05-26-2013, 10:52 AM
زمخشری از علمای بزرگ اهل سنت كه ذهبی در سیر اعلام النبلاء ، ج20 ، ص191 با تجلیل فراوان از او یاد كرده و لقب علامه را به وی میدهد ، در كتاب ربیع الأبرار مینویسد :
أنزل الله تعالى فی الخمر ثلاث آیات، أولها یسألونك عن الخمر والمیسر، فكان المسلمون بین شارب وتارك ، إلى أن شرب رجل ودخل فی الصلاة فهجر ، فنزلت : یا أیها الذین آمنوا لا تقربوا الصلاة وأنتم سكارى ، فشربها من شرب من المسلمین ، حتى شربها عمر فأخذ لحی بعیر فشج رأس عبد الرحمن بن عوف ، ثم قعد ینوح على قتلى بدر بشعر الأسود بن عبد یغوث .
وكائن بالقلیب قلیب بدر ... فبلغ ذلك رسول الله صلى الله علیه وسلم ، فخرج مغضباً یجر رداءه ، فرفع شیئاً كان فی یده لیضربه ، فقال : أعوذ بالله من غضب الله ورسوله . فأنزل الله تعالى : إنما یرید الشیطان ، إلى قوله : فهل أنتم منتهون . فقال عمر : انتهینا .
ربیع الأبرار ، زمخشری ، ج1 ، ص398 ، طبق برنامه المكتبة الشاملة الكبری ، الإصدار الثانی و با كمی تغییر در تاریخ المدنیة ، ابن شبه ، ج3 ، ص863 طبق برنامه المكتبة الشاملة الكبری ، الإْصدار الثانی .
خداوند متعال در مورد شراب سه آیه نازل کرد . اولین آن : "از تو در مورد شراب و قمار سوال می پرسند"؛ پس عده ای از مسلمانان شراب خورده و عده ای آن را ترک کردند ؛ تا زمانی که شخصی از ایشان شراب خورد و به نماز ایستاد و هذیان گفت ؛ پس آیه نازل شد که :" ای کسانیکه ایمان آورده اید ، در حال مستی به نماز نزدیک نشوید" ؛ باز عده ای از مسلمانان از آن خوردند ؛ تا این که عمر بن خطاب شراب خورده و سپس استخوان فک شتری را برداشته با آن استخوان سر عبد الرحمن بن عوف را شکست و نشست برای کشته گان بدر ( از کفار) با شعر اسود بن عبد یغوث مرثیه خواند که : کسانیکه در آن چاه بودند ؛ چاه بدر...!!!
خبر به رسول خدا صلی الله علیه وسلم رسید ؛ آن حضرت با عصبانیت در حالی که ردای خود را بر روی زمین می کشیدند ، بیرون آمده و چیزی را از روی زمین برداشته و در دست گرفتند تا ( با آن ) عمر را بزنند .
عمر گفت : پناه می برم به خدا از غضب خدا و رسولش ؛ سپس خداوند آیه نازل فرمود که :" به درستی که شیطان می خواهد ..." تا آنجا که فرموده است " آیا شما دست بر می دارید ( از شراب خوردن) ؟" پس عمر گفت :دست برداشتیم .
و أبی حامد غزالی از برترین عالمان تاریخ اهل تسنن در كتاب مكاشفة القلوب باب 91، باب عقوبة الشارب الخمر، ص459 ، مینویسد :
فكان فی المسلمین شارب و تارك ، الی ان شرب رجل فدخل فی الصلاة فهجر ، فنزل قوله تعالی : «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى... » الآیه (النساء / 43) فشربها من شربها من المسلمین ، و تركها من تركها، حتی شربها عمر رضی الله عنه فأخذ بلحی بعیر و شج بها رأس عبدالرحمن بن عوف ثم قعد ینوح علی قتلی البدر .
فبلغ ذلك رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فخرج مغضبا یجر رداءه ، فرفع شیئا كان فی یده فضربه به ، فقال : اعوذ بالله من غضبه، و غضب رسوله، فأنزل الله تعالی: ِ«انَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ» (المائده، 91) الآیة، فقال عمر رضی الله عنه: انتهینا انتهینا .
عدهای از مسلمانان شراب می خوردند و عدهای نمی خوردند ؛ تا اینکه یکی از ایشان شراب خورده و در نماز کلمات نا مناسب گفت ؛ پس آیه نازل شدکه : لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ ...
اما باز عده ای از مسلمانان از آن خورده و عده ای آن را ترک می کردند ؛ تا اینکه عمر رضی الله عنه از آن خورده و استخوان ران شتری را گرفته و با آن سر عبد الرحمن بن عوف را شکافت و سپس نشسته و بر کشتگان بدر (از کفار) گریست !!!
پس خبر به رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم ) رسیده و ایشان با عصبانیت در حالیکه ردای خویش را می کشیدند (حتی صبر نکردند تا آن را درست بپوشند) بیرون آمده و چیزی را که در دست داشتند بالا برده با همان عمر را زدند ؛ پس عمر گفت : پناه می برم به خدا از عصبانیت خدا و رسولش ؛ پس آیه نازل شد که : انَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ ... پس عمر گفت : (از نوشیدن شراب) دست برداشتیم .
