07-25-2013, 02:24 PM
Russell نوشته: من هم بد نیستم، البته از مسافرت گفتی ما را هم کمی هوایی کردی.مرا اگر رها کنی تا فردا همینطور پیرامون سفر سخنِ چامهگون میگویم از بس که بدان عشق میورزم. سفر هرچه دورتر باشد عشقِ من بیشتر خواهد شد. در حالِ حاضر حقیقتاش خوشیای بیش از مسافرت نمیشناسم. سفر همچون یک جدایی و بدورد از یک سکون و انتها و پیوندیست به آغازی ناشناخته که تلاش برای تطبیقِ آنچه پیش از بودن در آن متصور هستیم با آنچه در واقعیت رخ میدهد بس لذتبخش است؛ آن هیجان و صبر و انتظار برای رسیدن، دیدن، شنیدن، بوئیدن، آن غرقگشتگی در تازگیهایی که گاه اگرچه بد است، اما بوی تازگیاش میتواند تا مدتی که شما آنجا هستید، چهرهی بدش را پنهان کند، آن فاصله گرفتن از روزهایی که من را در خود تعریف میکردند تا رسیدن به روزهایی که من آنها را در خود تعریف میکنم، آن حس تازهای که پدید میآید، چنانکه گویی خورشید به گونهای دیگر میتابد، ماه سیمایی دگر یافته و از آسمان ندایی دیگر به گوش میرسد ... تمام اینها و خیلی چیزهای دیگر مرا برای سفر رفتن همیشه مشتاق میکند. به شما و دوستانی که میخواهند از سفرهای خود لذت ببرند، پیشنهاد میکنم کتابِ «چین و ژاپن» از نیکوس کازانتزاکیس را بخوانند. راستی تا یادم نرفته بگویم که نیچه هم بسیار اهلِ سفر کردن بود و شاید بتوان او را به سببِ سفرهایی که همیشه میرفت و اینکه تقریبا بیش از یک سال در جایی ساکن نمیماند، او را به سانِ «آواره» ای دید که تنها «سایهاش» همسفرش است :
[ATTACH=CONFIG]2203[/ATTACH]
کسشر هم تعاونی؟!