04-10-2020, 12:38 AM
گیر کار درست همینجاست. شما از دیدگاهی کانتی پیشانگاشتهاید که اگر چیزی ذهنی بود پس دیگر هر چه بود بود چون انگار ذهن قانونمند نیست و خودفریبی هم معنا پس نخواهد داشت!
جاییکه من گفتم این دیدگاه کلاسیک است همینجا بود و نکته این بود که ذهن و جهان ذهنی - نرمافزاریک - همان اندازه قانونمند است که جهان فیزیکی. نمونهی خوب, یک آدم نمیتواند همزمان هم خودباور باشد هم خودناباور, بویژه زمانیکه دربارهی یک موقعیت ویژهای روی سخن باشد.
بگوییم, کسی پیانوزن است و خودآگاهانه میپندارد که پیانوزن خوبی هم است, ولی ناخودآگاهانه به مهارت خود باور ندارد. آیا اینجا, ما نمیتوانیم بگوییم که او ۱۰۰% خودفریب است؟
بهمینروال, جهان ذهنی نیز روالمند است و نمونهوار هیچکس نمیتواند همزامان هم خرسند باشد هم ناخرسند, ولی میتواند میان ایندو بتندی جابهجا شود.
نیک ببینید که ما هیچ کاری به جهان بیرون نداشتیم و تنها از شکاف میان خودآگاه وا ناخودآگاه گفتیم که میشد خودفریبی. در ادامی نیز همین است, ناخودآگاه توان پرداشیک بسیار بسیار بالاتری دارد و بِ واقعیت بیرونی بسیار نزدیک است, از همینرو بیشتر زمانها کس ناخوداگاه بسیاری چیزها را میداند ولی خُداگاهانه سارکوب میکند, یکی از آنها, شاید مهمترین آنها, "بیم از مرگ" است که خوداگاهنه همواره سرکوب میشد ولی کس ناخودآگاه همواره به میرایی خود آگاه است.
جاییکه من گفتم این دیدگاه کلاسیک است همینجا بود و نکته این بود که ذهن و جهان ذهنی - نرمافزاریک - همان اندازه قانونمند است که جهان فیزیکی. نمونهی خوب, یک آدم نمیتواند همزمان هم خودباور باشد هم خودناباور, بویژه زمانیکه دربارهی یک موقعیت ویژهای روی سخن باشد.
بگوییم, کسی پیانوزن است و خودآگاهانه میپندارد که پیانوزن خوبی هم است, ولی ناخودآگاهانه به مهارت خود باور ندارد. آیا اینجا, ما نمیتوانیم بگوییم که او ۱۰۰% خودفریب است؟
بهمینروال, جهان ذهنی نیز روالمند است و نمونهوار هیچکس نمیتواند همزامان هم خرسند باشد هم ناخرسند, ولی میتواند میان ایندو بتندی جابهجا شود.
نیک ببینید که ما هیچ کاری به جهان بیرون نداشتیم و تنها از شکاف میان خودآگاه وا ناخودآگاه گفتیم که میشد خودفریبی. در ادامی نیز همین است, ناخودآگاه توان پرداشیک بسیار بسیار بالاتری دارد و بِ واقعیت بیرونی بسیار نزدیک است, از همینرو بیشتر زمانها کس ناخوداگاه بسیاری چیزها را میداند ولی خُداگاهانه سارکوب میکند, یکی از آنها, شاید مهمترین آنها, "بیم از مرگ" است که خوداگاهنه همواره سرکوب میشد ولی کس ناخودآگاه همواره به میرایی خود آگاه است.
.Unexpected places give you unexpected returns