08-13-2014, 12:49 PM
iranbanoo نوشته: امروز صبح با شنیدن این خبر از تلوزیون بیدار شدم و اولین چیزی که به ذهنم رسید اینکه آن را در اینجا منتشر کنم.
چه بهتر که این خبر به دست خود شما نگاشته شد:)
برای من زن اولین چیزی که به ذهنم می آید این است که یک زن چه طور چشم به همه ی سیخونک های مردانه میبندد و به جای عشوه گری و طنازی به کاری متمرکز می شود که اعتبارش را نزد دیگران بیشتر از رژلب قرمز زدن بالاتر نمیبرد.
چه میشود که یک زن این نقش تعریفی و تحمیلی و اشتیاق چندش آور زاییدن را به کلی نادیده میگیرد و به مچ اندازی با مردان همیشه در صحنه مشغول میشود؟زندگی تمامی این زنان پر است از جدال میان آنچه که میتوانند به راحتی باشند و آنچه که برای رسیدن به آن باید با طعنه ها ی عالم رو به رو شوند.
این دست زنان آدم را و بیشتر زنانی را پشت در های همیشه گشوده جنسی مشغول جدال با زنانگی مورد پسند جامعه ی کس پرور هستند وادار به احترام و تحسین و کرنش میکنند
به شما میگویم که «چه میشود»:
امروز صبح دختری که کنار من خوابیده بود با سیلی نرم در باسنش بیدار شد و بعد از آن حمام مشترکی که گرفتیم با لبخندی از در خانه قدم بیرون گذاشت که هرکس آنرا میدید گمان میکرد این زن هماکنون در بزرگترین لاتاری دنیا برنده شده. میدانید کدام لبخندها را میگویم، بر لب زنان دیگر آنرا دیدهاید! زیباترین چیز دنیاست. نه مثل لبخند این خانم، همراه شده با چشمانی مرده. آن لبخندها که همهی اجزای صورت زن همراهش میشوند. بهخصوص چشمانش. حالت نگاه کسی که انگار ارزشمندترین چیز جهان را هدیه گرفته. پر از برق و شادی و امید. طرز راه رفتن نوک پای فرز و چابک و مظطربش وقتی میآید سر قرار با شما، انگار روز اول مدرسه باشد. خندههای بیاختیار و نخودی وقتی در طول روز یاد شما میافتد. هر پنج دقیقه یکبار موبایلش را به امید دریافت اساماسی چک کردن... زنان دیگر میخواهند این زن را نابود بکنند، زیرا چیزی را دارد که آنان هرگز نخواهند داشت، مردان دیگر با گیجی به این زن نگاه میکنند و از خودشان میپرسد چه احساسی خواهد داشت، مرد ِ دریافتکنندهی چنین عشقی بودن.
به هر زنی اینرا بدهید، دیگر انگیزهای برای «تلاش» کردن نخواهد داشت، همانطورکه اگر حرمسرایی نامتناهی و انباشته از دختران باکرهی پانزده ساله به من بدهید از جایم تکان نخواهم خورد. چه چیزی باعث میشود زن این خوشبختی رویایی را رها بکند و برود به آن راه دیگر؟ خیلی ساده است، شکست در اینجهانی کردن آن.
زن یا مرد ایدهآلش را آن لحظه که میخواهد بدست میآورد یا دچار عقدههای گوناگون میشود و تا پایان عمر برای توجیه این ناکامی دست و پا خواهد زد. ناگهان لذت بیپایان مادر ِ بچهی مردی آلفا شدن برایتان «چندشآور» میشود و تلاش برای زیبا شدن و زیبا ماندن برای آن مرد میشود «تسلیم در برابر مردسالاری»، عنایت مردان بتا «سیخونک» عذابآور میشود چون با همان یک آلفا همراه نشده و بهترین چیزی که گیرتان میآید است.. این همان «عقده»ای است که زنان دوست دارند به روی منتقدان نحوهی حضور خود در جامعه فرافکنی بکنند.
tl, dr: زن «اعتبار» و «احترام» را میخواهد که با آن به چیزی برسد که برخی دیگر زنان تنها با رژ لب قرمز زدن به آن میرسند.
زنده باد زندگی!