09-29-2012, 11:46 PM
Anarchy نوشته: پرداختن به خاطرات بد نیست و من هم لذن میبرم ازش اما مبالغه آمیز و تصویر زیبا ساختن هست که مشکل داره...ولی همیشه فکر کردم که من مجبور و محکوم نیستم فقط در خاکی که بدون انتخاب خودم درش متولد شدم تا آخر عمر بمونم...
جدا از همه خوبیهای غرب، من ساختن را بیشتر از گُسارش دوست دارم. همانجور که کسرای گرامی جای دیگر گفت، خاک میهن خودمان را برمیگزینم (ترجیح میدهم).
ایران براستی تَوند (potential) بسیار بالایی برای پیشرفت دارد، افسوس که ولی این اسلام مانند چنگار روی میهنمان افتاده.
Ouroboros نوشته: مشکل دیگری که اغلب شماری از فرهیختگان چپگرای ایرانی به آن مبتلا میشوند، نفرتی توصیفنشدنی از جامعهی میزبان است. دیدن اینهمه منابع و آزادیها و امکانات که هیچکس به آنها اعنتایی نمیکند و قدرشان را نمیداند، همواره همراه با سطحی هراسناک از بیزاری نسبت به جامعهی بورژوازیست که برای اعضای آن بود و نبود آزادی بیان برایش اهمیتی کمتر از آبجوی عصرانه در بار سر خیابان دارد.
این را من هم زیاد دیدهام، ولی خوب گمان میکنم در ایران تراز هوتادین (کیفی) زندگی آن اندازه پایین است که ما یک زندگی کمابیش خوب را بیشتر از آنکه باید بها میدهیم.
اگرنه در اینجا شرکتهای بزرگ کم کم دارند جای دین و مذهب را میگیرند و شما باید برای یک زندگی خوب مانند برده کار کنید و باز
هم قانون 90 به 10 بچشم میخورد: 90 درسد مردم همه کارها را میکنند، هنگامیکه 10 درسد یا کمتر 90 درسد پول و منابع را بدست میاورند.
تنها دگرش با ایران در این است که منابع بسیار فراوانتر هستند و این نابرابری آنچنان به چشم نمیاید.
خوشبختانه در کنارش آزادیهایی که هست این شانس را نیز به هر کس میدهد که با گزینش درست پیشه و کار، دستکم بتواند زندگی
خودش را جدا کرده و بمانند ایران وادار نیست که برای بهزیستی (رفاه) خود بیشتر زمانها به دزدی و کلاهبرداری و عمامه و .. روی بیاورد!
.Unexpected places give you unexpected returns