أنزل الله تعالى فی الخمر ثلاث آیات، أولها یسألونك عن الخمر والمیسر، فكان المسلمون بین شارب وتارك ، إلى أن شرب رجل ودخل فی الصلاة فهجر ، فنزلت : یا أیها الذین آمنوا لا تقربوا الصلاة وأنتم سكارى ، فشربها من شرب من المسلمین ، حتى شربها عمر فأخذ لحی بعیر فشج رأس عبد الرحمن بن عوف ، ثم قعد ینوح على قتلى بدر بشعر الأسود بن عبد یغوث .
وكائن بالقلیب قلیب بدر ... فبلغ ذلك رسول الله صلى الله علیه وسلم ، فخرج مغضباً یجر رداءه ، فرفع شیئاً كان فی یده لیضربه ، فقال : أعوذ بالله من غضب الله ورسوله . فأنزل الله تعالى : إنما یرید الشیطان ، إلى قوله : فهل أنتم منتهون . فقال عمر : انتهینا .
ربیع الأبرار ، زمخشری ، ج1 ، ص398 ، طبق برنامه المكتبة الشاملة الكبری ، الإصدار الثانی و با كمی تغییر در تاریخ المدنیة ، ابن شبه ، ج3 ، ص863 طبق برنامه المكتبة الشاملة الكبری ، الإْصدار الثانی .
خداوند متعال در مورد شراب سه آیه نازل کرد . اولین آن : "از تو در مورد شراب و قمار سوال می پرسند"؛ پس عده ای از مسلمانان شراب خورده و عده ای آن را ترک کردند ؛ تا زمانی که شخصی از ایشان شراب خورد و به نماز ایستاد و هذیان گفت ؛ پس آیه نازل شد که :" ای کسانیکه ایمان آورده اید ، در حال مستی به نماز نزدیک نشوید" ؛ باز عده ای از مسلمانان از آن خوردند ؛ تا این که عمر بن خطاب شراب خورده و سپس استخوان فک شتری را برداشته با آن استخوان سر عبد الرحمن بن عوف را شکست و نشست برای کشته گان بدر ( از کفار) با شعر اسود بن عبد یغوث مرثیه خواند که : کسانیکه در آن چاه بودند ؛ چاه بدر...!!!
خبر به رسول خدا صلی الله علیه وسلم رسید ؛ آن حضرت با عصبانیت در حالی که ردای خود را بر روی زمین می کشیدند ، بیرون آمده و چیزی را از روی زمین برداشته و در دست گرفتند تا ( با آن ) عمر را بزنند .
عمر گفت : پناه می برم به خدا از غضب خدا و رسولش ؛ سپس خداوند آیه نازل فرمود که :" به درستی که شیطان می خواهد ..." تا آنجا که فرموده است " آیا شما دست بر می دارید ( از شراب خوردن) ؟" پس عمر گفت :دست برداشتیم .
و أبی حامد غزالی از برترین عالمان تاریخ اهل تسنن در كتاب مكاشفة القلوب باب 91، باب عقوبة الشارب الخمر، ص459 ، مینویسد :
فكان فی المسلمین شارب و تارك ، الی ان شرب رجل فدخل فی الصلاة فهجر ، فنزل قوله تعالی : «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى... » الآیه (النساء / 43) فشربها من شربها من المسلمین ، و تركها من تركها، حتی شربها عمر رضی الله عنه فأخذ بلحی بعیر و شج بها رأس عبدالرحمن بن عوف ثم قعد ینوح علی قتلی البدر .
فبلغ ذلك رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فخرج مغضبا یجر رداءه ، فرفع شیئا كان فی یده فضربه به ، فقال : اعوذ بالله من غضبه، و غضب رسوله، فأنزل الله تعالی: ِ«انَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ» (المائده، 91) الآیة، فقال عمر رضی الله عنه: انتهینا انتهینا .
عدهای از مسلمانان شراب می خوردند و عدهای نمی خوردند ؛ تا اینکه یکی از ایشان شراب خورده و در نماز کلمات نا مناسب گفت ؛ پس آیه نازل شدکه : لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ ...
اما باز عده ای از مسلمانان از آن خورده و عده ای آن را ترک می کردند ؛ تا اینکه عمر رضی الله عنه از آن خورده و استخوان ران شتری را گرفته و با آن سر عبد الرحمن بن عوف را شکافت و سپس نشسته و بر کشتگان بدر (از کفار) گریست !!!
پس خبر به رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم ) رسیده و ایشان با عصبانیت در حالیکه ردای خویش را می کشیدند (حتی صبر نکردند تا آن را درست بپوشند) بیرون آمده و چیزی را که در دست داشتند بالا برده با همان عمر را زدند ؛ پس عمر گفت : پناه می برم به خدا از عصبانیت خدا و رسولش ؛ پس آیه نازل شد که : انَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ ... پس عمر گفت : (از نوشیدن شراب) دست برداشتیم .