودم بود دو دست و دوپا داشت و شاخ و دمی هم نداشت!! منظورم از این داستان تعریف از خویش نیست فقط خواستم بگویم من به دین و آیین آدمها کاری ندارم حتی در اینجا هم خیلی اوقات فراموش می کنم که با ناخداباورها طرف هستم!! و این دقیقا بر عکس شما و همفکران شما است.........
شما بروید در مسجد داد بزنید آی مردم خدا نیست, خب دور شما جمع میشوند و میکوشند به شما بگویند که نه, خدا هست.
اینجا هم آمدهاید و یکسره مینالید که چرا دیگران هی به شما یادآوری میکند خدا نیست; بیچارهها داستانی با شما دارند ها ..!
سارا نوشته: من خودم هم آن لحظه حیرت کرده بودم چون هیچوقت این دوستم را به چشم "غیر" ندیده بودم مثل خودم بود دو دست و دوپا داشت و شاخ و دمی هم نداشت!!
خب هر کس استانداردهایِ خودش را در دوستی دارد. تازه من
جای دوست شما بودم کم شاکی نمیشدم که مرا معطل کردهاید و رفتهاید
برای خودتان دولا خم شدهاید. برای دیدن من بیرون آمدهاید, یا برای دیدن خدا؟!
چه دوستان خوبی دارید به خدا..., بیگمان این همه نیکسرشتی دوستتان بی پیوند به ناخداپرستیاش نبوده ...
.Unexpected places give you unexpected returns