05-26-2013, 09:38 PM
shirin نوشته: درسته امیر. تو کشورهای اسلامی متاسفانه پسر بچه ها خیلی در معرض تجاوز هستن. مخصوصا تو شهرستانای کوچیک. اتفاقا من در زمان بچگی که دهه شصت هم بود با یه صحنه تجاوز به یه پسر بچه مواجه شدم. پسر همسایمون با دوستش که اون موقع فکر کنم 17 یا هیجده ساله بودن به پسرعموی من که همسن من بود تجاوز میکردن. پسر عموی بدبخت منو گرفته بودن وسط. منم بلافاصله به عموم خبر دادم. موقعی که عموم رسید بهشون هر سه تاشون فرار کردن. یعنی پسر عموم خودشو در جایگاه گناهکار میدید که فرار کرده بود نه قربانی. من اون صحنه هیچوقت یادم نمیره. در کل پسربچه ها خیلی در معرض تهدید و آسیب پذیر هستن تو جوامع اسلامی. و خانواده ها باید چهار چشمی مراقبشون باشن.برادرِ من، قربانی تجاوزِ جنسی بوده، آنهم نه یکبار، بلکه بارها. از آنجا که او چند سال از من بزرگتر است، همیشه با خود میاندیشیدم که چرا او هرگز با مرا با پسرهای دیگر تنها نمیگذارد و همیشه و همهجا مراقبم است.تا اینکه دانستم او در نوجوانی از سوی قلدرهای محل ، برای زهر چشم گرفتن، چندین بار مورد تجاوز قرار گرفته است. آنچه دردناک است این است که او هرگز نتوانست این موضوع را والدین خود برای اقدام یا دفاع از او که هیچ، هتا با دوستانِ خود، حداقل برای اندکی کاستن از بار سنگینِ این رنج ،به عنوان درددل یا چیزی شبیه به این در میان بگذارد. همیشه دلم میخواست با او در این مورد حرف بزنم، اما براستی ناممکن است؛ به دلیل اینکه او «قربانی» نیست که بتوان با او در این مورد سخن گفت و دردش را التیام داد، او یک «نیمه مرد» و موجود تحقیر شده است که ارزشی در میانِ مردان ندارد! کدام مردی(هتا زنی) دلش برای چنین مردی میسوزد؟ این تصوریست که او دارد و تصورش در نهایت تاسف درست است. همهی مردانِ این انجمن خوب میدانند که چرا نمیشود یک مرد در مورد اینکه موردِ تجاوز واقع شده، با کسی سخن بگوید. این درحالیست که دخترانِ قربانیِ تجاوز بس راحتتر میتوانند در این مورد سخن بگویند و معمولا سنگ صبورهای زیادی برای گوش دادن به درددلهای آنها پیدا میشود.
با اینکه او اکنون در دههی چهارم زندگیاش است، اما من میتوانم به وضوح آثارِ آن تجاوزها را در او ببینم. جالب آنکه اگر او نبود من نیز بیشک قربانی تجاوز بودم!
کسشر هم تعاونی؟!