12-20-2013, 11:15 AM
کوشا نوشته: لازم نیست از منابع یهود سندی در این مورد ارائه شود:e057::e057::e057:
...
چون برگه ای ندارید که نشان دهید!
پس دم خروستان شد همان قسم حضرت عباس= صفر!
کوشا نوشته: در جواب همه:بیجاست،
....
همین مقدار که حضور یهودیان در سرزمینی که انگیزه قوی بر حضور آنها در انجا نیست، مسلم است به عنوان شاهدی بر مدعا کفایت می کند، یثرب منطقه ای فوق العاده گرم در مقابل فلسطین و شامات با هوایی معتدل و یهودیان هم افرادی منفعت طلب، لذا این هجرت جای سوال دارد.
شاهد دیگر ایمان آوردن یکپارچه و بی چون چرای مردم یثرب است که موجب ظن قوی به این موضوع می شود.
بعثت هم هر چند از مکه آغاز شد اما بدون یاری مردم مدینه شاید به جایی نمی رسید.
یهودیان در سراسر جهان آنروز پراکنده بودند و در همه جا هم به همه کاری
بویژه بازرگانی و پیشه وری سرگرم بودند. پس بگفته خودتان در پی سود
بودند و نه آب و هوای خوب!
اینکه یک گروهشان به عربستان رفتند هم در این راستا شگفت آور نیست.
اینکه دو قبیله ی اوس و خزرج ( و نه همه ی یثرب) "ایمان" آوردند هم
به انگیزه ی همپیشی با "قریش" و پیوستن محمد که خود از قریش ولی از
اپوزیسیون روم-دوست آن بود، میباشد. پیامبران آنزمان عربستان مانند
رهبران سیاسی امروز بودند ( مانند مسلم که دیرتر مسلیمه کذاب نام گرفت)
و یکی دو تا هم نبودند. محمد که ورشکسته شده بود و همه ی دارایی های
خدیجه را هم بالا کشیده و خورده بود، دیگر در مکه امیدی نداشت و برای
همین از قبیله ی خودش "مرتد" شد ( برای همین سران قریش بر آن شدند
که از روی قانون ارتداد، او را گروهی بکشند ولی چون به هرروی فامیلشان
بود و ابوسفیان برادر شیری اش بود، گذاشتند که در برود، دیرتر محمد به این
کار ابوسفیان پاداش داد و دختر او را به زنی گرفت و خاندان ابی سفیان
سالها بر سرزمین های اسلامی فرمانروا بودند) ولی پیش از ان، با سردودمان
های این دو قبیله پیمان دوستی ( که محمد مولای = زیر پناه آنها باشد) بسته
بود و در آن زمان چنین بود که اگر سردودمان یک قبیله گزینشی میکرد، دیگر
هموندان آن هم کمابیش سراسر به همان راه و باور و دین میرفتند. ( برای
همین محمد به پادشاه ایران نامه نوشته بود که مسلمان شود، چون آیین
زمان این بود که مردم به دین پادشاهانشان درآیند و هتّا امروزه هم در ایران
همین را میبینیم !) . پس این دو قبیله از روی اینکه سردودمان ها شان با
محمد پیمان بستند و با قریش مکه همپیشی و هماوردی میجستند، چنین کردند
و این ستیز میان " مهاجرین(مکیان) و انصار(یثربیان) " دیرزمانی همچنان برجای بود!
----
ناگفته نماند که قریش /مکه در آنزمان به دو حزب سیاسی بخش شده بود که
بازتاب سیاست جهانی انزمان بود که ایران و روم در آن دو اَبَرکشور بودند.
گروهی از مکیان با ایران بازرگانی داشتند و گروهی هوادار روم بودند.
روم میکوشید از راه دین ترسایی، ایران را سست کند ( که دین زرتشتی داشت)
خدیجه زن محمد خودش مسیحی بود و ورقه ابن نوفل که عمویش بود هم یک اسقف
مسیحی نماینده ی کلیسای قبطی (مصر) بود و محمد هرگز از اینرو بر مسیحیان
سخت نگرفت و مسیحیان با او دوستی میکردند و بی چون و چرا به او باژ میدادند
و یا زمانی که جعفر طیار را به حبشه( که کشوری مسیحی بود) فرستاد، آنها از
اینها خوب پذیرایی کردند و هتا قبطیان مصر (مسیحی) برایش کنیز فرستادند( ماریه ی قبطیه).
در قران هم میبینیم که الله از شکست روم ناخشنود شده و نوید میدهد که بزودی
روم بر ایران چیره خواهد شد. ( در سوره ی روم)
دشمنی محمد با ایرانیان از رفتار او با نضر حارث که در یک جنگی، گرفتار مسلمین
شد، روشن است. بجای اینکه مانند دیگران، از خانواده اش خونبها بخواهند، به
علی دستور داد که گردن این گرفتار جنگی را بزند، چرا که او داستانهای شاهنامه
را که نماد فرهنگ ایرانی بود، میخواند و آنها را بهتر از داستانهای تورات میدانست.
دشمنی محمد با یهود هم در همین راستا بود چرا که یهودیان، دوستدار ایرانیان بودند
و محمد امید داشت که جا زدن خودش بنام پیامبر نوید داده شده ی یهود، انهارا به
اپوزیسیون بیاورد ولی یهود پا ندادند و برای همین همه ی انها کشتار و تار و مار کرد.
بیجا نیست که روایت نویسان اسلامی گفته اند در گویا در هنگام زادن محمد، کنگره های
کاخ انوشیروان شکست و فروریخت و سخنی از کنگره های کاخ امپراتور روم ( خاوری)
در بیزانس به میان نیاورده اند.
همچنین بیجا نیست که سوره های زمان مکه، رنگ و بوی ترسایی* دارند و بیجا نیست که
در قران به مریم و مسیحیان بویژه پرداخته شده ( مانند داستان اصحاب کهف که یک
داستان مسیحی بر گرفته از مسیحیان سریانی[= ماندگار سوریه=شام] است.)
پس میبینیم که همه ی اینها، ریشه سیاسی تاریخی دارد و گرنه هیچ شهری یکجا و یکشبه به
هیچ دینی ایمان نمیآورد و اینرا هم نمیتوان بجای معجزه جا زد ( از کمبود معجزه!)
•
*به سوره های مکی، "سوره های رحمت" هم میگویند
ولی در مدینه و پس مرگ خدیجه، که محمد با دو قبیله به
راهزنی و دزدی و آدمکشی پرداخت، سوره های مدنی
پی در پی هرچه بیشتر رنگ کشتار و خشم و سرکوب گرفتند.
پارسیگر
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد