نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

سوال هایی در مورد یهودیت
#91

کوشا نوشته: در جواب همه:
لازم نیست از منابع یهود سندی در این مورد ارائه شود
همین مقدار که حضور یهودیان در سرزمینی که انگیزه قوی بر حضور آنها در انجا نیست، مسلم است به عنوان شاهدی بر مدعا کفایت می کند، یثرب منطقه ای فوق العاده گرم در مقابل فلسطین و شامات با هوایی معتدل و یهودیان هم افرادی منفعت طلب، لذا این هجرت جای سوال دارد.

شاهد دیگر ایمان آوردن یکپارچه و بی چون چرای مردم یثرب است که موجب ظن قوی به این موضوع می شود.

بعثت هم هر چند از مکه آغاز شد اما بدون یاری مردم مدینه شاید به جایی نمی رسید.

بله دیگه نیازی نیست از منابع یهودی سندی داده بشه ، همین که از شکم شما یه چیزی صادر بشه کافیه...

حداقل روایت خود یهودیان و تاریخ رو بخونید که بدونید چرا اینها در عربستان حضور داشتن :

Faith Freedom International

نقل قول:[h=3]Jewish settlement in Hijaz[/h] “The Jews of the Hejaz claimed that they had come to settle in Arabia during the last stage of the life of the Prophet Moses (peace be upon him). They said that the Prophet Moses had dispatched an army to expel the Amalekites from the land of Yathrib and had commanded it not to spare even a single soul of that tribe. The Israelite army carried out the Prophet's command, but spared the life of a handsome prince of the Amalekite king and returned with him to Palestine. By that time the Prophet Moses had passed away. His successors took great exception to what the army had done, for by sparing the life of an Amalekite it had clearly disobeyed the Prophet and violated the Mosaic Law. Consequently, they excluded the army from their community, and it had to return to Yathrib and settle there forever. Thus the Jews claimed that they had been living in Yathrib since about 1200 B.C.
The second Jewish immigration, according to the Jews, took, place in 587 BC. when Nebuchadnezzer, the king of Babylon, destroyed Jerusalem and dispersed the Jews throughout the world. The Arab Jews said that several of their tribes at that time had come to settle in Wadi al-Qura, Taima, and Yathrib.(Al-Baladhuri, Futuh al-Buldan).”
Maududi rejects both these claims and says that “these have in fact no historical basis and probably the Jews had invented this story in order to overawe the Arabs into believing that they were of noble lineage and the original inhabitants of the land.”
However he maintains, “what is established is that when in A.D. 70 the Romans massacred the Jews in Palestine, and then in A.D. 132 expelled them from that land, many of the Jewish tribes fled to find an asylum in the Hejaz, a territory that was contiguous to Palestine in the south. There, they settled wherever they found water springs and greenery, and then by intrigue and through money lending business gradually occupied the fertile lands. Ailah, Maqna, Tabuk, Taima, Wadi al Qura, Fadak and Khaiber came under their control in that very period, and Bani Quraizah, Bani al-Nadir, Bani Bahdal, and Bani Qainuqa also came in the same period and occupied Yathrib.”
Since there are no compelling historical evidences for us to accept Maududi’s version of the History we may as well conclude that Muslims (perhaps Maududi himself) invented this story in order to undermine “the noble lineage of the Jews as the original inhabitants of Yathrib”. It seems that the Jews, who were well established in Yathrib and by the very admission of Maududi were “practically the owners of this green and fertile land” (2) had little use for making such false claim about their origin. On the other hand Muslims whose enmity of the Jews dates back to the time of Muhammad and even a reputed scholar like Maududi cannot contain his hatred of them when he writes about them, are more likely to invent false stories to justify their expulsion and their ethnic cleansing of the Jews from their homeland.

پاسخ
#92

درود

بنده با یک بانوی یهودی رادیکال بحث می کردم.ایشون فرمودند که در تورات نوشته شده است که "روزی خواهد رسید

که قوم یهود با چکمه بر روی غیر یهود راه خواهند رفت"

آیا این مطلب صحت داره؟
پاسخ
#93

Theodor Herzl نوشته: چرا مزخرف می‌گید؟ استدلال شما این هست


۱-مهم نیست که یک کلمه از محمد در هیچ کتاب یهودی نیست
همانطور که خودتان گفتید مدعی نیستید که همه کتابهای یهودیان دست نخورده باقیمانده باشد،
آیا انتظار امانت داشتن از قومی لجوج و عنود
انتظار به جایی است؟
نقل قول:۲-چون یک عده یهودی رفتند عربستان قبل محمد زندگی‌ کنند ؛ تاییدی بر پیامبری محمد است!
در کنار قرائن و شواهد دیگر چرا نباشد؟

آیا این عبارت قرآن که می گوید:
نقل قول:وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذینَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرینَ
و هنگامى كه از طرف خداوند، كتابى براى آنها آمد كه موافق نشانه‏هایى بود كه با خود داشتند، و پیش از این، به خود نوید پیروزى بر كافران مى‏دادند (كه با كمك آن، بر دشمنان پیروز گردند.) با این همه، هنگامى كه این كتاب، و پیامبرى را كه از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او كافر شدند لعنت خدا بر كافران باد!
عبارتی بین زمین و آسمان بدون هیچ معنا و مفهوم است؟
نباید جامعه آن روز یثرب از گوینده این سخن توضیح بخواهد؟

در ضمن اینطور هم نیست که در عهدین هیچ اشاره ای به این مطلب نشده باشد:

نقل قول:پیامبر اکرم (ص) در عهد قدیم و عهد جدید (1)
در عهد عتیق بشارت هاى بسیارى وجود دارد. در میان آن ها، مواردى هست که در
طول تاریخ تنها بر پیامبر اکرم(ص) قابل تطبیق است. از این نمونه است آنچه
در خطاب به حضرت موسى علیه السلام در سفر تثنیه
از عهد عتیق آمده است: «نبى اى را از براى ایشان از میان برادران ایشان
مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را در دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به
او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت و هر کسى که سخنان مرا، که او به اسم من
مى گوید، نشنود من از او مطالبه خواهم کرد» (تثنیه، 18:18 و 19). مسیحیان
به بیانى که در کتاب اعمال رسولان آمده است، مصداق این بشارت را حضرت عیسى مسیح(علیه السلام) مى دانند(اعمال رسولان، 3:22).

نقل قول:در ضمن شما اسرائیل نرفتی ، صحرای Negev در اسرائیل بروید می‌فهمید گرما یعنی چه!
در ایران هم بیابان زیاد است اما کسی آنجا ساکن نیست.
پاسخ
#94

کوشا نوشته: در عهد عتیق بشارت هاى بسیارى وجود دارد. در میان آن ها، مواردى هست که در
طول تاریخ تنها بر پیامبر اکرم(ص) قابل تطبیق است. از این نمونه است آنچه
در خطاب به حضرت موسى علیه السلام در سفر تثنیه
از عهد عتیق آمده است: «نبى اى را از براى ایشان از میان برادران ایشان
مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را در دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به
او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت و هر کسى که سخنان مرا، که او به اسم من
مى گوید، نشنود من از او مطالبه خواهم کرد» (تثنیه، 18:18 و 19). مسیحیان
به بیانى که در کتاب اعمال رسولان آمده است، مصداق این بشارت را حضرت عیسى مسیح(علیه السلام) مى دانند(اعمال رسولان، 3:22).

به جای روده درازی سعی کنید پست قبلی من رو بخونید تا بدونید چرا یهودی ها ساکن حجاز شدن !! ضمنا همینجا هم برادران سایت طهور دانش نوشتن "قابل تطبیق" است... این یعنی حرف شکمی زدن و نداشتن سند معتبر !! این قابل تطبیق رو میشه به هر کسی چسبوند... بعد چطوره که هر جایی به ضرر شما میشه در کتب ادیان دیگه ، میگید اینها تحریف شدن اما زمانی که به نفع شماست دیگه حرفی از تحریف نیست ؟!
پاسخ
#95

رضا مارکسیست نوشته: درود

بنده با یک بانوی یهودی رادیکال بحث می کردم.ایشون فرمودند که در تورات نوشته شده است که "روزی خواهد رسید

که قوم یهود با چکمه بر روی غیر یهود راه خواهند رفت"

آیا این مطلب صحت داره؟

زمان تدوین تورات مگه چکمه هم بوده ؟!

خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری  
پاسخ
#96

رضا مارکسیست نوشته: درود

بنده با یک بانوی یهودی رادیکال بحث می کردم.ایشون فرمودند که در تورات نوشته شده است که "روزی خواهد رسید

که قوم یهود با چکمه بر روی غیر یهود راه خواهند رفت"

آیا این مطلب صحت داره؟
خیر ، همچین آیه‌ای در هیچ کتاب مقدس یهودی نیست

"A Land without a People for a People without a Land"


پاسخ
#97

کوشا نوشته: همانطور که خودتان گفتید مدعی نیستید که همه کتابهای یهودیان دست نخورده باقیمانده باشد،
آیا انتظار امانت داشتن از قومی لجوج و عنود
انتظار به جایی است؟
شما متوجه سخن من نشدید! من گفتم حتی اگر هم کتاب‌های مقدس یهودی تغییر کرده است ، حداقل آن این هست که از حدود ۸۰۰ سال قبل از اینکه محمد متولد بشود نسخه کامل عهد عتیق کلمه به کلمه با امروز برابری می‌کند ، یعنی‌ اینکه کسی‌ دست در کتب عهد عتیق نبرده تا بشارت به محمد و اسلام را از آنجا پاک کند!



کوشا نوشته: در ضمن اینطور هم نیست که در عهدین هیچ اشاره ای به این مطلب نشده باشد:
فصل ۱۸ کتاب تثنیه هم هیچ ربطی‌ به محمد یا عیسی ندارد. عبارت از میان برادران هم همیشه در کتب عهد عتیق به معنای یکی‌ از میا‌‌ن قوم اسرائیل است ، کسی‌ که کوچک‌ترین آشنایی‌ با یهودیت داشته باشد این را می‌داند. مثلا کتاب اول سموئیل فصل ۱۶ را نگاه کنید که این عبارت را در مورد داوود پادشاه بکار برده است. کتب عهد جدید هم هیچ ارزشی در یهودیت ندارند ، پس نقل قول کردن از آنها بی‌ معنی‌ است.

"A Land without a People for a People without a Land"


پاسخ
#98

کوشا نوشته: لازم نیست از منابع یهود سندی در این مورد ارائه شود
...
:e057::e057::e057:
چون برگه ای ندارید که نشان دهید!
پس دم خروستان شد همان قسم حضرت عباس= صفر!
کوشا نوشته: در جواب همه:
....
همین مقدار که حضور یهودیان در سرزمینی که انگیزه قوی بر حضور آنها در انجا نیست، مسلم است به عنوان شاهدی بر مدعا کفایت می کند، یثرب منطقه ای فوق العاده گرم در مقابل فلسطین و شامات با هوایی معتدل و یهودیان هم افرادی منفعت طلب، لذا این هجرت جای سوال دارد.

شاهد دیگر ایمان آوردن یکپارچه و بی چون چرای مردم یثرب است که موجب ظن قوی به این موضوع می شود.

بعثت هم هر چند از مکه آغاز شد اما بدون یاری مردم مدینه شاید به جایی نمی رسید.
بیجاست،
یهودیان در سراسر جهان آنروز پراکنده بودند و در همه جا هم به همه کاری
بویژه بازرگانی و پیشه وری سرگرم بودند. پس بگفته خودتان در پی سود
بودند و نه آب و هوای خوب!
اینکه یک گروهشان به عربستان رفتند هم در این راستا شگفت آور نیست.
اینکه دو قبیله ی اوس و خزرج ( و نه همه ی یثرب) "ایمان" آوردند هم
به انگیزه ی همپیشی با "قریش" و پیوستن محمد که خود از قریش ولی از
اپوزیسیون روم-دوست آن بود، میباشد. پیامبران آنزمان عربستان مانند
رهبران سیاسی امروز بودند ( مانند مسلم که دیرتر مسلیمه کذاب نام گرفت)
و یکی دو تا هم نبودند. محمد که ورشکسته شده بود و همه ی دارایی های
خدیجه را هم بالا کشیده و خورده بود، دیگر در مکه امیدی نداشت و برای
همین از قبیله ی خودش "مرتد" شد ( برای همین سران قریش بر آن شدند
که از روی قانون ارتداد، او را گروهی بکشند ولی چون به هرروی فامیلشان
بود و ابوسفیان برادر شیری اش بود، گذاشتند که در برود، دیرتر محمد به این
کار ابوسفیان پاداش داد و دختر او را به زنی گرفت و خاندان ابی سفیان
سالها بر سرزمین های اسلامی فرمانروا بودند) ولی پیش از ان، با سردودمان
های این دو قبیله پیمان دوستی ( که محمد مولای = زیر پناه آنها باشد) بسته
بود و در آن زمان چنین بود که اگر سردودمان یک قبیله گزینشی میکرد، دیگر
هموندان آن هم کمابیش سراسر به همان راه و باور و دین میرفتند. ( برای
همین محمد به پادشاه ایران نامه نوشته بود که مسلمان شود، چون آیین
زمان این بود که مردم به دین پادشاهانشان درآیند و هتّا امروزه هم در ایران
همین را میبینیم !) . پس این دو قبیله از روی اینکه سردودمان ها شان با
محمد پیمان بستند و با قریش مکه همپیشی و هماوردی میجستند، چنین کردند
و این ستیز میان " مهاجرین(مکیان) و انصار(یثربیان) " دیرزمانی همچنان برجای بود!
----
ناگفته نماند که قریش /مکه در آنزمان به دو حزب سیاسی بخش شده بود که
بازتاب سیاست جهانی انزمان بود که ایران و روم در آن دو اَبَرکشور بودند.
گروهی از مکیان با ایران بازرگانی داشتند و گروهی هوادار روم بودند.
روم میکوشید از راه دین ترسایی، ایران را سست کند ( که دین زرتشتی داشت)
خدیجه زن محمد خودش مسیحی بود و ورقه ابن نوفل که عمویش بود هم یک اسقف
مسیحی نماینده ی کلیسای قبطی (مصر) بود و محمد هرگز از اینرو بر مسیحیان
سخت نگرفت و مسیحیان با او دوستی میکردند و بی چون و چرا به او باژ میدادند
و یا زمانی که جعفر طیار را به حبشه( که کشوری مسیحی بود) فرستاد، آنها از
اینها خوب پذیرایی کردند و هتا قبطیان مصر (مسیحی) برایش کنیز فرستادند( ماریه ی قبطیه).

در قران هم میبینیم که الله از شکست روم ناخشنود شده و نوید میدهد که بزودی
روم بر ایران چیره خواهد شد. ( در سوره ی روم)
دشمنی محمد با ایرانیان از رفتار او با نضر حارث که در یک جنگی، گرفتار مسلمین
شد، روشن است. بجای اینکه مانند دیگران، از خانواده اش خونبها بخواهند، به
علی دستور داد که گردن این گرفتار جنگی را بزند، چرا که او داستانهای شاهنامه
را که نماد فرهنگ ایرانی بود، میخواند و آنها را بهتر از داستانهای تورات میدانست.

دشمنی محمد با یهود هم در همین راستا بود چرا که یهودیان، دوستدار ایرانیان بودند
و محمد امید داشت که جا زدن خودش بنام پیامبر نوید داده شده ی یهود، انهارا به
اپوزیسیون بیاورد ولی یهود پا ندادند و برای همین همه ی انها کشتار و تار و مار کرد.

بیجا نیست که روایت نویسان اسلامی گفته اند در گویا در هنگام زادن محمد، کنگره های
کاخ انوشیروان شکست و فروریخت و سخنی از کنگره های کاخ امپراتور روم ( خاوری)
در بیزانس به میان نیاورده اند.

همچنین بیجا نیست که سوره های زمان مکه، رنگ و بوی ترسایی* دارند و بیجا نیست که
در قران به مریم و مسیحیان بویژه پرداخته شده ( مانند داستان اصحاب کهف که یک
داستان مسیحی بر گرفته از مسیحیان سریانی[= ماندگار سوریه=شام] است.)

پس میبینیم که همه ی اینها، ریشه سیاسی تاریخی دارد و گرنه هیچ شهری یکجا و یکشبه به
هیچ دینی ایمان نمیآورد و اینرا هم نمیتوان بجای معجزه جا زد ( از کمبود معجزه!)






*به سوره های مکی، "سوره های رحمت" هم میگویند
ولی در مدینه و پس مرگ خدیجه، که محمد با دو قبیله به
راهزنی و دزدی و آدمکشی پرداخت، سوره های مدنی
پی در پی هرچه بیشتر رنگ کشتار و خشم و سرکوب گرفتند.

پارسیگر

خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
پاسخ
#99

کوشا نوشته: در ضمن اینطور هم نیست که در عهدین هیچ اشاره ای به این مطلب نشده باشد
پیامبران در این نسک همگی از بنی اسرائیل بودند
و یکی از انگیزه هایی که یهود پیامبری محمد را
نپذیرفتند این بود که او از بنی اسرائیل نبود.
کار پیامبری (کاهنی) ویژه خاندان "لوی"، یکی
از دوازده دودمان اسرائیل است و کار پادشاهی
باید از دودمان "داوود" باشد. ( مانند خودعیسی)
ناگفته نمایند که دواد و سلیمان، در تورات، پیامبر
نیستند و تنها، شاه هستند و در زمان خودشان
پیامبر های داشته اند، مانند ناتان حکیم

خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
پاسخ

مزدك بامداد نوشته: پیامبران در این نسک همگی از بنی اسرائیل بودند
و یکی از انگیزه هایی که یهود پیامبری محمد را
نپذیرفتند این بود که او از بنی اسرائیل نبود.

همین مقدار در اثبات مدعا کافی است؛
یهود می دانستند که در این ناحیه پیامبری مبعوث خواهد شد اما چون این پیامبر بر خلاف خواسته آنها از بنی اسرائیل نبود او را نپذیرفتند.
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
آخرین ارسال توسط solo
06-07-2016, 10:52 AM

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 7 مهمان