این دو هفته بحث و گفتگو در فضای مجازی و مخصوصا فرندفید که بیشینه ی کاربران آن ایرانیان خارج نشین اند و اتفاقا اکثریت آنان هم لقب بیخدا و بی دین را یدک می کشند مرا به این نتیجه رساند که شوربختانه گرچه انسانهایی که از شر ادیان پلید نجات یافته اند بیش از دینداران منطق سرشان می شود اما با این همه کماکان کمیت شان در این زمینه لنگ می زند.کسانی که تا دیروز من گمان می کردم تمام ادعا ها را با معیار منطق می سنجند اما امروز می بینیم در دگم اندیشی اگرچه به پای مسلمانان نمی رسند اما پتانسیل شگرفی برای پیشی گرفتن از مسلمانان دارند.کسانی که تا دیروز در بحث هایشان همواره بنا را بر پرگویی می گذاشتند و پاسخ های چند خطه دیگران را شماتت می کردند حال در مقابل دها خط استدلال(حال چه درست و چه نادرست)من به یک یا دو خط تکرار مکررات بسنده می کنند.به طور مثال دوست عزیزی که وبلاگ اش در نقد اسلام شهره ی عام و خاص است در پاسخ به کپی سخنان داریوش گرامی در اینجا چنین جواب می دهد:
نقل قول:عزیز جان، اکثریت مردم ایران، زیر خط فقر زندگی می کنند، از استانداردهای واقعی، دور هستند، از نظر من، زمان خاتمی، احمدی نژاد و رفسنجاینی و روحانی فرقی ندارد....! مشکل من و تو از جای دیگری است، مشکل ما از کل رژیم است که مشغول غارت این کشور است.
گرچه می دانم شاید متهم به کولی بازی و آه و ناله کردن بشوم اما بگذارید چند نمونه از این دست استدلال دوستان بیخدا منطقی! رابرایتان بیاورم تا شما هم استدلال های ایشان را بیبینید:
نقل قول:من ِ نوعی، نه در این مورد ِ خاص (انتخابات)، که در بقیهی مسائلی که یا در اونها تخصص دارم، و یا به زعم خودم ازشون سر درمیآرم و نظرم رو درستتر و علمیتر از عامهی مردم میدونم (مثل فیزیک، دینباوری، یا چیزهایی از این دست)، حتا دوزار هم برای نظر عامه ارزش قائل نیستم. چیزی که برای من مهمه، حقیقت (با تعریف علمی اون: فکتی که با توسل به متدلوژی علمی، صحت اون با درصد بالایی تثبیت و اثبات شده) و قوانین علمی هستن. خوشآیند هیچکسی (حتا خودم!) هم در اینجا محلّی از اعراب نداره. جواب موجز و کوتاه به شما دوست عزیزم اینه: تمام کسانی که در انتخابات شرکت کردند، در بهترین حالت، نادان و فرصتطلب و ترسو هستن. متأسفانه زیاد بودن تعدادشون هیچ کمکی به تطهیرشون نمیکنه. چنان که عقیده به مسطح بودن زمین که زمانی عقیدهای همهگانی و پذیرفته شده بود، نشان بیخردی جمعی اون افراده. ما در عرصهی سیاست، به گالیلههای شجاع و دانایی نیاز داریم که رودرروی مردم بایستند و هریت و نادانیشون رو بهشون ثابت کنن.
نقل قول:فکر کنم یکی از بزرگترین دلایلی که این سبز الله به روحانی رای دادن بار سنگین عذاب وجدانشون بود در قبال زندانی شدن موسوی و این که هیچ گهی نتونستن در مقابلش بخورن. حالا دل خوش کردن به این که یه نفر بیاد قهرمان داستان رو نجات بده بلکه اینها از خجالتش در بیان.
دیوث فرهیخته اومده بهم میگه به انتخاب مردم احترام بگذارید
نقل قول:یک ژانری هم هست که موقع انتخابات میگفتن ما از سر اجبار داریم میریم به روحانی رای میدیم تا جلیلی و قالیباف انتخاب نشن وگرنه روحانی هم فولان . حالا اونا دارن دفاعی از روحانی میکنن که بیا و ببین . سخنی کوتاه با این ژانر : دوستان #سگک_کمربندم ، سگک کمربندم دوستان.صدای چرخش کمربند رو هوا و فرود آمدن های پی در پی و وحشیانه و صدای ناله های ریز :دی
نقل قول:ملتی که بعد از جنایت ها، کثیفی ها و رفتارهای ضد بشریِ بعد از انتخابات هشتاد و هشت ، اینچنین (باز هم) مرعوب بازیهای تکراری و آلوده یک حکومتِ کاملا شناخته شده میشود......متاسفانه هیچگاه.....هیچگاه....لایق "آزادی" نخواهد بود ...........این مردم لایق آزادی نیستند ، والسلام
جالب است که بدانید این سخنان همگی برای کاربرانی است که ادعای روشنفکری و منطق شان ماتحت عالم را پاره کرده و هرگاه با پاسخی از سوی من مواجه می شدند یا تهدید به بلاک می کردند ویا راه تمسخر و نادیده گرفتن را در پیش می گرفتند.اما دریغ از 5 خط پاسخ مستدلل.
در این میان اندک افرادی هم پیدا می شوند که منطق و واقعیت را بر ادعاهای شخصی ترجیح می دهند مانند ایشان:
نقل قول:شاید اشتباه میکنم ولی به نظرم میرسد چیزی که میان ما خارجنشینها و مردم داخل ایران فاصله میاندازد این است که آنها ما را فقط به شکل طرفداران گروههای سیاسی مختلف میبینند نه آزادیخواه واقعی. شاید هم حق با آنها باشد آنها میخواهند روزنهای برای نفس کشیدن پیدا کنند و ما در آرزوی به قدرت رساندن گروهی هستیم که از آن طرفداری میکنیم.
نقل قول:دقیقا آرتا جان. اینجا فشارهایی هست که کمر مردم رو می شکنه. شاید برای کسی که این فشارها رو مجبور نیست تحمل کنه، اهمیت نداشته باشه. ولی اونی که داخله با وجود این فشارها هیچ کاری نمی تونه انجام بده. بعد شما می گید صبر کن تا رژیم عوض بشه و این فشارها برداشته بشه، ولی معلوم نیست این اتفاق کی می افته. 20 سال دیگه؟ 50 سال دیگه؟ تو این مدت اونی که داخله زیر بار این فشارها له میشه. اون کارگری که بیکار شده یا اون جوونی که نه کاری داره و نه آینده ای، نمی تونه به انتظار اون موقع بشینه. مجبوره الان یه کاری بکنه، وگرنه به طور کامل نابود میشه.
پ.ن: به هیچ روی منظور من از تحریمی ها دوستان عزیز این انجمن نیستند.سوء تفاهم نشود.